اطاعت
یکی از بنیانیترین شیوههای پاسداشت حرمت اهلبیت علیهم السلام اطاعت از آنهاست . خداوند متعال می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم» (نساء:59) ؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! از خداوند و رسول و صاحبان امر اطاعت کنید . » در این آیة شریفه، خداوند متعال امر به اطاعت مطلق از اولواالامر فرموده است و امر مطلق به اطاعت، تنها از معصوم معقول و مشروع است .
از سوی دیگر، خداوند متعال در مواردی نهی از اطاعت کرده است: «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطا» (كهف:28) ؛ «و از کسی اطاعت مکن که قلبش را از یادمان غافل ساختیم و از هوسش پیروی کرده است . »
«وَ لا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ الْمُنافِقين» (حزاب:1) ؛ «و از کافران و منافقان اطاعت نکن!»
«وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُورا» (انسان:24) ؛ «و از میان آنان از هیچ گنهکار یا بسیار ناسپاس اطاعت مکن!»
از مجموع این آیات به دست میآید که ما نباید از غافل، هوا پرست، کافر، منافق، گنهکار، کفران پیشه و . . . اطاعت کنیم .
خداوند متعال یکی از علل جهنمی شدن ملل را اطاعت از سرانشان میداند و میفرماید: «وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبيلاَ» (احزاب:67) ؛ «گفتند: پروردگارا! ما از سران و بزرگانمان پیروی کردیم . آنان ما را از راه به بیراهه کشاندند . »
از این دست آیات به دست میآید فرمانروایانی که اهل تسنن آنان را «اولوا الامر» میدانند، خطاپیشهاند و نباید از آنان اطاعت کرد . قرآن کریم میفرماید: «وَ إِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما» (عنكبوت:8) ؛ «و اگر پدر و مادرت تلاش کردند که تو در مورد چیزی که به آن علم نداری، شرک بورزی، از آنان اطاعت مکن!» با اینکه پدر بر ما ولایت دارد؛ اما نباید در مسیر شرک از او اطاعت کنیم .
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند: «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِق ؛
هیچ مخلوقی نمیتواند با اطاعت از آفریدة دیگری، خداوند را نافرمانی کند . »
«اولوا الامر» ائمه علیهم السلام هستند؛ چون:
الف) اطاعت از آنان در طول اطاعت از خداوند متعال و رسول اکرم صلی الله علیه و آله قرار دارد . در زیارت جامعه میخوانیم: «مَنْ أَطَاعَكُمْ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاكُمْ فَقَدْ عَصَى اللَّه؛ هر کس از شما پیروی کند، محققاً از خداوند اطاعت کرده و هر کس شما را نافرمانی کند، خداوند را عصیان کرده است . »؛
ب) در این آیه، امر به مطلق اطاعت شده است و همان طور که گفته شد، این امر تنها از امام معصوم معقول و مشروع است؛
ج) نصوص فراوانی داریم که مصداق اولوا الامر را ائمه علیهم السلام معیّن کرده است .
اطاعت، از مقولات تشکیکیه است؛ یعنی درجه بردار و تبعیض پذیر است . اطاعت از خداوند متعال نیز این گونه است . برخی اطاعتشان تا سطح نماز و روزه است؛ ولی حج و خمس را رها میکنند . بعضی در امر به معروف و نهی از منکر درجا میزنند . گروهی همة اینها را تا هنگامی که خطر نداشته باشند، انجام میدهند؛ ولی وقتی دستوری خطرساز شود، پا پس میکشند .
پاس داشتن حرمت ائمه علیهم السلام در اطاعت از آنهاست؛ یعنی اطاعت مطلق در همه جا، همه چیز و تحت هر شرایطی، گرچه جنگیدن با کسانی باشد که قرآن بر نیزه کرده و پینه بر پیشانی دارند . چنان که در جنگ صفین گروهی قرآن را با نیزه برافراشته، دست از اطاعت امیرالمؤمنین علیه السلام کشیدند و سرنوشت خویش و امت را به چالش کشیدند .
از امام معصوم علیه السلام باید اطاعت کرد، گرچه جنگ با همسر پیامبر صلی الله علیه و آله امّ المؤمنین باشد .
در جنگ جمل، عدهای که اعتقاداتشان سست بود، پایشان سست شد و لغزیدند .
از امام معصوم علیه السلام باید اطاعت کرد، گرچه در جمعی چند نفره باشی و سی هزار نفر مرد جنگی تو را محاصره کرده باشند؛ یعنی شهادت و اسارتت حتمی باشد و رهایی ناممکن . برخلاف آنان که در عاشورا عافیت گزیدند و رفتند .
باید از امام معصوم علیه السلام اطاعت کرد، گرچه رفتن در میان شعلههای افروختة تنور باشد . «مأمون رِقّی» گفته است: در خانة امام صادق علیه السلام بودم . دیدم «سهیل بن حسن خراسانی» وارد شد . سلام کرد و نشست و سپس اعتراضگونه به امام علیه السلام عرض کرد: ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله! شما بیش از حدّ عطوفت پیشه کردهاید . ولایت و امامت حق شماست؛ چرا قیام نمیکنید و حق خود را از غاصبان و ظالمان پس نمیگیرید؟ با اینکه بیش از صد هزار نفر آمادة جهاد و فداکاری در رکاب شما هستند .
امام صادق علیه السلام فرمودند: آرام باش! خداوند حق تو را نگهدارد . سپس به یکی از پیشخدمتان خود فرمودند: تنور را آتش کن . همین که تنور روشن شد و شعلهها زبانه کشید، امام علیه السلام به «سهل» فرمودند: برخیز و داخل تنور برو و در میان شعلهها بنشین . سهل خراسانی گفت: ای سرور و مولای من! مرا به آتش عذاب مکن و ببخش . خداوند شما را مورد رحمت واسعة خویش قرار دهد . در همین هنگام «هارون مکّی» در حالی که کفشهایش را در دست گرفته بود، وارد شد و سلام کرد . حضرت علیه السلام پس از جواب سلام، به او فرمودند: هارون! کفشهایت را بر زمین بگذار و درون آتش تنور بنشین .
هارون کفشهای خود را بر زمین نهاد و بدون چون و چرا داخل تنور رفت و در میان شعلههای آتش نشست . آنگاه امام علیه السلام با سهل خراسانی مشغول صحبت شد و پیرامون وضعیت فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و دیگر جوانب زندگی مردم خراسان مطالبی را مطرح فرمود . مثل کسی که مدتی در خراسان بوده و تازه از آنجا آمده است .
پس از گذشت ساعتی، حضرت فرمودند: ای سهل! برخیز و ببین در تنور چه خبر است؟!
همین که سهل کنار تنور آمد، دید هارون مکّی چهار زانو روی آتش نشسته است . امام علیه السلام به هارون فرمودند: بیرون بیا . هارون از تنور بیرون آمد . آنگاه حضرت به سهل خراسانی فرمود: در خراسان چند نفر مخلص و مطیع ما چون هارون مکّی هست؟ سهل گفت: به خدا سوگند! یک نفر هم وجود ندارد .
امام صادق علیه السلام فرمودند: ای سهل! ما خود میدانیم که در چه زمانی خروج و قیام کنیم و آن زمان موقعی خواهد بود که دست کم پنج نفر مطیع و مخلص نسبت به ما یافت شود . در ضمن، بدان که ما خود آگاه به تمام آن مسائل بوده و هستیم .