ابوالفضل العباس
منم یك عمر پابست ابوالفضل اسیر دیده مست ابوالفضل
نبوده غیر عشقش حاصل من كه نامش بوده تسبیح دل من
تمام عمر را یا ایها الناس تپشهای دلم میگوید عباس
عباس بن علی علیهما السلام چون دید همه افراد سپاه از اصحاب و برادران به شهادت رسیده اند، در حالی كه مشتاق دیدار پروردگارش بود پرچم را برگرفت و به سوی برادر آمده عرضه داشت:
برادر جان! آیا اذن میدان هست؟ امام علیه السلام سخت منقلب شد و گریست، سپس فرمود: «یا اَخی كُنْتَ الْعَلامَةَ مِنْ عَسْكَری وَ مَجْمَعَ عَدَدِنا فَاِذا اَنْتَ غَدَوْتَ یؤُلُ جَمْعُنا اِلَی الشَّتاتِ؛ برادرم! تو نشان [پایداری] و ركن سپاه ما بودی، اگر تو بروی جمع ما پراكنده میشود . »
عباس علیه السلام گفت: جانم فدایت باد!ای سرورم! سینهام از زندگی دنیا به تنگ آمده و میخواهم از این منافقان انتقام بكشم! امام علیه السلام فرمود: «اِذا غَدَوْتَ اِلَی الْجِهادِ فَاطْلُبْ لِهؤُلاءِ الْاَطْفالِ قَلیلاً مِنَ الْماءِ؛ اینك قصد جهاد داری، برای این كودكان اندكی آب بیاور . »
عباس مشك بر دوش رهسپار میدان شد، با كشتن هشتاد نفر وارد آب فرات گردید، شدیداً تشنه بود، خواست كفی آب بیاشامد امّا به یاد تشنگی امام و اهل حرم افتاد، آب را بر روی آب ریخت، مشك را پر كرد و راهی خیمهها شد؛ امّا دشمنان او را احاطه كردند، دست راست و چپش را قطع نمودند، تیری بر مشك و تیری هم بر سینهاش نشست .
هنگامی كه حضرت عباس علیه السلام از اسب به زمین افتاد، با صدای بلند امام حسین علیه السلام را ندا داد:
«اَدْرِكْنی یا اَخی؛ برادرم! مرا دریاب . » امام همانند باز شكاری به كنار عباس رسید، مشاهده كرد كه دو دستش قطع شده، پیشانیاش شكسته و چشمش در اثر اصابت تیر مجروح شده بود .
كربلا كعبه عشق است و من اندر احرام شد در این قبله عشّاق دو تا تقصیرم
دست من خورد به آبی كه نصیب تو نشد چشم من داد از آن آب روان تصویرم
باید این دیده و این دست دهم قربانی تا كه تكمیل شود حج من و تقدیرم (حسان)
امام با كمر خمیده به پیكر به خون آغشته عباس نگریست و بر بالین او نشست و گریه كرد و فرمود: «اَلآنَ اِنْكَسَرَ ظَهْری وَ قَلَّت حیلَتی وَ شَمَّتْ بی عَدُوّی؛ اكنون كمرم شكست و تدبیر و چارهام كم شد و مورد شماتت دشمنم قرار گرفتم . » و بعد از آن بود كه احساس غربت و تنهایی نمود . شاعر عرب سید جعفر حلّی از زبان امام حسین علیه السلام خطاب به حضرت عباس میگوید:
هذا حُسامُكَ مَنْ یذِلُّ بِهِ الْعِدی وَ لِواكَ هذا مَنْ بِهِ یتَقَدَّمُ
« [عباس!] این شمشیر توست، چه كسی بعد از تو با آن دشمنان را ذلیل و خوار خواهد كرد؟ و این عَلَم توست، چه كسی آن را در صف مقدم بر خواهد افراشت . »
اَلْیوْم نامَتْ اَعْینٌ بِكَ لَمْ تَنُم وَتَسَهَّدَتْ اُخْری وَ قَلَّ مَنامُها
«امروز چشمانی كه [از ترس تو] آرامش نداشتند راحت میخوابند؛ امّا گروه دیگر (دخترانم) نخواهند خفت و خوابشان اندك خواهد بود . »
اَخی! مَنْ یحْمی بَناتَ مُحَمَّدٍ اِنْ صِرْنَ یسْتَرْحَمْنَ مَنْ لا یرْحَم
«برادر! چه كسی از دختران محمدصلی الله علیه وآله [بعد از شهادت تو] محافظت خواهد كرد؟ و چه كسی پناه خواهد داد به آنان اگر آنان از دست نامردمان پناهی بجویند . »