شخصیت شگفت انگیر امام جواد
در کتاب دلائل طبری به سند صحیح از زکریا بن آدم روایت شده است وقتی که در خدمت حضرت رضا (علیه السلام) بودم حضرت جواد (علیه السلام) را خدمت آن حضرت آوردند در آن موقع سن وی کمتر از چهارسال بود، دست خود را بر زمین زد و سرخود را به آسمان بلند کرد و مدت زیادی به فکر فرو رفت. امام رضا (علیه السلام) فرمود: فرزندم برای چه این اندازه فکر میکنی؟ گفت: در این فکرم که درباره مادرم فاطمه (سلام الله علیها) چه کردند اما والله لا خرجنَّهما ثم لا حرقنَّهما ثمَّ لا ذرینَّهما ثمَّ لا نسفنَّهما فی الیم نسفاً امام رضا (علیه السلام) او را نزدیک خود خواند و ما بین دیدگان او را بوسید و فرمود پدر و مادرم فدای تو باد توئی شایسته از برای امامت.
نوشته اند که سن امام جواد (علیه السلام) هنگام وفات پدر هفت یا نه ساله بود و در وقت شهادت امام رضا (علیه السلام) در مدینه بود. بعضی از شیعیان به خاطر صغر سنش در امامت او شک داشتند تا این که علماء و فضلاء و بزرگان شیعه از اطراف و اکناف عازم حج گردیدند و بعد از فراغت از مناسک حج به خدمت آن حضرت رسیدند، آنقدر از او معجزات و کرامات و علوم و کمالات دیدند که به امامت وی اقرار نمودند و زنگ شک و تردید از آئینه دلهای خود زدودند. حتی آنکه مرحوم کلینی و دیگران روایت کرده اند.
این جمعیت سی هزار مسأله از آن حضرت پرسیدند و از همه جواب کافی شنیدند.
در میان این جمع عمربن فرج رخجّی که یکی از مخالفین سرسخت خاندان رسالت بود حضور داشت میگوید گفتم به امام محمد تقی (علیه السلام) که شیعیان تو ادعا میکنند که تو در دجله هر آبی که هست و زن آن را میدانی؟ حضرت به من فرمود: یقدر الله تعالی ان یفوّض علم ذلک الی بعوضة من خلقهام لا؟ قلت: نعم یقدر فقال انا اکرم علی الله تعالی من بعوضة و من اکثر خلقه.
حق تعالی قدرت دارد که تفویض کند علم این را بر پشه ای از مخلوقات خود، یا قدرت ندارد؟ گفتم: آری قدرت دارد فرمود: من گرامی ترم بر خداوند تعالی از پشه و از بیشتر خلق خدا.