سیره اخلاقی امام رضا علیه السلام
ادب
اخلاق، یکی از عناصر مهم شخصیت انسان است، و کاشف کیفیت ذات، و درون اوست. امام رضا علیهالسلام به اخلاق عالی و ممتاز، آراسته بودند، و بدین سبب دوستی عام و خاص را، به خود جلب کردند، همچنین انسانیت آن حضرت، یگانه و بیمانند بود، و در حقیقت تجلی روح نبوت، و مصداق رسالتی بود که خود آن حضرت، یکی از نگهبانان و امانت داران و وارثان اسرار آن به شمار میرفت. از ابراهیم بن عباس صولی نقل شده، که گفته است:
من ابوالحسن الرضا علیه السلام را هرگز ندیدم در سخن گفتن، با کسی درشتی کنند.
من ابوالحسن الرضا علیه السلام را هرگز ندیدم سخن کسی را پیش از فراغ از آن، قطع کند.
هرگز درخواست کسی را، که قادر به انجام دادن آن بود، رد نفرمودند.
هرگز پاهای خود را، جلو همنشین، دراز نمیکردند.
هرگز در برابر همنشین تکیه نمیکردند.
هرگز او را ندیدم، که غلامان و بردگان خود را بد گویند.
هرگز او را ندیدم، که آب دهان بیندازند.
هرگز او را ندیدم، که قهقهه بزند، بلکه خندهاش تبسم بود.
تا آنجاکه میگوید: هر که بگوید در فضیلت، کسی را مانند او دیده، از او باور نکنید.
زهد امام علی بن موسی الرضا علیه السلام جامع تمام فضائل بودند، به طوری که تمامصفات عالی در ایشان جمع شده بود. خصایص شریف امام رضا علیه السلام قسمتی از صفات جدش، بزرگترین پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود که از میان پیامبران ممتاز بودند. ایشان درباره زهد به نقل از پدرانشان میفرمودند زاهد آن است که حلال دنیا را از ترس حساب و کتاب و حرام دنیا را از ترس عقاب ترک میکند.
محمد بن عباد درباره رفتار زاهدانه آن حضرت میگوید: پوشش ابوالحسن علیه السلام در طول تابستان همواره یک بوریا بود. ایشان در طول زمستان با همه عظمت و وقاری که داشتند پوششی ساده داشتند و به دور از هر گونه علامتگذاری و یا این که رنگ مخصوصی داشته باشد همیشه لباس زبر به تن میکردند مگر آن که میخواستند پیش مردم و به دیدن آنها بروند که در آن وقت بهترین لباس خود را میپوشیدند.
امام میفرمودند: لباس مظهر خارجی انسان است نمیتوان نسبت به آن بیتوجه بود حرمت مومن ایجاب میکند که انسان در ملاقات با او، شئون خود و وی را رعایت کند و مقید باشد که پاکیزه و خوش لباس باشد.
از دلائلی که امام رضا علیه السلام نزد مردم، لباس خوب میپوشیدند این بود که اگر ظاهر انسان تمیز و پاکیزه باشد، دیگران از دیدن این فرد لذت میبرند و تحت تاثیر وی قرار میگیرند. هم چنان که از دیدن یک انسان کثیف و آلوده حالشان دگرگون میشود، ایشان لباس زیبا و پاکیزه میپوشیدند تا مردم با دیدن ایشان درس نظم و پاکیزگی را در کنار ساده زیستی بیاموزند و از طرفی نشان دهند که مومن از مال حلالدر حدّ شأنش میتواند از امکانات این دنیا استفاده کند. همچنین نقل شده: در محیط خانه امام رضا علیهالسلام آثاری از زندگی اشرافی وجود نداشت از زیور و زینت استفاده نمیکردند، مگر این که خود را به عود هندی خام بخور میدادند.
گوشهگیری از دنیا و ساده زیستی برجستهترین صفات امام رضا علیه السلام بود. تمام راویان متفق القولند که وقتی آن حضرت ولیعهد مامون شدند هیچ توجهی به جنبه قدرت و عظمت آن نداشتند. نقل شده زمانی که امام رضا علیه السلام مجبور به پذیرفتن ولایت عهدی شدند، چون روز عید فرا رسید مامون برای خواندن نماز از امام علیه السلام دعوت به عمل آورده ایشان با سادهترین پوشش و با لباسی که مخصوص نماز عید بود حاضر شدند، این لباس عبارت بود از دو قطیفه روی لباس و عمامه سفیدی از کتان که به سربسته بود که یک طرف آن را به سینه و طرف دیگرش را میان دو شانه انداخته بودند عصایی به دست داشتند، در حالی که کفش برپا نداشتند چون همراهان ایشان این وضعیت را دیدند آنان هم چون امام راه افتادند.
نمونه دیگری از اخلاق امام رضا علیه السلام این بود که در دوران ولایت عهدی و تصدی بالاترین مقام در دولت اسلامی به هیچ یک از غلامانشان دستور نمیدادند که کارهای ایشان را انجام دهند.
روایت شده که وقتی ایشان به حمام نیاز داشتند از این که به کسی دستور بدهند حمام را برای ایشان آماده کنند، تنفر داشتند و خود کارهای شخصی خویش را انجام میدادند. همچنین ایشان جهت همدردی با مردم به حمام عمومی شهر میرفتند و ازنزدیک با مردم معاشرت داشتند.
سیره اخلاقی امام رضا ( علیه السلام ) - طاهره بهره مند
از کرامات فاطمه معصومه سلام الله
رفع خطر شدید سیل:
کسانی که به وضع جغرافیایی شهر قم آگاهی دارند میدانند که در وسط شهر قم رودخانه بزرگی قرار گرفته که مسیر آب باران دهها فرسخ از زمینهای قبل از پایین گلپایگان و دلیجان تا خود قم به همین رودخانه ریخته و در نهایت به دریاچه قم میریزد. هنگام بارشهای شدید پی در پی، سیلهای خطرناکی در این رودخانه به جریان میافتد، و چنان که تاریخ قم نشان میدهد قرنها پیش تاکنون چندین بار طغیان سیل رودخانه، موجب خسارتهای بسیار شده است. در یکی از این موارد نوشتهاند: زمانی سیل بسیار عظیمی آمد که اهل قم را فوق العاده ترسانده، هر لحظه انتظار میرفت که خطر سیل ساختمانها را ویران کند. در این بحران شدید مشاهده شد که دستی نمایان گردید و به سیل اشاره کرد، و آن سیل به سوی دیگر رفته و رفع خطر نمود، از این رو شیخ زکی باغبان در شرفنامه معروف خود میگوید:
روزی که سیل سیمره از رود ناربار
آمد به شهر قم ز قضایای کردگار
دانی که کرد دفع بلا از این دیار
معصومه بود دختر موسی سرفراز
ذریه رسول خدا، غمگسار قم
عمه سادات زندگی حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) - ابوالقاسم حمیدی
قصه های تربیتی از امام رضا علیه السلام
تعیین اجرت
سلیمان بن جعفر گوید: برای انجام بعضی از کارها همراه امام رضا علیه السلام بودم تا این که خواستم به خانه ام باز گردم.
حضرت فرمود: برگرد و با من بیا و امشب را نزد من بمان. من هم برگشتم و به همراه او حرکت کردیم تا اینکه وارد منزل شدیم. حضرت نگاهی به غلامان خود کرد که مشغول گل کاری و ساختن اصطبل بودند و بعضی از آنها کارهای دیگر انجام می دادند. در بین آنها غلام سیاهی که غریب بود کار می کرد.
امام علیه السلام به غلامان خود گفت: این مرد اینجا چه می کند؟
آنها در جواب گفتند: او به ما کمک می کند و ما هم چیزی در برابر به او خواهیم داد.
امام علیه السلام فرمود: اجرت او را تعیین کردید؟
گفتند: نه ما هر چه به او بدهیم راضی است. حضرت به سراغ ایشان رفت تا با تازیانه آنها را کتک بزند و بسیار ناراحت شد که چرا اجرت او را معین نکردید؟
سلمان بن جعفر می گوید: من به امام علیه السلام عرض کردم: چرا شما خود را ناراحت کرده اید؟
فرمود: من بارها آنهارا از این کار نهی کرده ام که باید اجرت هر کس را که می خواهند به کار گیرند با او تعیین کنند و ای سیلمان این را بدان کسی بدون تعیین مزد برای تو کار نمی کند مگر اینکه اگر سه برابر مزد او هم به وی بپردازی باز هم گمان دارد به او کم داده ای، اما وقتی مزد او را معین کردی و به او پرداختی از تو تشکر می کند که به آنچه معین شده عمل کرده ای، حال اگر کمی بر آن بیفزایی از تو قدردانی می کند و می بیند که تو بر مزد او افزوده ای.
قصه های تربیتی چهارده معصوم ( علیهم السلام ) - محمد رضا اکبری
وقار و هیبت امام رضا علیه السلام
چهرهها در برابرش متواضع بودند، زیرا به پیامبر و اوصیای امین شباهت داشت. تمام کسانی که او را میدیدند، به او احترام میکردند. یک نمونه از وقار او این بود که چون با مردم مینشست و یا با آنها سوار میشد، به دلیل هیبت و عظمتی که داشت، هیچ کس قادر نبود صدایش را بلند کند.
راویان گفتهاند هنگامی که امام به نزد مأمون میآمد، خود مأمون و خادمانش بسرعت پرده را برای او کنار میزدند. وقتی آنها شنیدند که مأمون میخواهد از حضرت بیعت بگیرد، با یکدیگر عهد کردند هنگامی که اماممیآید، به او احترام نگذارند و چنانکه شایسته است، تکریمش نکنند. امام طبق معمول آمد ولی ابهت و عظمت او چنان آنان را از جا حرکت داد که تمامشان به امام احترام کردند چنانکه شایسته احترام بود. پس از آن، یکدیگر را ملامت کردند و سوگند خوردند که اگر امام برگردد، به او احترام نگذارند، امّا هنگامی که امام روز بعد آمد، همگی قیام کردند و به او احترام گذاشتند ولی پرده را برای امام کنار نزدند. در این لحظه بادی وزید و پرده را کنار زد و هنگامی که امام خواست آنجا را ترک کند، دوباره بادی وزید و پرده را برای او کنار زد. در نتیجه اهل مجلس با یکدیگر میگفتند: یقینا این مرد شخصیتی بزرگوار و مورد عنایت خداوند است، بنابراین به خدمت او برگردید.همانا ائمّه اهل بیت علیهم السّلام نزد خداوند متعال جاه و مقامی دارند.
سرچشمه تکبّر
از امام صادق(علیه السلام) نقل شده:
ما مِنْ رَجُل تَجَبَّرَ أَؤ تَکَبَّرَ إلاّ لِذِلَّة یَجِدُها فِی نَفْسِهِ.
هیچ کس بر دیگران بزرگی نمی فروشد مگر به خاطر حقارتی که در درون وجود خود احساس می کند! (بحار الانوار، جلد 73، صفحه 225)
شرح کوتاه
این نکته امروز در پرتو تحقیقات روانشناسی و روانکاوی مسلّم شده است که سرچشمه تکبّر و بزرگی فروختن بر دیگران چیزی جز عقده حقارت نیست; آنها که مبتلا به این عقده هستند و از آن رنج می برند برای جبران کمبودهای خود متوسل به این وسیله غلط یعنی خود را به طور مصنوعی بزرگ نشان دادن می شوند و از این راه بر حقارت اجتماعی خود می افزایند و بیش از پیش خود را منفور می سازند.
این مسأله روانی به روشنی در گفتار معجزه آسایی کهدر بالا از امام صادق(علیه السلام)نقل شده دیده می شود.
ولی افراد با ایمان بر اثر شخصیت درونی همواره در برابر دیگران متواضعند.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی