تفسیر سوره اخلاص
سپس در آيه بعد به رد عقائد” نصارى” و” يهود” و” مشركان عرب” كه براى خداوند فرزندى، يا پدرى قائل بودند، پرداخته، مى فرمايد: نزاد و زاده نشده” (لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ).
در مقابل اين بيان، سخن كسانى است كه معتقد به تثليث (خدايان سهگانه) بودند، خداى پدر، و خداى پسر، و روح القدس! نصارى” مسيح” را پسر خدا، و يهود” عزير” را پسر او مى دانستند وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ يُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ:
” يهود گفتند عزير پسر خدا است! و نصارى گفتند مسيح پسر خدا است! اين سخنى است كه با زبان خود مىگويند كه همانند گفتار كافران پيشين است، لعنت خدا بر آنها باد چگونه از حق منحرف مىشوند"؟! (توبه- 30).
مشركان عرب نيز معتقد بودند كه ملائكه دختران خدا هستند! وَ خَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَ بَناتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ:” آنها براى خدا پسران و دخترانى به دروغ و از روى جهل ساختند"! (انعام- 100).
از بعضى روايات استفاده مىشود كه تولد در آيه” لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ” معنى وسيعترى دارد، و هر گونه خروج اشياء مادى و لطيف را از او، و يا خروج آن ذات مقدس از اشياء مادى و لطيف ديگر را نفى مىكند.
چنان كه در همان نامهاى كه امام حسين ع در پاسخ اهل” بصره” در تفسير صمد مرقوم فرمود، جمله” لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ” چنين تفسير شده:” لَمْ يَلِدْ” يعنى چيزى از او خارج نشد، نه اشياء مادى مانند فرزند، و ساير اشيايى كه از مخلوقين خارج مىشود (مانند شير از سینه مادر) و نه چيز لطيف، مانند نفس، و نه عوارض گوناگون، مانند خواب و خيال و اندوه و حزن و خوشحالى و خنده و گريه و خوف و رجاء و شوق و ملالت و گرسنگى و سيرى، خداوند برتر از اين است كه چيزى از او خارج شود.
و نيز برتر از آن است كه او متولد از شىء مادى و لطيف گردد … مانند خارج شدن موجوده زندهاى از موجود ديگر، و گياه از زمين، و آب از چشمه و ميوه از درختان، و خارج شدن اشياء لطيف از منابعش، مانند ديدن از چشم، و شنيدن از گوش، و استشمام از بينى، و چشيدن از دهان، و سخن از زبان، و معرفت و تشخيص از دل، و جرقه آتش از سنگ”
مطابق اين حديث تولد معنى گستردهاى دارد كه هر گونه خروج و نتيجه- گيرى چيزى از چيزى را شامل مىشود، و اين در حقيقت معنى دوم آيه است و معنى اول و ظاهر آن همان بود كه در آغاز گفته شد، بعلاوه معنى دوم با تحليل روى معنى اول كاملا قابل درك است، زيرا اگر خداوند فرزند ندارد به دليل آن است كه از عوارض ماده بر كنار مىباشد. همين معنى در باره ساير عوارض ماده صادق است.
و بالآخره در آخرين آيه اين سوره مطلب را در باره اوصاف خدا به مرحله كمال رسانده، مىفرمايد:” و براى او هرگز احدى شبيه و مانند نبوده است” (وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ).
” كفو” در اصل به معنى همطراز در مقام و منزلت و قدر است، و سپس به هر گونه شبيه و مانند اطلاق مىشده است.
مطابق اين آيه تمام عوارض مخلوقين، و صفات موجودات، و هر گونه نقص و محدوديت، از ذات پاك او منتفى است، اين همان توحيد ذاتى و صفاتى است، در مقابل توحيد عددى و نوعى كه در آغاز تفسير اين سوره به آن اشاره شد.
بنا بر اين او نه شبيهى در ذات دارد، نه مانندى در صفات، و نه مثلى در افعال، و از هر نظر بى نظير و بى مانند است.
امير مؤمنان على ع در يكى از خطبه هاى نهج البلاغه مى فرمايد:”
لم يلد” فيكون مولودا،” و لم يولد” فيصير محدودا … و لا” كفء” له فيكافئه، و لا نظير له فيساويه
” او كسى را نزاد كه خود نيز مولود باشد، و از كسى زاده نشد تا محدود گردد، … مانندى ندارد تا با او همتا گردد، و شبيه ى براى او تصور نمىشود تا با او مساوى باشد” .