جرعه ای از کلام وحی
سوره یس/آیه 7.8.9
قرآن به عنوان يك پيشگويى درباره سران كفر و سردمداران شرك مى فرماید:
«لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ»
” فرمان و وعده الهى بر اكثر آنها تحقق يافته و به همين دليل ايمان نمىآورند”
در اينكه منظور از” قول” در اينجا چيست مفسران احتمالاتى دادهاند، ولى ظاهرا منظور همان وعده عذاب جهنم براى پيروان شياطين است، چنان كه در آيه 13 سوره سجده آمده است” وَ لكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ":” ولى سخن من در باره آنها تحقق يافته كه دوزخ را از جن و انس پر مىكنم"، و در آيه 71 سوره زمر مىخوانيم وَ لكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذابِ عَلَى الْكافِرِينَ:” ولى حكم و وعده عذاب در باره كافران محقق شده است".
اين آیه در مورد كسانى است كه تمام خطوط ارتباطى خود را با خدا قطع كرده ، پيوندها را گسسته، و تمام دريچههاى هدايت را به روى خود بسته بودند، و لجاجت و عناد و خيرهسرى را به حد اعلى رساندهاند. اينها هرگز ايمان نخواهند آورد و راه بازگشتى ندارند چرا كه تمام پلها را در پشت سر خود ويران كردهاند.
منظور از اين اكثريتى كه هرگز ايمان نمىآورند سران شرك و كفرند .
آيات بعد از آن كه سخن از وجود سدى پيش رو و پشت سر آنها مىگويد، و چشمهاى آنها را نابينا مىشمرد، و تصريح مىكند كه انذار كردن و ناكردن براى آنها يكسان است، شاهد همين معنى است «1».
این آيه ادامه توصيف سران شرک وکفر نفوذ ناپذير است که در آیه قبل بیان شد، در نخستين توصيف آنها مىگويد:” ما در گردنهاى آنها غلهايى قرار داديم كه تا چانههاى آنها ادامه دارد، و سرهاى آنها را به بالا نگاه داشته است” (إِنَّا جَعَلْنا فِي أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا فَهِيَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ).
” اغلال” جمع” غل” به معنى چيزى است كه در وسط اشيايى قرار گرفته، و” غل” حلقهاى بود كه بر گردن يا دستها قرار مىدادند، سپس آن را با زنجير مىبستند، و از آنجا كه گردن يا دست در ميان آن قرار گرفته اين كلمه در مورد آن به كار رفته است.
در هر صورت گاهى طوق” غل” كه بر گردن گذارده مىشد تا چانه ادامه پيدا مىكرد و سر را به بالا نگه مىداشت و در حالى كه اسير و زندانى فوق العاده از اين جهت شكنجه مىديد از مشاهده اطراف خود باز مىماند.
و چه جالب است تشبيهى كه از حال بت پرستان لجوج به چنين انسانهايى شده، آنها طوق” تقليد” و زنجير” عادات و رسوم خرافى” را بر گردن و دست و پاى خود بستهاند و غلهاى آنها آن قدر پهن و گسترده است كه سر آنها را بالا نگاه داشته و از ديدن حقايق محروم ساخته، آنها اسيرانى هستند كه نه قدرت فعاليت و حركت دارند و نه قدرت ديد!
آيه فوق هم مىتواند ترسيمى از حال اين گروه بىايمان در دنيا باشد، و هم بيان حال آنها در آخرت كه تجسمى است از مسائل اين جهان،
جمعى از مفسران شان نزولهايى براى آيه فوق، و آيه بعد از آن ذكر كردهاند كه در باره” ابو جهل” يا مردى از طايفه” بنى مخزوم” يا قبيله” قريش” نازل شده، آنها كرارا تصميم بر قتل پيغمبر ص گرفتند، ولى خداوند از طريق اعجاز آنها را از اين كار بازداشت، و در آن لحظه حساس كه به پيامبر ص رسيدند و مىخواستند ضربه كارى بزنند چشمانشان از كار افتاد، يا قدرت حركت از آنها سلب شد.ولى اين شان نزولها مانع از عموميت مفهوم آيه و گستردگى معنى آن در باره همه سردمداران كفر و متعصبان لجوج نخواهد بود، ضمنا تاييدى است بر آنچه در بالا در تفسير جمله فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ بيان كرديم كه منظور از آن اكثريت مشركان نيست، بلكه اكثريت سردمداران شرك و كفر و نفاق است.
آيه بعد توصيف ديگرى از همين افراد است، و ترسيم گويايى از عوامل نفوذناپذيرى آنها، مىفرمايد:” ما در پيش روى آنها سدى قرار داديم و در پشت سرشان سدى” (و جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا).
آنها در ميان اين دو سد چنان محاصره شدهاند كه نه راه پيش دارند و نه راه بازگشت! و در همين حال” چشمان آنها را پوشانديم لذا چيزى را نمىبينند” (فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ).
عجب ترسيم گويايى؟ از يك سو همچون اسيرانى هستند كه در غل و زنجيرند.
از سوى ديگر حلقه غل چنان پهن و گسترده است كه سرهاى آنها را به آسمان متوجه ساخته و مطلقا از اطراف خود چيزى نمىبينند! از سوى سوم سدى از پيش رو و پشت سر آنها را در محاصره خود قرار داده و راه پيش و پس را بر آنها بسته است.
از سوى چهارم چشمان آنها بسته شده، و قدرت ديد و باصره آنها به كلى از كار افتاده است.
كسى كه داراى چنين اوصافى است چه كارى از او ساخته است؟ چه چيزى مىفهمد؟ چنين است حال مستكبران خود خواه و خودبين، و مقلدان كور و كر، و متعصبان لجوج در برابر چهره حقايق! به همين دليل در آخرين آيه مورد بحث صريحا مىگويد:” براى آنها يكسان است، چه آنها را انذار كنى، يا نكنى، ايمان نمىآورند"! (وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ).
گفتار تو هر قدر نافذ، و وحى آسمانى هر قدر مؤثر باشد، تا در زمينه آماده وارد نشود تاثير نخواهد گذاشت، اگر هزاران سال آفتاب عالمتاب بر شورهزار بتابد، و بارانهاى پر بركت بر آن نازل شود و نسيم بهارى مرتبا از آن بگذرد محصولى جز خس و خاشاك نخواهد داشت كه قابليت قابل در كنار فاعليت فاعل شرط است.