عنایت خدا و رسول به غدیر
خدای سبحان عنایتی فراوان داشت که حدیث و ماجرای (غدیر خم ) علنی و آشکار باشد، تا زبانها و نقلهای راویان پیوسته بر مدار آن بچرخد، تا آن که حجت و دلیلی آشکار برای حمایتگر بزرگوار دینش حضرت امام علی (ع ) گردد.
از این رو، ابلاغ این ماموریت را هنگامی به پیامبرش داد، که همراه جمعیت انبوهی از حج اکبر بازمی گشت . پیامبر خدا (ص ) نیز در حالی این دعوت را ابلاغ کرد که توده های وسیعی از مردم از شهرها و آبادیهای مختلف بر گرد او بودند. فرمان داد تا جلو رفتگان برگردند و عقب ماندگان برسند، آن گاه پیام را به همه گوشها رساند و به حاضران فرمان داد تا به غایبان برسانند، تا همگان راوی این حدیث باشند، در حالی که حاضران بیش از صد هزارنفر بودند.
خداوند به این مقدار بسنده نکرد، بلکه در این باره آیاتی نازل فرمود، تا پیوسته و با گذشت روز و شب ، تلاوت شود، تا مسلمانان هر لحظه به یاد این ماجرا باشند و راه و پیشوایی را که باید به او روی آورند و دین خود را از او فرا گیرند، بشناسند.
این عنایت و توجه خاص را رسول خدا (ص ) نیز داشت ، آن حضرت در آن سال ، گروههای مختلف مردم را به حج فرا خواند و مردم ، دسته دسته به او پیوستند و پیامبر اکرم (ص ) می دانست که در پایان این سفر، آن (خبر بزرگ ) را به آنان خواهد داد؛ خبری که قوام بخش بنای مکتب و مایه سروری امت اسلام برامتهایدیگر و سیطره حکومت اسلام بین خاور و باختر می شد، اگر به مصالح امت می اندیشیدند و راه روشن هدایت را می دیدند و می پذیرفتند.به خاطر همین هدف بود که امامان (ع ) پیوسته یادآور این واقعه بودند و برای اثبات امامت امیرالمؤ منین (ع ) به آن احتجاج و استدلال می کردند. خود حضرت امیر (ع ) نیزدر طول حیاتش به آن استدلال می کرد و در اجتماعات و جلساتی که مردم دور هم بودند، از کسانی که در صحنه غدیر حضور داشتند می خواست که آن را بازگو کنند و شهادت دهند. همه اینها به این جهت بود که داستان غدیر، علی رغم گذشت دورانها و سالها، همچنان تر و تازه و شاداب بماند.
از این رو به پیروان خود دستور می دادند که روز غدیر را عید گرفته ، دور هم جمع شوند، به یکدیگر تبریک و شادباش گویند، تا آن حادثه بزرگ یاد شود (که اشاراتی به این مساله خواهد آمد).
عید غدیر در اسلام - جواد محدثی
غدیر خم
در مرز غدیر خم نقطة تلاقی و جدا شدن کاروانهای بلاد مختلف پیامبر فرمود:
«ایها الناس اجیبوا داعی الله انا رسول الله»(عوالم العلوم، ج 3، ص 115)
ای مردم دعوت کنندة خدا را اجابت کنید که من پیامآور خدایم
شتر مرا بخوابانید که میخواهم رسـالت پروردگار خود را ابلاغ کنم.
سپس دستور داد همه کاروانها توقف کنند پیش افتادگان بازگردند و واپسین نیز برسند حرارت و گرمای آن روز تا حدی طاقت فرسا بود، بعضی جامه یا عبای خود را بر سر و قسمتی را زیر پا یا پارچه ای را مرطوب بر سر خود انداخته بودند (تنبیه الغافلین(ابن کرامه)، ص 65)
مقداد، سلمان، ابوذر و عمار از طرف پیامبر مأمور شدند زیر چند درخت سطبر که در آنجا بود محلی را که حضرت بتواند بر همه اشراف داشته باشد و سخنان خود را به همه برساند آماده کنند.
ما طبق روالی که در این کتاب داریم مجدداً بر میگردیم به متن اخبار دیگران از تاریخ و حدیث و با گزارشهایی که گاه با عبارات مختلف اما همه از حقیقت یک موضوع گفتگو میکنند.
اما ناگزیر از این تذکر میباشیم که این اقدام پیامبر «ابلاغ ولایت و امامت علی علیه السلام و حدیث ثقلین» برای اعراب از مسئلة آموختن لااله الا الله و ترک بتپرسی و قبول رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و عمل به دستورات او مثل نماز، روزه، زکات، سنگینتر بود چون اعتقادها اگر چه در همة امور زندگی حاضر و اعمال میشود اما نقشی که رهبری فیزیکی مردم در جریان روزمره و ادارة امور دارد با خلق و خوی تربیتی اعرابی که تا یک سال پیش آن پیر یکصد ساله و آن کودکی که تازه راه افتاده و با اطاعت محض از بزرگ خانه و سپس از بزرگ فامیل و بعد بزرگ ایل و قبیله و نژاد تربیت شده و از عادات لایتغیر هر فرد گردیده است چگونه سازگار خواهد بود به اضافة حب جاه و مقام که با این اتفاق نصب مردی سی و سه ساله به حکومت کردن بر همة قبیلهها از کوچک و بزرگ و همه داعیه داران سروری قومی و قبیلهای اینک مدعیان ریاست قومی و قبیلهای، پیران آزمند و سردمداران عشیرهای چگونه میتوانند به این حکم الهی که توسط پیامبر صلی الله علیه و آله ابلاغ میشود، سر فرود آرند؟ اما احکام الهی جاودانه است امروز اگر قومی نپذیرند خود ضرر و زیان خواهند دید فردا حقیقت خواهان آن را پذیرا و از منافع آن جاودانه بهرهمند خواهند شد.اینک خوانندة حقیقتطلب که تشنة زلال واقعیت میباشد را به پیگیری جریان حجةالوداع و جریان غدیر میخوانیم از منابع متعدد و مختلف و سلیقه و اعتقادات متفاوت.
نخست تفسیر و توضیح آیهای را که در بالا به آن اشاره کردیم از تفسیر 28 جلدی نمونه (ج 5،ص2الی 13) میخوانیم:
«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَالله یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ الله لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»
ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملا(به مردم) برسان و اگر نکنی رسالت او را انجام نداده ای و خداوند تو را(از خطرات احتمالی) مردم نگاه میدارد و خداوند جمعیت کافران(لجوج) را هدایت نمیکند.
انتخاب جانشین نقطة پایان رسالت
این آیه لحن خاصی به خود گرفته که آن را از آیات قبل و بعد مشخص میسازد در این آیه روی سخن فقط به پیامبر است و تنها وظیفه او را بیان میکند با خطاب ای پیامبر «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ» شروع شده و به صراحت و تأکید دستور میدهد که آنچه را از طرف پروردگار بر او نازل شده است به مردم برساند. «بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ »
سپس برای تأکید بیشتر به او اخطار میکند که اگر از این کار خودداری کنی (که هرگز خودداری نمیکرد) رسالت خدا را تبلیغ نکردهای! «وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَابَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»
سپس به پیامبر صلی الله علیه و آله که گویا از واقعة خاصی اضطراب و نگرانی داشته دلداری و تأمین میدهد و به او میگوید: «از مردم در ادای این رسالت وحشتی نداشته باش، زیرا خداوند تو را از خطرات آنها نگاه خواهد داشت«وَالله یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ »
و در پایان آیه به عنوان یک تهدید و مجازات به آنهایی که این رسالت مخصوص را انکار کنند و در برابر آن لجاجت کفر بورزند، میگوید: «خداوند کافران لجوج را هدایت نمیکند» «إِنَّ الله لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»
جملهبندیهای آیه و لحن خاص و تأکیدهای پی در پی آن و همچنین شروع شدن با خطاب یا ایها الرسول که تنها در دو مورد از قرآن مجید آمده و تهدید پیامبر صلی الله علیه و آله به عدم تبلیغ رسالت در صورت کوتاهی کردن که منحصراً در این آیه از قرآن آمده است نشان میدهد که سخن از حادثة مهمی در میان بوده است که عدم تبلیغ آن مساوی بوده است با عدم تبلیغ رسالت.
بعلاوه این موضوع مخالفان سرسختی داشته که پیامبر صلی الله علیه و آله از مخالفت آنها که ممکن بوده است مشکلاتی برای اسلام و مسلمین داشته باشد، نگران بوده و به همین جهت خداوند به او تأمین میدهد.
اکنون این سئوال پیش میآید که با توجه به تاریخ نزول سوره که مسلماً در اواخر عمر پیغمبر صلی الله علیه و آله نازل شده است، چه مطلب مهمی بوده که خداوند پیامبر صلی الله علیه و آله را با این تأکید مأمور به ابلاغ آن میکند.
آیا مسائل مربوط به توحید و شرک و بتشکنی بوده که از سالها قبل برای پیامبر و مسلمانان حل شده بود؟
آینه غدیر در روایت شیعه و اهل سنت - محمد علی صاعد اصفهانی
نجیبانه
از افقهای دور میآیی
چه نجیب و صبور میآیی
عشق را بعثتی دگر بخشی
مگر از کوه طور میآیی
تا بلندای عشق میتازی
مگر از کوه نور میآیی
غیبتت را نمیکنم باور
که به دل بیحضور میآیی
خاک را نفخه دگر داده
کین چنین نوظهور میآیی
ترد و نازک به ذهن شاعر باز
چون خیال بلور میآّیی
هر دمم جلوه دگر سازی
گه ملک ،گه چو حور میآیی
در شعارم نمیشوی محصور
که ز اوج شعور میآیی
بحر و برت نمیشود مانع
کز رهی بی عبور میآیی
در طنین نوای دلخواهی
با گل آهنگ شور میآیی
مگر از نغمه «ارم» خواندی
که چنین پر سرور میآیی
محمود رزاقی (ارم)
سنت الهی در امتحان امتها
خداوند متعال میفرماید: «الم * أَحَسِبَ النّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنّا وَهُمْ لَایُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ»؛ «الم آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها میشوند و آزمایش نخواهند شد؟! ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم (و اینها را نیز امتحان میکنیم)؛ باید علم خدا درباره کسانی که راست میگویند و کسانی که دروغ میگویند تحقق یابد»!
خداوند متعال با در میان قرار دادن محور حقّ که همان امام معصوم است افراد را امتحان مینماید؛ همان گونه که شیطان را با حضرت آدمعلیه السلام و امت اسلام را با معرفی حضرت علیعلیه السلام به خلافت و امامت امتحان نمود.
خداوند متعال میفرماید: «قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلَی أَن یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذَاباً مِن فَوْقِکُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَیُذِیقَ بَعْضَکُم بَأْسَ بَعْضٍ»؛ «بگو: او قادر است که از بالا یا از زیر پای شما، عذابی بر شما بفرستد؛ یا بصورت دستههای پراکنده شما را با هم بیامیزد؛ و طعم جنگ (و اختلاف) را به هر یک از شما بوسیله دیگری بچشاند».
اینک به نمونههایی از این گونه امتحانات اشاره میکنیم؛
1 - امتحان ملائکه و شیطان با خلقت حضرت آدمعلیه السلام
خداوند متعال درباره حضرت آدمعلیه السلام و شیطان و ملائکه میفرماید: «وَإِذْ قُلْنا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّآ إِبْلِیسَ أَبَی وَاسْتَکْبَرَ وَکانَ مِنَ الْکافِرِینَ»؛ «(یاد کن) هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده و خضوع کنید!» همگی سجده کردند؛ جز ابلیس که سر باز زد، و تکبر ورزید، (و به خاطر نافرمانی و تکبرش) از کافران شد».
قبل از خلقت حضرت آدمعلیه السلام هم نیز ملائکه امتحان شده بودند آنجا که خداوند متعال میفرماید: « وَإِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَتَجْعَلُ فِیها مَن یُفْسِدُ فِیها وَیَسْفِکُ الدِّمآءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لَا تَعْلَمُونَ»؛«(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [= نمایندهای ]قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آیا کسی را در آن قرار میدهی که فساد و خونریزی کند؟! (زیرا موجودات زمینی دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزی آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا میآوریم، و تو را تقدیس میکنیم.» پروردگار فرمود: من حقایقی را میدانم که شما نمیدانید».
و از آنجا که شیطان در امتحان خود با تسلیم نسبت به امام به حقّ رفوزه شد لذا خداوند متعال مؤمنان را به تسلیم در برابر دستورات خود دعوت کرده و از پیروی شیطان در این زمینه نهی کرده است آن جا که میفرماید: «یأَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَآفَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطنِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ»؛«ای کسانی که ایمان آوردهاید همگی در صلح و آشتی درآیید! و از گامهای شیطان، پیروی نکنید؛ که او دشمن آشکار شماست».
2 - امتحان امُت اسلامی در وحدت بر مسأله امامت
خداوند متعال این امت را بعد از وفات پیامبرش بر مسأله امامت به حقّ، امتحان کرده است؛ آنجا که میفرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَلَا تَفَرَّقُوا»؛ «و همگی به ریسمان خدا [= قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت ، چنگ زنید، و پراکنده نشوید!»
و نیز از آیهای دیگر استفاده میشود که وصیت پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله همانند وصیت دیگر انبیاء عدم تفرقه و اتحاد بر محور حقّ و حقیقت است.
خداوند متعال میفرماید: «شَرَعَ لَکُم مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَالَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَما وَصَّیْنا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا»؛ «آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم این بود که: دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید».
و نیز میفرماید: «وَلَا تَکُونُوا کالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جَآءَهُمُ الْبَیِّناتُ»؛«و مانند کسانی نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند؛ (آن هم) پس از آنکه نشانههای روشن (پروردگار) به آنان رسید!».
مسلم نقل کرده که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «سألت ربّی ثلاثاً فاعطانی اثنتین و منعنی واحدة؛ سألته ان لایهلک امّتی بالسنة فاعطانیها، و سألته ان لایهلک امتی بالغرق فاعطانیها، و سألته ان لایجعل بأسهم بینهم فمنعنیها»؛ «از پروردگارم سه چیز درخواست کردم، دوتای آن را به من عطا نمود و مرا از یکی از آنها منع کرد؛ از او درخواست کردم که امّتم را با قحطی هلاک نگرداند، پذیرفت. و نیز درخواست نمودم که با غرق امّتم را هلاک نکند، پذیرفت.ولی خواستم که بینشان نزاع نباشد، آن را نپذیرفت».
اولین کسی که بر مسأله امامت در امت اسلامی امتحان شد و رفوزه بیرون آمد نعمان بن حارث فهری بود؛ او هنگامی که شنید پیامبراکرمصلی الله علیه وآله حضرت علیعلیه السلام را به خلافت و جانشینی خود منصوب کرده، آمد و به حضرت رسولصلی الله علیه وآله عرض کرد: ایمحمّد! ما را از جانب خداوند امر کردی تا شهادت به وحدانیّت خداوند دهیم و اینکه تو رسول خدایی،ما هم قبول کردیم، و امر نمودی تا پنج نوبت نماز بخوانیم آن را نیز از تو پذیرفتیم، و ما را به زکات و روزه ماه رمضان و حج امر نمودی آن را نیز قبول کردیم، به این رازی نشدی تا آنکه بازوان پسرعمویت را بالا برده و او را برما برتری دادی و گفتی: «هرکس که من مولای اویم این علیّ نیز مولای اوست»، آیا این مطلبی بود که از جانب خود گفتی یا از جانب خدای عزوجل؟
پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: قسم به کسی که جز او خدایی نیست، همانا این مطلب از جانب خداوند بوده است.
در این هنگام حارث بن نعمان به پیامبرصلی الله علیه وآله پشت کرده و به سوی راحله خود حرکت کرد و میگفت: بار خدایا! اگر آنچه محمّد میگوید حقّ است بر من سنگی از آسمان ببار یا عذابی دردناک بر من بفرست. او به شترش نرسیده بود که سنگی از آسمان فرستاد که بر سر او خورده و از پشت او بیرون آمد و به این طریق کشته شد. در این هنگام بود که خداوند عزوجل این آیه را نازل فرمود: «سَأَلَ سَآئِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِلْکافِرِینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ»؛ «تقاضاکنندهای تقاضای عذابی کرد که واقع شد! این عذاب مخصوص کافران است، و هیچ کس نمیتواند آن را دفع کند»،
اتحاد ملی و انسجام اسلامی در پرتو آموزه های غدیر - علی اصغر رضوانی
پیامبر در مرز غدیر خم
«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فان لم تفعل فما بلّغت رسالته والله یعصمک من الناس»
مدلول آیه چیست؟
خداوند میفرماید: پیامبر برسان به مسلمانان و به همه، آنچه را که به تو نازل شده است و دستور اجرای آن را داری و هنوز به آن عمل نکردهای و اگر این دستور را ابلاغ نکنی رسالت خود را مهمل گذاشتهای و به آن عمل نکردهای.
پیامبر ده سال در مکه و سیزده سال در مدینه هر چه از اوامر و دستورهای مسلمانی به او رسیده بود همه را به موقع و بلافاصله انجام میداد، روزی که آیة شریفة «وانذر عشیرتک الاقربین نازل شد و مأمور به ابلاغ آن شد، تمام مردم سرزمین عربستان یک پارچه بتپرست بودند و قریش مکه سروری همه را یدک میکشیدند و پیامبر هیچ یار و مددکاری غیر از خدا نداشت بدون واهمة از کسی از همه خویشاوندان نزدیک خود که حداقل چهل نفر بودند، و همه از سران قریش و هر کدام خود را ستون قدرت و حکومت و تجارت منطقة عربستان میدانستند و اگر امروز پس از چهارده قرن درست قدرت و توان این سران قریش را در آن موقعیت در نظر بیاوریم(مو بر بدن هر کس هر چه توان داشته باشد راست میشود) پیامبر همه را در خانة خود که آنجا هیچ مددکار و پشتیبانی نداشت دعوت کرد و امر خدا را بدون واهمه ابلاغ فرمود؛ اما امروز در سفر حجةالوداع با این جمعیت انبوه مسلمانان و هواخواهان برای ابلاغ حکم خداوندبیم دارد که از جانب خداوند به او اخطار میشود که برسان آنچه را به آن مأمور شدهای و اگر نرسانی کاری انجام ندادهای.
اگر خودخواهی و سهل انگاری و دنیامداری را از ذهن بزداییم و عادات تقلیدی و تعصبهای ناروا را کنار بگذاریم و ماهیت امر و کنه معنی آیه حکم «بلغ» و اگر نرسانی رسالتی انجام نداده ای را در آینه دل مشاهده و دقت کنیم توجه پیدا میکنیم که رسول اکرم چه چیزهایی را از سیمای بعض همراهان چه آنها که همین سالهای اخیر تسلیم اسلام و مسلمانی شدهاند چه آنها که سابقهای در اسلام دارند و اینک که پیغمبر صلی الله علیه و آله خبر رحلت خود را قریبا به آنها اعلام کرده است و اینها هر کدام برای خود سهمی از حکومت اسلام که تبلور قدرت و عظمت آن در همین حجةالوداع ظاهرو آشکار شده است، و بسیار بسیار طمع انگیز و هوای نفس پسند است، آتش خودخواهی و سروری و پیشوایی را در درون آنها شعله ور ساخته است و از چهرة آنها درون آنها را میتوان شناخت آنهم روان شناسی چون پیمبر مکرم؛ دقت در این برهه از تاریخ این حقیقت را بر هر متفکر حقیقت جو آشکار میکند که، امر امر مهمی است.
پیامبر وضعیت روحی و شیوة رفتاری آنان را در مواضع مختلف شناخته است دیده است که برخورد بعض صحابه نسبت به علی علیه السلام چگونه است، موضوع نزول آیة برائت و مأموریت علی علیه السلام از جانب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و گرفتن آن را به امر پروردگار و خواندن آن را در روز حج یکسال پیش و عکس العمل بعضیها را دیده و سنجیده است.
اینک آنها متوجه شدهاند که پیامبر مصمم است علی را به جانشینی خود به مسلمانان معرفی کند، و آثار نگرانی و مخالفت از چهرة آنها و گاه از دید و بازدید آنها از پیمان نامة نوشته شده و هماهنگی با بنی امیه آشکار است.
پیامبر دربارة همة این وضعیت نگرانی دارد؛ اگر در میان این جمعیت انبوه مخالفت با نصب علی آشکار شود چه خواهد شد، این تازه مسلمانان که با خوی و قواعد جاهلیت پرورش یافتهاند، آیا از انتخاب علی علیه السلام که سی و سه سال بیشتر ندراد و بلند شدن صدای مخالفت از افراد مسن قریش که اینک یارانی برای خود دست و پا کرده و هم عهد شدهاند چه خواهد شد.
اگر مشکلات آن زمان پیامبر صلی الله علیه و آله را دریابیم و وضعیت صحنة روبرو شدن با این یاران دیروز و اندیشه و روش امروز آنها را در نظر مجسم کنیم معنی «والله بعصمک من الناس» را به خوبی در مییابیم.
پیامبر صلی الله علیه و آله اطمینان پیدا میکند که خداوند ابلاغ او را از شر منافقین حفظ خواهد کرد، و او وظیفه خود را میتواند انجام دهد.
پیامبر صلی الله علیه و آله که پیش از این در هر جا و هر مورد، موقعیت علی علیه السلام را در اسلام و نزد خود و خداوند به مسلمانان گوشزد فرموده است و در این سفر نیز در جای جای سخنان خود پیام جاودانی حدیث ثقلین را متذکر گردیده بود، اینک مصمم به ابلاغ فرمان الهی است:
«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَالله یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ الله لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»
این فرمان بلیغ و این تعبیر سترک «والله یعصمک من الناس» جای تردیدی باقی نگذاشته است.
آینه غدیر در روایت شیعه و اهل سنت - محمد علی صاعد اصفهانی