فاطمه، شب قدر عارفان
در آسمان معرفت حضرت زهرا علیهاالسلام، برترین اندیشه های بشری، حیوان و تیز پروازترین عقل ها سرگردان گشته اند. بلندی رتبت و اوج منزلت این در یکدانه ی خزاین عرش الهی، چنان والا. بالاست که در گستره ی ادراک نمی گنجد.
بنابر روایات متعدد و معتبری که از ائمه ی طاهرین علیهم السلام رسیده، حقیقت لیله القدر به وجود فاطمه ی زهرا علیهاالسلام تفسیر شده است. از آن جمله، بیان نورانی امام موسی بن جعفر (ع) در تفسیر آیات آغازین سوره ی دخان می باشد:
مردی نصرانی به خدمت امام موسی کاظم علیه السلام شرفیاب شد و در بین سؤالات متعددی که بیان می داشت تفسیر باطن این آیات را جویا شد:
حم و الکتب المبین انا انزلنه فی لیله مبرکه انا کنا منذرین فیها یفرق کل أمر حکیم ( دخان (44): 1- 4. )؛ حم، سوگند به این کتاب روشنگر که ما آن را در شبی پربرکت نازل کردیم، ما همواره انذارکننده بوده ایم. در آن شب هر امری براساس حکمت (الهی) تدبیر و جدا می گردد.
امام در پاسخ فرمودند: اما «حم»، محمد (ص) می باشد و «کتاب مبین»، علی علیه السلام می باشد. و اما «اللیله»، فاطمه علیهاالسلام می باشد. ( تفسیر برهان، ج 4، ص 158. اصول کافی، ج 2، ص 326، «کتاب الحجه، باب مولد النبی»، حدیث 4.)
آری، حقیقت لیله القدر، وجو یگانه ی زهراست. و چرا چنین نباشد؟ حال آنکه لیله القدر، ظرف نزول قرآن صامت است و فاطمه، ظرف نزول یازده قرآن ناطق.
انسان های به تکامل و فعلیت رسیده، قرآن ناطقند و این فاطمه است که ظهور یازده کلام الله ناطق گردیده است:
حامل سر مستسر، حافظ غیب مستتر لیله قدر اولیا، نور نهار اصفیا لیله قدر اولیا، نور نهار اصفیا
دانش او احاطه بر دانش ماسوا کند لیله قدر اولیا، نور نهار اصفیا لیله قدر اولیا، نور نهار اصفیا
( محمد حسین غروی اصفهانی، دیوان: ص 39. )
فاطمه، از نظر حقیقت، باطن لیله القدر است. و ما ادریک ما لیله القدر؛ چه کس را یارای آن خواهد بود تا لیله القدر را درک نماید؟!
لیله قدری و لیک قدر تو مجهول قدر تو نشناختند مردم دنیا.
قدر تو نشناختند مردم دنیا. قدر تو نشناختند مردم دنیا.
( شعر از شیخ علی اکبر مروج (شفیق). مناقب فاطمی در شعر فارسی: ص 108. )
باری، قدر و منزلت فاطمه برای مردمان، نهان است به همان سان که عظمت شب قدر برای ایشان، پنهان است. به دیگر سخن، معرفت حقیقی فاطمه، همان قدر در اوج و دست نایافتنی است که ادراک شب قدر.
او، هان حقیقت یگانه ای است که رازگشای حقایق، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام، معرفت وی را هم طراز ادراک شب قدر معرفی می فرماید:
«اللیله»، فاطمه و «القدر»، الله. فمن عرف حق معرفتها فقد ادراک لیله القدر… ( فی تفسیر «انا انزلناه فی لیله القدر» عن الصادق علیه السلام: اللیله، فاطمه و القدر، الله.
فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادراک لیله القدر و انما سمیت فاطمه لان الخلق فطموا عن معرفتها. بحارالانوار: ج 43، ص 65. )؛ «لیله»، فاطمه است و «قدر»، الله؛ از این روی هر آن که به شناخت حقیقی فاطمه، توفیق یابد، بی گمان شب قدر را درک کرده است.
امام صادق آن قرآن ناطق بفرموده است و بشنو ای دل آگاه! چو عرفانش بحق کردید حاصل به ادراک شب قدرید نایل.
یکی تفسیر همچون صبح صادق که لیله، فاطمه است و قدر، الله به ادراک شب قدرید نایل. به ادراک شب قدرید نایل.
( آیه الله حسن زاده ی آملی، انسان کامل: ص 214. )
یا فاطمه!
تو حقیقت لیله القدری؛ همان شبی که فیها یفرق کل أمر حکیم؛
پس تو میزان جداسازی حق از باطلی.
یا زهرا!
تو تفسیر لیله القدری؛ همان شبی که ظرف نزول حقیقت قرآن گشته است.
پس تو حقیقت قرآنی و ظرف نزول یازده کلام الله ناطق.
تو آیینه دار تام اسما و صفات پروردگاری.
یا راضیه!
تو باطن لیله القدری؛ همان شبی که مبارکه ( حم الکتب المبین انا انزلنا فی لیله مبرکه. دخان (44): 1 )
است و همان شبی که حاجات بندگان در آن برآورده می شود و دعای ایشان در آن به اجابت می رسد. هنگامه ی ریزش فیوضات، خیرات و برکات بی نهایت الهی.
پس تو سرچشمه ی بی کرانه ی برکت و خیر کثیری.
تو تجلی تمام رحمت ربی.
تو وجیهه ی عنداللهی که عرض نیاز حاجتمندان با وساطت تو به درجه ی اجابت می رسد:
مشکاه نور الله و الزجاجه لیله قدر لیلهابنه من صلت به الملائکه.
کعبه الامال لاهل الحاجه ابنه من صلت به الملائکه. ابنه من صلت به الملائکه.
( آیینه ی ایزدنما: ص 52، به نقل از «الجنه العاصمه». )
یا طاهره!
متحیرم که چه خوانمت؟
تو مظهر واجب الوجودی.
تو معنی جان ممکناتی.
تو جام جهان نمای ذاتی.
تو مظهر جمله ی صفاتی.
تو مجهوله القدری؛ همان گونه که مجفیه القبری.
تنها خدا می داند که در آفرینشت چه کرده است؛ تنها خدا.
جامی از زلال کوثر - محمد تقی مصباح یزدی