حدیث غدیر
پس از آن که آوای برپایی نماز جماعت به امامت خاتم پیامبران حضرت محمّد مصطفی صلی اللّه علیه و آله در صحرای جحفه طنین افکند و تمام آن جمعِ بسیار صف بستند، حضرت نماز ظهر را با آنان اقامه فرمود. سپس از جا برخاسته و در مقابل آنان ایستاد و فرمود:
أیّها الناس! قد نبّأنی اللطیف الخبیر أنّه لم یعمّر نبی إلّا نصف عمر الّذی قبله، و إنّی أُوشک أنْ أُدعی فأُجیب، و إنّی مسؤول و أنتم مسؤولون. فما ذا أنتم قائلون؟
ای مردم! پروردگار لطیف و دانا مرا آگاه نموده که هر پیامبری نصف عمر پیامبر پیش از خودش زندگی خواهد کرد. پس زمان دعوت من نیز نزدیک گشته و من به زودی آن را خواهم پذیرفت. پس بدانید - درباره آن چه انجام دادهام - از من سؤال خواهند کرد و شما نیز بازخواست میشوید. آن هنگام شما چه خواهید گفت؟
قالوا: نشهد أنّک قد بلّغت و نصحت و جهدت. فجزاک اللّه خیراً؛
پاسخ دادند: همگی شهادت میدهیم که تو پیام الهی را بر ما رسانده و ما را نصیحت نمودی و در این راه تلاش بسیار کردی. خدا تو را جزای نیک دهد.
حضرت فرمود:
أ لستم تشهدون أنْ لا إله إلّا اللّه، و أنّ محمداً عبده و رسوله، و أنّ جنّته حقّ، و ناره حقّ، و أنّ الموت حقّ، و أنّ الساعة آتیة لا ریب فیها، و أنّ اللّه یبعث من فی القبور؟
آیا شهادت میدهید که هیچ معبودی جز خدا نیست و محمد بنده و پیامبر اوست و بهشت و دوزخ و مرگ حق است و شکی در قیامت نیست و خدا تمام مردگان را برخواهد انگیخت؟
پاسخ دادند: بر همه اینها شهادت میدهیم.
حضرت فرمود:
اللهمّ! اشهد؛
خدایا! تو بر سخن اینان گواه باش.
سپس فرمود:
أیّها الناس! ألا تسمعون؟
ای مردم! آیا سخنان مرا خوب میشنوید؟
پاسخ گفتند: آری.
فرمود:
فإنّی فرط علی الحوض، و أنتم واردون عَلَیَّ الحوض، و إنَّ عرضه ما بین صنعاء و بصری، فیه أقداح عدد النجوم من فضّة، فانظروا کیف تخلفونی فی الثقلین؛
بدانید که من در کنار حوض خواهم بود که شما بر من وارد میشوید.
وسعت این حوض همچون فاصله شهر صنعای یمن تا بصرای دمشق است و جامهایی از نقره به عدد ستارگان آسمان بر آن شناور است.
پس نیک بنگرید که پس از من چگونه از این دو شیء گران بها (که پس از خود بر جای میگذارم) پیروی میکنید؟
برخی پرسیدند: کدام دو شیء ای رسول خدا؟!
حضرت فرمود:
الثقل الأکبر کتاب اللّه، طرف بید اللّه عزّ و جلّ و طرف بأیدیکم، فتمسّکوا به لا تضلّوا، و الآخر الأصغر عترتی، و إنّ اللطیف الخبیر نبّأنی أنّهما لن یتفرقا حتی یردا عَلَیَّ الحوض. فسألت ذلک لهما ربّی، فلا تقدموهما فتهلکوا، و لا تقصروا عنهما فتهلکوا؛
ثقل اکبر همان کتاب خدا که یک سوی آن در نزد پروردگار و سوی دیگرش در دست شماست؛ و ثقل کوچک تر که عترت من است. به این دو تمسّک کنید تا گمراه نگردید. خداوند لطیف خبیر مرا آگاه نموده که این دو هرگز از هم جدا نمی گردند تا آن که در کنار حوض بر من وارد آیند. من نیز همین را در مورد آن دو از پروردگارم مسئلت نمودم. پس، از آن دو پیشی نگیرید که هلاک میگردید و عقب نیز نمانید که نابود میشوید.
سپس آن حضرت دست علی علیه السلام را گرفته بلند نمود تا تمام آن جماعت ایشان را دیدند و ادامه داد و فرمود:
أیّها الناس! من أوْلی الناس بالمؤمنین من أنفسهم؟
ای مردم! چه کسی بر مؤمنان از خودشان صاحب اختیارتر است؟
پاسخ دادند: خدا و پیامبرش بهتر میدانند.
حضرت فرمود:
إنّ اللّه مولای، و أنا مولی المؤمنین، و أنا أولی بهم من أنفسهم. فمن کنت مولاه فعلیٌّ مولاه؛
خدای متعال مولای من و من مولای مؤمنان هستم و از خودشان بر ایشان شایسته ترم. پس هر که را من مولای او هستم، علی مولای اوست.
و این جمله را سه بار تکرار فرمود و ادامه داد:
اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه، و أحبّ من أحبّه، و أبغض من أبغضه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله، و أدر الحقّ معه حیث دار.
ألا فلیبلّغ الشاهدُ الغائبَ؛
پروردگارا! بر هر کس ولایتش را پذیرفت ولی باش و با آن کس که با او عداوت نمود دشمن باش و هرکه او را دوست داشت دوست بدار و بر هر که به او بغض نمود خشم گیر.
یاورش را یار باش و هر کس که او را رها نمود رهایش کن.
و حق را هرگونه که او بود به دورش قرار ده.
آگاه باشید که شاهدان این سخن را باید به غائبان برسانند.