معارفی از جزء بیست وچهارم قرآن کریم
اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (42زمر)
خداوند ارواح را به هنگام” مرگ” قبض مىكند، و ارواحى را كه نمردهاند نيز به هنگام” خواب” مىگيرد، سپس ارواح كسانى را كه فرمان مرگ آنها را صادر كرده نگه مي دارد، و ارواح ديگرى را (كه بايد زنده بمانند) باز مىگرداند تا سرآمد معينى، در اين امر نشانههاى روشنى است براى كسانى كه تفكر مىكنند.
براى اينكه روشن سازد همه چيز انسانها و از جمله حيات و مرگشان به دست خدا است مىفرماید:
” خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مىكند” (اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها(” توفى” به معنى قبض و دريافت كامل است، و” انفس” در اينجا به معنى” ارواح” است بقرينه” يتوفى")
” و ارواحى را كه نمردهاند نيز به هنگام خواب مىگيرد (وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها) (” منام” معنى مصدرى دارد و به معنى” نوم” (خواب) است.)
و به اين ترتيب” خواب” برادر” مرگ” است و شكل ضعيفى از آن،چرا كه رابطه روح با جسم به هنگام خواب به حد اقل مىرسد و بسيارى از پيوندهاى اين دو قطع مىشود.
بعد مىافزايد:” ارواح كسانى را كه فرمان مرگ آنها را صادر كرده نگه مىدارد” (به گونهاى كه هرگز از خواب بيدار نمىشوند) و ارواح ديگرى را كه فرمان ادامه حياتشان داده به بدنهايشان باز مىگرداند تا سرآمد معينى” (فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى).
آرى” در اين مساله آيات و نشانههاى روشنى است براى كسانى كه تفكر مىكنند” (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ).
از اين آيه امور زير به خوبى استفاده مىشود:
1- انسان تركيبى است از روح و جسم، روح گوهرى است غير مادى كه ارتباط آن با جسم مايه نور و حيات آن است.
2- به هنگام مرگ خداوند اين رابطه را قطع مىكند، و روح را به عالم ارواح مىبرد و به هنگام خواب نيز اين روح را مىگيرد، اما نه آن چنان كه رابطه به كلى قطع شود، بنا بر اين روح نسبت به بدن داراى سه حالت است:
ارتباط تام (حالت حيات و بيدارى) ارتباط ناقص (حالت خواب) قطع ارتباط به طور كامل (حالت مرگ).
3-” خواب” چهره ضعيفى از” مرگ” است، و” مرگ” نمونه كاملى از” خواب"!
4- خواب از دلائل استقلال و اصالت روح است، مخصوصا هنگامى كه با” رؤيا” آنهم رؤياهاى صادقه توأم باشد اين معنى روشنتر مىشود.
5- بعضى از ارواح هنگامى كه در عالم خواب رابطه آنها با جسم ضعيف مىشود گاه به قطع كامل اين ارتباط مىانجامد به طورى كه صاحبان آنها هرگز بيدار نمىشوند، و اما ارواح ديگر در حال خواب و بيدارى در نوسانند تا فرمان الهى فرا رسد.
6- توجه به اين حقيقت كه انسان همه شب به هنگام” خواب” در آستانه مرگ قرار مىگيرد درس عبرتى است كه اگر در آن بينديشد براى” بيدارى” او كافى است.
7- تمام اين امور به دست قدرت خداوند انجام مىگيرد، و اگر در آيات ديگر سخن از قبض روح به دست” ملك الموت” و فرشتگان مرگ آمده، به عنوان اين است كه آنها فرمانبران حق و مجريان اوامر او هستند و تضادى ميان اين دو وجود ندارد.
به هر حال اين كه در پايان آيه مىفرمايد:” در اين موضوع نشانههاى روشنى است براى كسانى كه انديشه مىكنند” منظور نشانههايى از قدرت خداوند و مساله مبدء و معاد و ضعف و ناتوانى انسان در برابر اراده او است.