رفتار امام حسین علیه السلام نسبت به فرزند بیمارش زین العابدین علیه السلام
خواست الهی بر این تعلق گرفت که علی بن الحسین حجت او بعد از امام حسین علیهالسلام، بیمار باشد تا جهاد بر او واجب نشود و همچنان زمین از حجت اللهی خالی نگردد و این وضعیت جلوه دیگری از تربیت حسینی را میطلبید. در حالیکه شدّت مبارزه و مصبیتهای پیاپی کربلا انسان معمولی را چنان به خود مشغول میکند که همه چیز را فراموش میکند، مربیّ بزرگ کربلا از مسئولیت بزرگ تربیت غافل نماند و چون فرزند خود را نیازمند توجه و مراقبت دید، بر بالینش آمد و گفتگویی صمیمانه به پرسشهای او در در مورد حوادث کربلا پاسخ داد. در منابع تاریخی میخوانیم:«… حضرت به سوی خیمه فرزندش زین العابدین آمد و در حالی که فرزندش بر فرشی از پوستین استراحت مینمود و زینب علیهاالسلام از او پرستاری میکرد، فرزندش را عیادت نمود، وقتی زین العابدین علیهالسلام نگاهش به پدر افتاد، خواست از بستر بر خیزد. اما از شدّت بیماری قادر به برخاستن نبود. از عمهاش زینب علیهاالسلام خواست که او را کمک کند،زینب خود را تکیه گاه او قرار داد.امام حسین علیهالسلام از وضعیت بیماری فرزندش سئوال کرد و زین العابدین علیهالسلام حمد و سپاس خداوند رابه جا آورد و از پدر پرسید در این روز با این قوم منافق چگونه رفتاری کردی؟پدر فرمود: «فرزندم شیطان بر آنان مستولی گشت و آنان را از یاد خدا غافل کرد…»
امام حسین علیه السلام و تربیت فرزند - علی همت بناری
رفتار امام حسین با فرزندان و نوجوانان در میدان جنگ
آنچه از مقاتل بر میآید این است که حضرت نسبت به فرزندان و برادرزادگانش که به میدان مبارزه میرفتند، رفتارهای گوناگونی داشت. نخست در هنگام رفتن به میدان با در آغوش گرفتن آنان و اظهار علاقه و محبت صحنههای زیبایی از عاطفه و محبت را به نمایش میگذاشت. درمورد «قاسم بن الحسن» آمده است: «قاسم در حالی که نوجوانی غیر بالغ بود، سوی خیمههای طرف میدان خارج شد. وقتی امام حسین علیهالسلام نگاهش به قاسم افتاد، او را به آغوش کشید. آن دو دست به گردن هم آویختند و چنان گریستند که بیهوش شدند.» در مرحله بعد، وقتی آنان در میدان مبارزه، در مقابل شرایط نابرابر، گرمای شدید و تشنگی قرار گرفتند، آن حضرت آنان را به صبر دعوت کرد و به آنان دلداری داد و اظهار همدردی نمود در مورد «احمد بن حسن» نوشتهاند: «بعد از آنکه در میدان جنگ شرایط مبارزه توان را از او گرفت، نزد عمویش حسین علیهالسلام آمد و پرسید: عمو (جان) آیا جرعه آبی هست تا جگر خود را با آن خنک کنم و برای مبارزه با دشمنان خدا و رسولش توان بیشتری پیدا کنم؟امامعلیهالسلام فرمود: «یابنیّ اصبر قلیلاً حتی تلقی جدّک رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله، فیسقیک شربة من الماء لاتظمأ بعدها ابداً»فرزندم! کمی صبر کن تا جدّت رسول خدا را ملاقات کنی، او چنان شربت آبی به تو بنوشاند که هرگز تشنه نشوی. در مورد «علی اکبر» نیز آمده است؛ بعد از مبارزهای بیامان و کشتن تعدادی از دشمنان در حالی که جراحات زیاد بر بدن داشت، عطش بر او بسیار ناگوار آمد. پس نزد پدر آمد و عرض کرد: «یا ابه العطش قد قتلنی و ثقل الحدید قد اجهدنی فهل الی شربة من ماء و سبیل اتقوّی بها علی الاعداء؟ فبکی الحسین علیهالسلام و قال یا بنیّ یغزُّ علی محمد و علی و علی ابیک ان دعوهم فلا یجیبونک و تستغیث بهم فلا یغیثونک…» ای پدر، عطش مرا از پای در آورد و سنگینی اسلحه مرا ناتوان کرد، آیا شربت آبی هست تا با نوشیدن آن، توان بیشتر، با دشمنان مبارزه کنم؟امام فرمود: فرزندم بر محمد و علیو پدرت سخت است که آنان را بخوانی و به تو پاسخ ندهند و به یاری بخواهی و آنان فریاد رس تو نباشند….در مرحله سوم، آنگاه که بعد از مبارزه بیامان فرزندان توسط دشمن مجروح گشته و بر زمین افتادند، حضرت به سرعت خود را بر بالینشان رسانید و آنها را در آغوش گرفت. در آن لحظات حساس که فرزندان نیاز بیشتری به تسلّی خاطر داشتند، با آنان ابراز همدردی نمود…. آنگاه که «قاسم بن الحسن» بر زمین افتاد و عموی خود را صدا زد، امام حسین علیهالسلام چون باز شکاری خود را بر بالین فرزند برادر رساند ومانند شیر خشمگین بر دشمن حمله نمود. وقتی گردو غبار فرو نشست، دیدند امام علیهالسلام بر بالین قاسم نشسه و به قاسم علیهالسلام که در حال جان دادن بود، فرمود: عزّ واللّه علی عمّک ان تدعوه فلا یجیبک او یجیبک فلا یعنک او یعنک فلا یغنی عنک بعداً لقوم قتلوک» به خدا سوگند، بر عموی تو سخت است که او را بخوانی پاسخ ندهد، یا اجابت نماید ولی نتواند کمک کند یا کمک کند اما به تو سودی نبخشد. (از رحمت) خداوند دور باد قومی که تو را کشت.
امام حسین علیه السلام و تربیت فرزند - علی همت بناری
آب
در حادثه کربلا ، آب و عطش لازم و ملزوم یکدیگرند . کاروان ابا عبد الله ، کنار فراتفرود آمد ، لیکن سپاه ابن سعد ، فرات را به محاصره گرفت و آب را به روی امام حسین ع و اهل بیت و اصحابش بست و میان امام و آب فاصله انداختند تا هم زودتر حسین ع را بهتسلیم وادارند و هم از خاندان رسالت انتقام بگیرند . به نقل مورخان ، از سه روز قبل از عاشورابا محاصره فرات ، خیمه گاه امام در مضیقه بی آبی قرار گرفت و کودکان اهل بیت را با دیدن رودفرات ، تاب تحمل عطش کمتر میشد . منع آب از زنان و کودکان و افراد عادی(بویژه غیرنظامیان)در همه ادیان و مذاهب ، غیر قانونی و عملی غیر انسانی است ، بویژه در اسلام .سپاه اموی با بستن آب به روی یاران و فرزندان حسین ع ، این کار خلاف شرع ومغایر با شرافت انسانی و جرم جنگی را مرتکب شدند و کسانی همچون مهاجرین اوس ، عمرو بن حجاج و عبد الله بن حصین به این عمل مباهات میکردند و زخم زبان میزدندکه : حسین ! از این آب ، درندگان و پرندگان میخورند ولی تو حق نداری از آن بچشی !
مساله آب ، در ابعاد و صحنههای مختلف نهضت عاشورا مطرح است ، از قبیل : فراتو نهر علقمه ، مشک و عباس ، کودکان و العطش ، علی اصغر و تیر حرمله ،سقایی وعلمداری ، سنگابخانه ، آب خنک و سلام بر حسین ، غسل زیارت ، لبهای تشنه ، بستن آبدر کربلا ، مراسم طشت گذاری ، مهریه فاطمه ، برداشتن کام با آب فرات ، سیراب کردنسپاه حر و . . . که در باره هر کدام میتوانید به عنوان خاص آن در این فرهنگ مراجعه کنید .
تشنگی کودکان و شهادت حسین با لب تشنه از فرازهای برجسته این حادثه است . وقتی امام سجاد«ع نیز پیکر امام را دفن کرد ، با انگشت روی قبر پدر نوشت : «هذا قبرالحسین بن علی بن ابی طالب ، الذی قتلوه عطشانا» .
از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید حاتم ز قحط آب ، سلیمان کربلا (1) بسیار گریست تا که بی تاب شد ، آب خون ریخت ز دیدگان و خوناب شد ، آب از شدت تشنه کامیات ، ای سقا آن روز ز شرم روی تو آب شد ، آب (2) آب ، شرمنده ایثار علمدار تو شد که چرا تشنه از او اینهمه بیباک گذشت بود لب تشنه لبهای تو صد رود فرات رود بیتاب ، کنار تو عطشناک گذشت بر تو بستند اگر آب ، سواران سراب دشت دریا شد و آب از سر افلاک گذشت (3)
آب ، رمز طلب و تشنگی و الگوی عطشهای حیات بخش است و آنان که از آب هماستغنا و بینیازی نشان میدهند و تشنگی را طالبند ، به آب حیات و سیرابی جان میرسند .
به گفته مولانا :
آب کم جو تشنگی آور به دست تا
بجوشد آبت از بالا و پست
1-محتشم کاشانی .
2-سهرابی نژاد .
3-نصر الله مردانی .
فرهنگ عاشورا - جواد محدثی
توجه به نیازهای فرزندان
نیازهای عاطفی و روانی
گرچه در طبقهبندی نیازها در روانشناسی، نیازهای زیستی جزء نخستین نیازها به حساب میآید، اما نقش نیازهای عاطفی و روانی نیز با اهمیت و تعیین کننده است. زیرا هر چند نیاز جسمی محسوس و آشکار است و فقدانش جسم را متأثر میگرداند، اما نیازهای روحی و روانی نا محسوساند و عدم پاسخگویی به آنها روان آدمی را آزرده میسازد. کودکان و نوجوانان به خاطر موقعیت سنی آسیب پذیری در برابر مشکلات نیاز دو چندان به بر آوردن نیازهای عاطفی و روانی دارند، این نیازها، بخصوص در شرایط ویژه، از دست دادن والدین، هنگام بیماری و… چنان شدّت مییابد که بیتوجهی به آنها حیات روانی و عاطفی کودک را به مخاطره میاندازد.این شرایط ویژه به کاملترین شکل در کربلا برای فرزندان امام حسین علیهالسلام جلوه نمود. فرزندان و همراهان آن حضرت در میدان مبارزه، در سختترین حالات، امام علیهالسلام را صدا میزدند و در واپسین لحظات، اوج نیاز عاطفی خویش را به نمایش میگذارند. در کربلا بیماری چون علیبن الحسین علیهالسلام حضور دارد که تقدیر الهیبر بقاء وجودش تعلق گرفت. و از دست دادن پدر و امام خویش را تجربه نمود. این وضعیت خاص قطعاً توجه ویژهای را میطلبید و اینجا است که آن حضرت به گونههای مناسب به نیاز فرزندان پاسخ میدهد و نسبت به فرزندانی که به میدان مبارزه آمدهاند به گونهای، به یگانه فرزندش زین العابدین علیهالسلام به گونهای دیگر. و در مورد یتیمان و داغدیدگان پس از شهادت خویش به شکلی دیگر سفارش میفرماید.
امام حسین علیه السلام و تربیت فرزند - علی همت بناری
اهداف نهضت عاشورا
ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة
مخالفین هر مکتب و هر دینی ، در ابتدای ظهور مکتب جدید، بطور علنی با آن برخورد می کنند، زیرا آن مکتب ، بخاطر جوانی و تازگی آن ، هنوز دارای طرفداران جدی نشده است ، ولی آنها در اکثریت و قدرت هستند، همچنانکه دیدیم مشرکین در صدر اسلام با تمام توان از هر راهی که ممکن بود، مانند شکنجه ، و تهمت و قتل و غارت و جنگ و غیره به مقابله با اسلام پرداختند.
اما پس از آن مکتب و مرام ، پیشرفت پیدا کرد، و دارای طرفداران جدی شد و به قدرت رسید، مخالفین آن مکتب دیگر نمی توانند با روش مقابله رویاروی و اظهار مخالفت علنی به مقابله بپردازند، زیرا با نفوذی که مکتب جدید دارد، آنها رسوا و نابود می شوند، بهترین راه برای مقابله با مکتب و انقلابی که پیروز شده است ، همگام شدن ظاهری با آن مکتب ، و تظاهر نمودن بهقبول آن ، و سپس منحرف کردن تدریجی مردم از اصول و پایه های آن مکتب است به گونه ای که مردم متوجه حساسیت انحرافات نشوند، تنها وقتی متوجه مکتب و اعتقاد خود بشوند که کار از کار گذشته و در مقابل عمل انجام شده قرار بگیرند، یعنی خود را در عمل و عقیده نسبت به آن مرام سست احساس کنند، اینجاست که یک درخت تنومند و ریشه دار را می شود موریانه وار بر اثر نابود کردن تدریجی ریشه های مخفی آن با یک ضربه و فشار اندک سرنگون کرد.
موریانه حیوانی ضعیف و نابیناست ، به گونه ای که مورچه دشمن سرسخت او به حساب می آید، اما همین حیوان ضعیف ، اگر به ساختمان یا درخت تنومندی حمله کند، آن را ویران می کند.
روش ویرانگری این حیوان بسیار سهمگین است ، او از دو ویژگی استفاده می کند، ویژگی اول آنکه چون از نور خورشید فراری است . وقتی به چیزی مانند درخت یا ستون خانه حمله می کند، آن را از درون پوک می کند به گونه ایکه جدار بیرونی و پوسته بیرونی سوراخ نشود، به این ترتیب ، انسان هرگز متوجه تهی شدن و سست شدن ستون خانه نمی شود، مگر افراد متخصص و ژرف نگر، ویژگی دوم او این است که ویرانگری خود را به آرامی و اندک اندک انجام می دهد، به گونه ای که تا قبل از وقوع حادثه ، هر کس به ستون یا درخت تکیه دهد، متوجه فاجعه ای که در شرف وقوع است نمی شود، آن فاجعه ای که بر سر اسلام به وقوع پیوستو می رفت تا به مرور زمان ، همراه با خواب غفلتی که سراسر عالم اسلام را فراگرفته بود، ستون خیمه اسلام را یکسره نابود کند، درست مانند همین جریان بود، مسلمانان در خواب غفلت ، و مخالفین به آرامی و تدریج ، مشغول تهی کردن و نابود کردن اساس و ریشه های درونی و پر اهمیت اسلام بودند.
آنچه ما در این نوشتار بر آنیم که به وضوح روشن سازیم ، بیان عمق فاجعه و خطر بزرگی بود که می رفت اسلام و زحمات پیامبر اکرم و شهداء و فداکاریهای اهل بیت عصمت و طهارت را از بین ببرد. این درست است که خداوند دین خود را حفظ می کند، اما منافقین سعی خود را بکار خواهند گرفت ، و خداوند هم به وسیله اسباب و علل طبیعی دین خود را محافظت می کند، و حکمت الهی بر این قرار گرفت که سیدالشهداء، خون خدا شود و سر بقاء دین گردد همچنانکه نبی مکرم آورنده آن شریعت شد.
امیرالمؤ منین علیه السلام وقتی پرچمهای معاویه و اهل شام را دید فرمود: سوگند به خدایی که دانه را شکافت و خلایق را آفرید، اینها اسلام را بالاجبار پذیرفتند ولی در باطن مسلمان نبودند، وقتی که یار و یاور پیدا کردند، کفر خود را اظهار نمودند و به دشمنی خود با ما برگشتند، جز اینکه نماز را رها نکردند. آنچه بعد از پیامبر اکرم انجام گرفت ، خواسته یا ناخواسته ، نتیجه ای جز نابودی تدریجی اسلام نداشت .
اسرار عاشورا (1و2) - محمد نجفی یزدی