خداي روي ترا سفيد كند كه روي مرا سفيد كردي
دكتر محمدهادي اميني فرزند علامه اميني نقل مي كند:
نزد آيةا… سيدمحمد تقي كه از نواده هاي مرحوم بحرالعلوم بود رفتم، گفت: بعد از وفات پدرت پيوسته در اين فكر بودم كه علامه اميني عمرش را فداي علي عليه السلام نمود، علي عليه السلام در عالم معني (برزخ) با او چه رفتاري مي نمايد.
در عالم رؤيا ديدم قيامت بر پا شده و بيابان مملو از جمعيت است ولي مردم متوجه يك ساختماني هستند؛ پرسيدم آنجا چه خبر است؟ گفتند: آنجا حوض كوثر است. حضرت علي عليه السلام كنار حوض ايستاده و ليوان هاي بلوري را پر مي كند و به افرادي كه خود مي شناسند مي دهند.
در اين اثنا همهمه اي برخاست، پرسيدم چه خبر است؟ گفتند اميني آمد. با خود گفتم بايستم و رفتار علي عليه السلام با علامه اميني را با چشم ببينم كه چگونه خواهد بود. ده دوازده قدم مانده بود كه علامه اميني به حوض برسد، ديدم حضرت علي عليه السلام ليوان ها را به جاي خود گذاشتند و دو مشت خود را از آب كوثر پر كردند و بر روي اميني پاشيدند و فرمودند: «خداي روي ترا سفيد كند كه روي مرا سفيد كردي.»
نقل از ويژه نامه رسالت، 12/4/67، ص 6.