ارزشهای انسان
1. انسان خلیفهء خدا در زمین است
” روزی که خواست او را بیافریند ، اراده خویش را به فرشتگان اعلام کرد . آنها گفتند : آیا موجودی میآفرینی که در زمین تباهی خواهد کرد و خون خواهد ریخت ؟
او گفت : من چیزی میدانم که شما نمیدانید “.
” اوست که شما انسانها را جانشینهای خود در زمین قرار داده تا شما رادر مورد سرمایههایی که داده است در معرض آزمایش قرار دهد ” .
2. ظرفیت علمی انسان بزرگترین ظرفیتهایی است که یک مخلوق ممکن است داشته باشد
” تمام اسماء را به آدم آموخت ( او را به همهء حقایق آشنا ساخت ) .
آنگاه از فرشتگان ( موجودات ملکوتی ) پرسید : نامهای اینها را بگویید چیست . گفتند : ما جز آنچه تو مستقیما به ما آموختهای نمیدانیم ( آنچه
را تو مستقیما به ما نیاموخته باشی ما از راه کسب نتوانیم آموخت ) .خدا به آدم گفت : ای آدم ! تو به اینها بیاموز و اینها را آگاهی ده .
همینکه آدم فرشتگان را آموزانید و آگاهی داد ، خدا به فرشتگان گفت :نگفتم که من از نهان های آسمانها و زمین آگاهم ( میدانم چیزی را که حتما
نمیدانید ) و هم میدانم آنچه را شما اظهار میکنید و آنچه را پنهان میدارید ؟ “
3 . او فطرتی خدا آشنا دارد
به خدای خویش در عمق وجدان خویش آگاهی دارد . همهء انکارها و تردیدها ، بیماریها و انحرافهایی است از سرشت اصلی انسان .
” هنوز که فرزندان آدم در پشت پدران خویش بوده ( و هستند و خواهند
بود ) خداوند ( با زبان آفرینش ) آنها را بر وجود خودش گواه گرفت و آنها گواهی دادند ” .” چهرهء خود را به سوی دین نگهدار ، همان که سرشت خدایی است و همه مردم را بر آن سرشته است ” .
4 .درسرشت انسان علاوه برعناصرمادی که درجماد وگیاه و… وجود دارد،عنصری ملکوتی والهی وجود دارد
انسان ترکیبی است از طبیعت و ماورای طبیعت ، از ماده و معنی ، از جسم و جان .” آن که هر چه را آفرید نیکو آفرید و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد ، سپس نسل او را از شیرهء کشیدهای که آبی پست است قرارداد ، آنگاه او را بیاراست و از روح خویش در او دمید “.
5 .آفرینش انسان ، آفرینشی حساب شده است ، تصادفی نیست
انسان موجودی انتخاب شده و برگزیده است . ” خداوند آدم را بر گزید و توبهاش را پذیرفت و او را هدایت کرد “
6 .اوشخصیتی مستقل وآزاد دارد امانتدارخداست،رسالت ومسؤولیت دارد
از او خواسته شده است با کار و ابتکار خود زمین را آباد سازد و با انتخاب خود یکی از دو راه سعادت و شقاوت را اختیار کند .
” همانا امانت خویش را بر آسمان و زمین و کوهها عرضه کردیم ، همه ازپذیرش
آن امتناع ورزیدند و از قبول آن ترسیدند ، اما انسان بار امانت را به دوش کشید و آن را پذیرفت . همانا او ستمگر و نادان بود “.
” ما انسان را از نطفهای مرکب و ممزوج آفریدیم تا او را مورد آزمایش قرار دهیم ، پس او را شنوا و بینا قرار دادیم . همانا راه را به اونمودیم ، او خود یا سپاسگزار است و یا کافر نعمت . ( یا راه راست را که نمودیم خواهد رفت و به سعادت خواهد رسید و یا کفران نعمت کرده ،منحرف میگردد “.
7 .او ازیک کرامت ذاتی و شرافت ذاتی بر خوردار است
خدا او را بربسیاری از مخلوقات خویش برتری داده است . او آنگاه خویشتن واقعی خود را درک و احساسمیکند که این کرامت و شرافت را در خود درک کند و خود را برتر از پستیها و دنائتها و اسارتها و شهوترانیها بشمارد .
” همانا ما بنی آدم را کرامت بخشیدیم و آنان را بر صحرا و دریا (خشک و تر ) مسلط کردیم و بر بسیاری از مخلوقات خویش برتری دادیم “ .
8 . اوازوجدانی اخلاقی برخوردار است،به حکم الهامی فطری زشت وزیبا را درک میکند
” سوگند به نفس انسان و اعتدال آن ، که ناپاکیها و پاکیها را به او الهام کرد ” .
9. او جز با یاد خدا با چیز دیگر آرام نمیگیرد
خواستهای او بی نهایت است ، به هر چه برسد از آن سیر و دلزده میشود مگر آنکه به ذات بی حد و نهایت ( خدا ) بپیوندد .
” هماناتنها بایاد او دلها آرام میگیرد ” .
” ای انسان ! توبه سوی پرورد گار خویش بسیار کوشنده هستی و عاقبت او را دیدار خواهی کرد ” .
10. نعمتهای زمین برای انسان آفریده شده است
” همانا اوست که آنچه در زمین است برای شما آفرید ” . ” آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است مسخر او قرار داده است ( پس او حق بهرهگیری مشروع همهء اینها را دارد ” .
11. او را برای این آفرید که تنها خدای خویش را پرستش کند و فرمان او را بپذیرد
پس او وظیفهاش اطاعت امر خداست . ” همانا جن و انس را نیافریدیم مگر برای اینکه مرا پرستش کنند ” .
12. او جز در راه پرستش خدای خویش و جزبا یاد او خود را نمییابد
و اگر خدای خویش را فراموش کند خود را فراموش میکند و نمیداند که کیست و برای چیست و چه باید کند و کجا باید برود .
” همانا از آنان مباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند خودشان را ازیاد خودشان برد ” .
13. او همینکه ازاین جهان برود
پردهء تن که حجاب چهرهء جان است دور افکنده شود ، بسی حقایق پوشیده که امروز بر او نهان است بروی آشکار گردد .
” همانا پرده را کنار زدیم ، اکنون دیدهات تیز است ” .
14.او تنها برای مسائل مادی کار نمیکند،یگانه محرک او حوایج مادی زندگی نیست
او احیانا برای هدفها و آرمانهایی بس علی میجنبد و میجوشد . او ممکن است که از حرکت و تلاش خود جزر رضای آفریننده ، مطلوبی دیگر
نداشته باشد .
” ای نفس آرامش یافته ! همانا به سوی پرورد گارت باز گرد با خشنودی متقابل : تو از او و او از تو خشنود “.
” خداوند به مردان و زنان با ایمان باغها و عده کرده است که در آنها نهرها جاری است ، جاویدان در آنجا خواهند بود و هم مسکنهای پاکیزه ، اما
خشنودی خدا از همهء اینها برتر و بالاتر است . آن است رستگاری بزرگ “ .
بنابر آنچه گفته شد از نظر قرآن انسان موجودی است برگزیده از طرف خداوند ، خلیفه و جانشین او در زمین ، نیمه ملکوتی و نیمه مادی ، دارای فطرتی خدا آشنا ، آزاد ، مستقل ، امانتدار خدا و مسؤول خویشتن و جهان ، مسلط بر طبیعت و زمین و آسمان ، ملهم به خیر و شر، و جودش از ضعف و ناتوانی آغاز میشود و به سوی قوت و کمال سیر میکند و بالا میرود اما جز در بارگاه الهی و جز با یاد او آرام نمیگیرد ، ظرفیت علمی و عملیاش نا محدود است ، ازشرافت و کرامتی ذاتی بر خوردار است ، احیانا انگیزه هایش هیچ گونه رنگ مادی و طبیعی ندارد ، حق بهره گیری
مشروع از نعمتهای خدا به او داده شده است ولی در برابر خدای خودش وظیفه دار است .
انسان در قرآن - مرتضی مطهری