ای کشتی نجات
ای بهار آزادی
ای کشتی نجات! اینک گرفتاران امواج پرتلاطم دریای فساد و ظلم و طغیان در انتظار ظهورت لحظه شماری می کنند.
ای روزنه امید! اینک اسیران زنجیر استعمار و گرفتاران استبداد، با انتظار روز رهایی از قید اسارت ظلم، دل خوش کرده و شبهای ظلمانی و تاریک بیداد را به امید نور عدالت تو، سپری می کنند.
ای چشمه سار جوشان فضیلت! اینک تشنه کامان علم و دانش در انتظار جرعه ای از اقیانوس بیکران علم تو صف کشیده اند.
ای بهار آزادی! اینک مظلومان و بیچارگان و ستمدیدگان چشمان خسته خود را به قطرات بارش ابر عدالت تو دوخته اند.
ای مایه امید، ای آرزوی دل اولیا، ای آنکه شبهای تار انبیا به امید ظهورت رقم خورده.
ای آنکه خشم پرخروش ملکوتیان به یاد انتقامت، فروکش!
و ای آنکه قلب پر خون علی علیه السلام را تو مایه تسکین!
ای آنکه پلوان شکسته زهرای اطهر علیهاالسلام را تو مرحم!
ای آنکه قلب شکسته حسن علیه السلام را تو درمان!
ای آنکه خون پاک شهیدان را تو منتقم!
ای آنکه بازوان به زنجیر کشیده اسیران را تو نوازش!
بیا! تا شکوفه های بهاری به روی زیبای تو لبخند زند.
بیا! تا لاله های پرشور گلستان به یاد تو تبسم کند.
بیا! که سبزه زاران به خاطر جمال زیبای تو با طراوت شود.
بیا! که غنچه ها به یاد تو شکوفا گردد.
بیا! که بلبلان برای تو نغمه سر دهند.
بیا! که کاخ بیدادگران به دست تو ویران شود.
بیا! که ستم پیشگان، به شمشیر انتقام تو کیفر شوند.
برگرفته از آثار آیة الله سید محمد کاظم قزوینی