تکمیل کارها
پیغمبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) می فرماید:
إِسْتِتْمامُ الْمَعْرُوفِ خَیْرٌ مِنْ إِبْتِدائهِ(1)
تکمیل و ادامه کار نیک از آغاز کردن آن بهتر و مهم تر است
شرح کوتاه
در محیط زندگی اجتماعی غالباً به کارها و اقدامات مفیدی برخورد می کنیم که نیمه کاره مانده است; انجام دهندگان آنها تحت تأثیر یک محرک آنی به اصطلاح دامن همّت به کمر زده و مشغول کار شده اند، اما خیلی زود آتش عشق آنها سرد شده و آن را رها کرده پی کار خود رفته اند.
اسلام افراد با ایمان و پشت کارداری را می پسندد که هر عمل مفیدی را شروع می کنند به آخر می رسانند.
1. نقل از کتاب نهج الفصاحه.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
امر به معروف و نهی از منکر
عامل اساسی قیام حسین علیه السلام
در ساختمان نهضت مقدس حسینی سه عنصر اساسی دخالت داشته است و مجموعا سه عامل به این حادثه بزرگ شکل داده است. یکی اینکه بلافاصله بعد از درگذشت معاویه، یزید بن معاویه فرمان می دهد که از حسین بن علی علیه السلام الزاما بیعت گرفته شود. امام در مقابل این درخواست امتناع می کند. آنها فوق العاده اصرار دارند، به هیچ قیمتی از این تقاضا صرف نظر نمی کنند، و امام شدیدا امتناع دارد و به هیچ قیمتی حاضر نیست به این بیعت تن بدهد. از همین جا تضاد و مبارزه شدید شروع می شود.
عامل دومی که در این نهضت تأثیر داشته است و باید آن را عامل درجه دوم و بلکه سوم به حساب آورد این است که پس از آنکه به واسطه درخواست بیعت در چنین شرایطی قرار می گیرد که از آن طرف اصرار و از طرف ایشان انکار است، به مکه مهاجرت می کنند. پس از یکی دو ماه اقامت در مکه خبر چگونگی قضیه به مردم کوفه می رسد آن وقت مردم کوفه به خود آمده، امام را دعوت می کنند. بر عکس آنچه ما غالبا می شنویم و مخصوصا در بعضی کتب درسی می نویسند، دعوت مردم کوفه علت نهضت امام نیست، نهضت امام علت دعوت مردم کوفه است. نه چنان بود که بعد از دعوت مردم کوفه امام قیام کرد، بلکه بعد از اینکه امام حرکت کرد و مخالفت خود را نشان داد و مردم کوفه از قیام امام مطلع شدند، چون زمینه نسبتا آماده ای در آنجا وجود داشت، مردم کوفه گرد هم آمدند و امام را دعوت کردند.
عامل سوم، عامل امر به معروف و نهی از منکر است. این عامل را خود امام مکرر و با صراحت کامل و بدون آنکه ذکری از مسأله بیعت و دعوت اهل کوفه به میان آورد، به عنوان یک اصل مستقل و یک عامل اساسی ذکر نموده و به این مطلب استناد کرده است.
اما عامل سوم که عامل امر به معروف و نهی از منکر است و ابا عبدالله علیه السلام صریحا به این عامل استناد می کند. در این زمینه به احادیث پیغمبر و هدف خوداستناد می کند و این عامل استناد می کند. در این زمینه به احادیث پیغمبر و هدف خود استناد می کند و مکرر نام امر به معروف و نهی از منکر را می برد، بدون اینکه اسمی از بیعت و دعوت مردم کوفه ببرد.
این عامل، ارزش بسیار بسیار بیشتری از دو عامل دیگر به نهضت حسینی می دهد. به موجب همین عامل است که این نهضت شایستگی پیدا کرده است که برای همیشه زنده بماند، برای همیشه یاد آوری شود و آموزنده باشد. البته همه عوامل، آموزنده هستند، ولی این عامل آموزندگی بیشتر دارد؛ زیرا نه متکی به دعوت است و نه متکی به تقاضای بیعت. یعنی اگر دعوتی از امام نمی شد حسین بن علی علیه السلام به موجب قانون امر به معروف و نهی از منکر: نهضت می کرد. اگر هم تقاضای بیعت از او نمی کردند، باز ساکت نمی نشست.
شیعه خالص
قَالَ الإمَامُ الْحَسَنُ الْعَسْکَری علیه السلام:
«… إنَّ شِیعَتَنَا هُمُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ آثَارَنَا وَ یُطِیعُونَا فِی جَمِیعِ أوَامِرِنَا وَ نَوَاهِینَا فَأولئِکَ شِیعَتُنَا فَأمّا مَنْ خَالَفَنَا فِی کَثِیرٍ مِمَّا فَرَضَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ فَلَیْسُوا مِنْ شِیعَتِنَا …».
امام حسن عسکری علیه السلام میفرماید: شیعیان ما کسانی هستند که از سنّتهای ما پیروی کرده و تمام اوامر و نواهی ما را اطاعت میکنند، پس اینان شیعیان ما هستند و امّا کسانی که در بسیاری از چیزهایی که خداوند واجب کرده، ما را مخالفت میکنند از شیعیان ما نیستند ….
شرح حدیث:
«آثار» اشاره به سنّتهایی است که بعد از انسان هم میماند که گاهیسنّت حسنه و گاهی سنّت سیّئه است. امام علیه السلام میفرماید شیعیان ما غیر از اوامر و نواهی، سنّتهای ما را هم حفظ میکنند. به عنوان مثال سنّت ائمّه علیهم السلام این بوده است که بدون واسطه شبها به در خانه نیازمندان رفته و به آنها کمک میکردند. سنّت دیگر آنها تواضع و ملایمت در مقابل برخوردهای خشن بود، یعنی دفع سیّئه به حسنه میکردند، پس مطابق فرمایش امام کسانی که سنّتها را زنده بدارند و تمام اوامر و نواهی را عمل کنند، آنها شیعه هستند، در صدر روایت امام علیه السلام مخالفت با جمیع اوامر و نواهی را دلیل بر عدم تشیّع میداند، در حالی که در ذیل روایت میفرماید آنها که کثیری از اوامر و نواهی را اطاعت نکنند شیعه نیستند، آیا این تناقض بین صدر و ذیل نیست؟
به نظر ما قلیل در این جا هم، کثیر است؛ شبیه این تعبیر را هم در قرآن داریم «یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلًا؛ و آن را به بهای کم میفروشند»1 که این تعبیر در قرآن در موارد متعدّدی به کار رفته است. آیا منظور آیه این است که اگر برای تحریف آیات تورات رشوه سنگینی بگیرند، اشکال ندارد؟
جواب داده شده که کثیر در این جا هم قلیل است، یعنی اگر دنیا را بدهند تا آیهای را تحریف کنید کم است و گاهی کم هم زیاد است، یعنی با توجّه به مقامات ائمّه معصومین علیهم السلام ذرّهای مخالفت هم زیاد است و اگر غیر از این باشد صدر و ذیل تناقض دارد پس معنای روایت ایناست که اگر در قلیلی که خود به منزله کثیر است مخالفت کنند، شیعه نیستند.
با توجّه به این روایت، انسان امیدوار شده و میفهمد که باید برای شیعه بودن خیلی زحمت کشید، چرا که محبّ بودن آسان و شیعه بودن مشکل است و ما در ابتدای راه هستیم و باید از آنها کمک بخواهیم تا شیعه شویم.
مشکات هدایت:درسهایی از اخلاق پیشوایان - محمد رضا حامدی
ریاکاری و خودنمایی
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
لا تُرَاءِ بِعَمَلِکَ مَنْ لا یُحْیِی وَلا یُمِیْتُ وَلا یُغْنی عَنْکَ شَیْئاً(1)
کارهای نیک خود را به خاطر خودنمایی و نشان دادن به مردمی که نه زندگی به دست آنهاست و نه مرگ و نه قدرت دارند مشکلی را برای تو بگشایند، انجام مده!
شرح کوتاه
مردمی که به تظاهر و ریاکاری عادت می کنند، همه مظاهر زندگی آنها تو خالی و بی مغز می شود: از تمدن، به ظواهر بی روح و از زندگی، به خیالات و اوهام و از سعادت و خوشبختی، تنها به نام و از دین و مذهب، فقط به یک سلسله تشریفات قناعت می کنند و مسلّماً بهره مردمی که ظاهر سازند، جز «ظواهر» نیست! به همین دلیل اسلام شدیداً از این صفت زشت انتقاد می کند و می گوید سرنوشت تو به دست این مردم نیست خودنمایی چرا!
1. بحار الانوار، جلد 72، صفحه 300.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
حسین علیه السلام سرود انسانیت است
حسین یک شخصیت حماسی است، اما نه آنطور که جلال الدین خوارزمشاه یک شخصیت حماسی است و نه آنطور که رستم افسانه ای یک شخصیت حماسی است. حسین یک شخصیت حماسی است، اما حماسه انسانیت، حماسه بشریت، نه حماسه قومیت، سخن حسین، عمل حسین، حادثه حسین، روح حسین، همه چیز حسین هیجان است، تحریک است، درس است، القاء نیرو است، اما چه جور القاء نیرویی؟ چه جور درسی؟ آیا از آن جهت که مثلا به یک قوم به خصوصی منتسب است؟! یا ازآن جهت که شرقی است؟ یا از آن جهت که مثلا عرب است و غیر عرب نیست؟! یا به قول بعضی از ایرانی های از آن جهت که مثلا زنش ایرانی است؟!
اساسا در وجود حسین یک چنین حماسه هایی نمی تواند وجود داشته باشد و علت شناخته نشدن حسین هم همین است. چون حماسه او بالاتر و مافوق اینگونه حماسه هاست، کمتر افراد می توانند او را بشناسند. حالا ببینیم که واقعا چطور است؟ شما در جهان یک شخصیت حماسی مانند شخصیت حسین بن علی از نظر شدت حماسی بودن و از نظر علو و ارتقای حماسه یعنی جنبه های انسانی نه جنبه قومی و ملی پیدا نخواهید کرد. حسین سرود انسانیت است و به همین دلیل نظیر ندارد، و به جرات عرض می کنم که نظیر ندارد، شما در دنیا حماسه ای مانند حماسه حسین پیدا نخواهید کرد، چه از نظر قدرت و قوت حماسه و چه از نظر علو و ارتقا و انسانی بودن آن و متأسفانه ما مردم این حماسه را نشناخته ایم
خاصیت یک شخصیت حماسی
اثر و خاصیت یک سخن یا تاریخچه و یا شخصیت حماسی این است که در روح موج به وجود می آورد، حمیت و غیرت به وجود می آورد، شجاعت و صلابت به وجود می آورد، در بدن ها، خون ها را به حرکت و جوشش در می آورد، و تن ها را از رخوت و سستی خارج می کند، و آنها را چابک و چالاک می نماید، چه بسیار خون ها در محیطی ریخته می شود که چون فقط جنبه خونریزی دارد، اثرش مرغوبیتمردم است، اثرش این است که از نیروی مردم و ملت می کاهد و نفس ها بیشتر در سینه ها حبس می شود.
نتایج یک روح حماسی
سخن حماسی، تاریخچه حماسی، شخصیت حماسی آن است که از لحاظ روحی غیرت و حمیت و شجاعت و سلحشوری را تحریک کند و از لحاظ بدنی خون را در عروق به جوش آورد، به بدن نیرو و حرارت و چابکی و چالاکی ببخشد، در واقع حیات تازه به بدن بدهد؛ به عبارت دیگر روحیه انقلاب و ثوره ایجاد کند، حس مقاومت در مقابل ستم و ستمگر به وجود آورد.