صبح عاشوراست و...
صبح روز عاشوراست؛ صبحى كه آبستن مصايب جانكاهى است كه حسين (عليه السلام) و اهل بيت و اصحابش بايد به استقبال آنها بروند و از دين و قرآن و شرف آل محمّد صلوات الله عليهم و شرف همه انسان هاى شريف، دفاع نمايند و در اين روز، يگانه راهى را كه طى كردن آن براى نخبگان در طول قرنها ميسّر نمى شود، با عزت و سرافرازى طى نمايند.
صبح عاشوراست، انبوه لشكر ظلم و ضد انسانى، لشكرى كه براى انجام بزرگ ترين جنايات آماده شده بودند، گروه معدود و به ظاهر اندك و از نخبگان عالم وجود را محاصره كرده بودند.
حسين عليه السلام و اصحابش با تصميم قاطع و عزمى راسخ، به تمام دنيا و مردم آينده جهان و فرشتگان و همه، اعلام وجود مى نمايند، و الله اكبر از آن عظمت ايمان و عظمت هدف و مقصد.
حسين عليه السلام اگر چه وجودش مالامال از توجه خاص به خداوند متعال بود و اگر چه دلش در حد كمال، محكم و استوار بود و مى دانست كه در آن معركه كه دشمن همه شرارتها را مرتكب مى شود، نه خودش و نه اصحابش شكست نمى خورند، و با روحيه و قوّت ايمان به خدا در خط خود و صراط مستقيم فداكارى در راه دين و استقبال از شهادت، دشمن را بيچاره مى نمايند، با اين همه مرد موحد و بنده خاص و خالص خدا همه چيز و همه نيروها را از او مى داند و فقط او را حى و قيوم مى شناسد، لذا با ابتهال تمام از خدا كمك مى طلبد و اعلام وثوق و اعتماد به خدا مى نمايد، و چنان دعا و ابتهال مى كند كه زبان و بيان ما از تقرير اين حال شور و شوق و توجه حسين و اصحابش به خدا عاجز است.
حسين عليه السلام در اين روز آنچه را كه به ظاهر براى انسان عزيز است و براى حفظ آنها همه دعا مى كنند، در ورطه خطر قطعى مى بيند. او دعا مى كند، اما دعايش نجات ظاهرى از اين ورطه و امتحان بزرگ نيست؛ دعا نكرد كه خدايا جوانانم، و برادرانم را از اين قتل و شهادت و اهل بيت را از اسارت، نجات بده و آنها و اصحابم را باقى بدار، يا شير خوارم را مورد ترحم اين اشرار قرار بده؛ نه! از اين مقوله دعا نمى كرد و هيچ يك از اصحاب و ياورانش هم از اين گونه دعاها نمى كردند؛ آنها همه به شهادت مى انديشيدند؛ به اين كه انصار خدا و انصار رسول خدا و انصار حق مى باشند خوشحال و مسرور بودند، و چيزى كه در فكر آنها نمى آمد، نجات از مرگ بود، آنها همه مستغرق در بحار توجه به خدا و نيل به فوز شهادت بودند، دعايشان اين بود كه در شهادت و دادن جان در راه خدا هر چه بيشتر و خالصانه و موفق تر عمل نمايند و فداكارتر باشند و در برابر ضربات تيرها و شمشيرها و نيزه هاى دشمن، شايق تر ايستادگى نمايند، كشته شدن در راه خدا و شهادت، فوز عظيمى بود كه بالمعاينه مى ديدند و با اختيار و اشتياق تمام به سوى آن مى رفتند.