صداقت سیاسی
قرآن کریم، فرمان می دهد که با صادقان باشید(کونوامع الصادقین(توبه آیه 120)
لقب حضرت زهرا (علیه السلام) نیز صدیقه بود.
نعمت صداقت نیز، موهبتی است که از سوی خداوند به برخی داده می شود و صدیقین، هم تراز با شهدا و انبیا و صالحان به شمار آمده اند.
به فرموده امام صادق (علیه السلام)، سرلوحه دعوت همه پیامبران در مسایل معاشرتی و اخلاقی، راستگویی و امانت داری بوده است:
إن الله عزوجل لم یبعث الانبیاء الا بصدق الحدیث و اداء الامانة الی البر و الفاجر.(اصول کافی، ج 2، ص 104)
صدق، تنها به عنوان یک خصلت فردی، یا احیانا در معاشرتهای خانوادگی و دوستانه نیست.در صحنه اجتماع و فعالیتهای سیاسی و عملکرد شخصیتهای مشهور هم مصداق و مورد پیدا می کند.
برخی برای جلب حمایت مردم و جذب آرا به وعده دادن می پردازند و مردم را جذب می کنند، برخی هم صادقانه برای ادای وظیفه و خدمت به جامعه در عرصه انتخابات شرکت می کنند.
صداقت سیاسی، آن است که عملکردها، شعارها، اهداف و جهت گیری فعالان سیاسی، برخاسته از ایمان و الهام گرفته از تعهد و برای کسب رضای الهی باشد و از هر گونه سیاسی کاری و دروغ و جعل و تهمت و کتمان حقایق پرهیز شود و استقامت بر سر مواضع حق، دستخوش کشاکش منفعت طلبی و خود محوری نگردد.
صداقت سیاسی آن است که کسی از شعار و منطق هدف، وسیله را توجیه می کند، بهره نگیرد و در عملکرد سیاسی خود به چارچوب شرع و حق و معیارها و ارزشها پایبند باشد.
تفاوتی که میان سیاست علوی و شیوه معاویه بود، ریشه در همین مساله داشت.
معاویه برای رسیدن به مقاصد خود از هیچ خلاف شرع و دروغ و تزویر و خیانتی ابا نداشت.اما آنچه دست حضرت علی (علیه السلام) را بسته بود که نمی توانست همچون امویان رفتار کند، تقید و تعهد به شرع و حق و صداقت سیاسی بود و آنچه سبب شد آن امام راستین، حتی یک روز هم بر سر کار بودن معاویه را تحمل نکند و علی رغم مصلحت اندیشی های برخی، او را کنار بگذارد، همان صداقت سیاسی بود، وگرنه می توانست تا محکمتر شدن پایه های حکومتش با معاویه معامله سیاسی کند، سپس او را بر کنار کند.
داشتن مواضع شفاف، البته در عمل نه فقط در شعار، و پنهانی زد و بند نداشتن، از نمودهای دیگر صداقت سیاسی است.
علی (علیه السلام) به نیروهای نظامی خویش نامه می نویسد که:
وظیفه من در مقابل شما آن است که (جز در مسایل نظامی و اسرار جنگ) رازی را از شما پنهان نکنم و شما را بی بهره نگذارم و حقی را از جای خودش تاخیر نیندازم.
شما هم تکلیف اطاعت و فرمانبرداری دارید.(نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه 50)
صدق در گفتار و صداقت در کردار، انسان را محبوب دلها و مورد اعتماد مردم می گرداند. بر عکس، تصنع و تظاهر و ریا و نفاق و دروغ، هم فرد را در جامعه بی اعتبار و نزد خداوند، مطرود می سازد، هم پیوندهای اجتماعی را می گسلاند و جو بی اعتمادی پدید می آورد.
گذشته از آنکه خود انسانهای دور از صداقت، دچار شخصیت دوگانه و تضاد شخصیت می شوند و هنگام بر ملا شدن دروغ و نفاق و ریاکاری آنان، گرفتار رنج و عذاب ابدی وجدان می شوند.اما افراد صادق، درستکار، با اخلاص، هم آرامش وجدان دارند و هم مطمئن اند که چیزی جز آنچه می نمایند، نیست، تا از فاش شدن آن چهره پنهان و خبث درون، نگران باشند.
آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است!…