مبارزه با جهل و نادانی
فرض کنید آموزگاریست که می خواهد در کلاس خود با عفریت و جهل و نادانی و افکار غلط و مخرّب مبارزه کند و دانش آموزانی را که چندان به اندوختن دانش اظهار علاقه نمی کنند، به فراگیری علم و دانش وادار سازد.
یک چنین آموزگاری، برای رسیدن به مقصد باید از دو عامل محرک و بازدارنده استفاده کند، از یک طرف باید آثار و منافع سرشار علم و دانش را برای آنان تشریح کند و از طرف دیگر مضرّات جهل و نادانی که روزگار انسان را سیاه کرده و او را به خاک ذلّت می نشاند، بیان نماید. در این صورت است که دانش آموزان با در نظر گرفتن آثار ارزنده علم، افکار خود را متوجه آثار جهل و بی سوادی می نمایند و از عواملی که آنان را به سوی آن می کشند، دوری می جویند.
با این وصف پس یک چنین مربی هم بشیر است و مبشّر، و هم نذیر است و منذر، از باب مثال:
گروهی از جوانان که به مواد مخدر معتاد شده اند اگر در اختیار مربی متفکر و دلسوزی قرار گیرند تا آنان را از چنگال چنین بیماری ملک برهاند، در این راه، تنها تشویق و تعیین پاداش برای کسانی که با اراده قاطع، تصمیم بر ترک آن بگیرند، کافی نیست بلکه باید از عوامل بازدارنده مانند نشان دادن فیلمهای مربوط به عواقب شوم و نکبت بار اعتیاد به مواد مخدر و یا حبس و زندان و دیگر عوامل بازدارنده استفاده کرد.
در تمام جوامع مترقّی جهان، اگر تشویق و پاداش وجود دارد، تهدید و کفر نیز حکمفرما است و بزرگترین اشتباه این است که ما، در مراحل تربیت تنها از عوامل مثبت و محرک استفاده کرده، و از عوامل منفی و بازدارنده غفلت ورزیم.
جمیع پلیدی ها و پستی هائی که تاکنون درعالم رؤیت شده و می شود و همه جنایاتی که تا کنون اتفاق افتاده و بعداً اتفاق می افتد، همه مولود افکار پست شیطان صفتان است و آنها افرادی هستند که تربیت دینی ندارند و افکار آنها فقط مادی است.
گذرنامه قیامت - رضا طهماسبی