آثار شوم بندگی غلط
بی تردید انسان از خط بندگی نمی تواند گریز داشته باشد ، و در هیچ لحظه ای از لحظات زندگی ، از مسئله بندگیو عبودیت آزاد نیست . چیزی که هست این است که بندگی انسان ممکن است به دو صورت شکل بگیرد : یکی بندگی صحیح و دیگر بندگی و عبادت غلط .
در صورتی که عبودیت انسان صحیح صورت بگیرد ، یعنی انسان به حقیقت، تابع برنامه های سعادت بخش پروردگار مهربان عالم باشد ، تمام استعدادها ، هنرها و مایه های اصالت و معرفت انسان شکوفا خواهد شد ، و از این موجود محدود خاکی ، وجودی الهی و ملکوتی و بنده ای متصل به خدای متعال که صفاتش نامحدود است ساخته خواهد گشت.
انسان در صورت دچار شدن به بندگی غلط ، یعنی گرفتار آمدن به بند طاغوت ها و هوای نفس ، تمام استعدادها و حقایق عالی وجودیش بسته خواهد ماند ، و در این رشته ، انسان تبدیل به شرورترین موجود زمین خواهد شد ، قرآن مجید می فرماید :
( إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لاَیَعْقِلُونَ )( انفال (8) : 22 )
« بدترین جنبندگان نزد خدا افراد کر و لالی هستند که اندیشه نمی کنند » .
در این حال انسان منبعی از شر و پلیدی و ظرفی از پستی و شقاوت می شود ، به طوری که جنبندگان دیگر از او جز شر و ضرر ، چیزی نخواهند دید .
انسان هنگام دچار شدن به بندگی غلط ، حتی به نزدیکترین افرادش ، که زن و فرزندان هستند ، رحم نخواهد کرد ، عدم ترحم او به معنای نپرداختن نفقه آنان نیست ، ممکن است از نظر مادی به بهترین صورت خانواده خود را اداره کند ; اما از نظر تربیت و معنویت ، بزرگترین لطمه را به آنان خواهد زد ; زیرا وقتی سرپرست خانواده ، دارای مسیری غلط و راهی شیطانی باشد ، به ناچار افراد تحت تکفّلش به راه او کشیده می شوند و در گمراهی و ضلالت خواهند افتاد .
البته هر کدام از افراد خانواده ، خودشان انسان های مسئولی هستند و باید تکالیف الهی خود را به طور شایسته ای انجام دهند ; ولی این طور نیست که اثرپذیر از سرپرست خود نباشند ، قطعاً پدر در شکل دادن شخصیتی آنان اثر دارد ، و بیشتر اوقات ، زن و فرزند تصور می کنند راه پدر خانواده راه صحیحی است و این گونه پدران خائن همانانی هستند که قرآن مجید در سوره«احزاب»
درباره آنان و شکایت زن و فرزند از جنایات آنان می فرماید :
( وَقَالُوا رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ * رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیِنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْناً کَبِیراً )(احزاب،67-68)
« ما از فرمانروایان و بزرگانمان اطاعت کردیم ، در نتیجه گمراهمان کردند .
* پروردگارا ! آنان را از عذاب دو چندان ده ، و کاملاً از رحمتت دورشان ساز » .
گناه گمراه کردن دیگران به اندازه ای سنگین است که در تأویل آیه 32 سوره « مائده » گفته اند گمراه کردن یک انسان ، یا به یادگار گذاشتن یک روش غلط که دیگران دچار آن شوند ، مساوی با کشتن تمام مردم است.
در روایات آمده است که مراد از « قتل » در آیه مورد نظر فقط کشتن نیست ; بلکه قتل عقل ، فطرت ، روح و روان ، و به تعبیر دیگر پیشگیری از رشد و کمال دیگران است .
در هر صورت در عبودیت غلط ، هم نابودی واقعیات اصیل انسانی خود انسان و هم تباه شدن مایه های تربیتی دیگران مطرح است ، و انسان در طول تاریخ گناهی بزرگتر و پر خطرتر از این گناه به خود ندیده است .
بر بال اندیشه - حسین انصاریان
خودشناسی و خداشناسی (معرفة النفس)
از آنجا که دانشمندان علم اخلاق، هدف نهایی این علم را تهذیب نفس و خوشبختی و سعادت انسان میدانند و رسیدن به این هدف امکان ندارد جز از راه خودشناسی، از این رو، توجه شما را به اهمیت این موضوع از دیدگاه اسلام جلب میکنیم.
نفس انسان از بعد ملکوتیاش نفخه الهیه است که در سیر صعود، به مقام نفس مطمئنه و راضیه و مرضیه میرسد و تا آنجا بالا میرودکه به مرتبه «قاب قوسین او ادنی» مشرّف میشود، چنان که قرآن میفرماید:
«ثُمَّ دَنی فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْأَدْنی»
سپس نزدیک شد و بسیار نزدیک شد تا [در مقام تمثیل] فاصله او به اندازه دو کمان یا کمتر بود.
و از بعد ناسوتیاش تا آنجا سقوط میکند که میفرماید:
«….أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ…..»
آنها همچون چارپایانند بلکه گمراهتر…..
و آنقدر پست میگردد که میفرماید:
«ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ »
سپس او را به پایینترین مرحله باز گرداندیم.
خلاصه، این مجموعه به ظاهر کوچک بحدّی بزرگ و وسیع است که جمیع عوالم وجود را در خود جمع کرده است.
در اینجا ذکر این نکته لازم است که انسانها در وجدان ناخود آگاه خویش از این معرفت (خودشناسی) کما و بیش بهره مندند که فرمود:
«فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها »
ولی اکثریت مردم در وجدان خود آگاه از آن غافلاند که:
«وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ »
یعنی: بیشتر مردم آگاهی به وجدان و احساس فطری خویش ندارند، و به اصطلاح علم به علم ندارند. بدیهی است آنچه موضوع تکلیف و منشأ ثواب و عقاب است معرفت تفصیلی و آگاهانه است، و به عبارت دیگر، آنچه مهم است آگاهانه در این راه گام نهادن و خویشتن خویش را بازیافتن است تا از این راه خدا را بشناسی و به مسؤولیتهای انسانی و الهی راه یابی. آری، این گونه معرفت است که در آیات و روایات در تحصیل آن تأکید اکید و غفلت از آن موجب خسران ابدی شمرده شده است و تنها عبادت مقبول و مفید، عبادتی است که توأم با عرفان و آگاهی باشد و این عبادت است که به انسان و موجوداتعاقل اختصاص دارد.
روایات خودشناسی
پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
«کسی که خود را شناخت، خدای خود را شناخته است».
و حضرت علیعلیه السلام فرمود:
«برترین معرفت آن است که انسان نفس خود را بشناسد».
در انجیل آمده است که خدای متعال فرمود:
«ای انسان! خود را بشناس تا خدای خویش را بشناسی»
تو که از نفس خود زبون باشی
عارف کردگار چون باشی
ای شده در نهاد خود عاجز
کی شناسی خدای را، هرگز
در مورد این شناخت، هر کس راهی را برگزیده است. فیلسوفان با عصای استدلال و برهان فلسفی و عقلی به میدان شناخت گام نهاده و به مراحلی از معرفت راه یافتهاند، روان شناسان از طریق تجربه با ابعادی از آن آشنا شدهاند، عارفان از طریق ریاضت و مکاشفه حقایقی را کشف نمودهاند، زاهدان و عابدان از طریق زهد و عبادت مدارجی را طی کردهاند، مجاهدان و جانبازان از طریق جهاد و ایثار و فداکاری به مراتبی والا رسیدهاند، نیکوکاران از طریق خدمت به بندگان خدا در وادی تقرّب و معرفت گام نهادهاند و خلاصه هر کس از هر راهی به دنبال گمشدهاش میگردد که فرمود:
«وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً »
…به هر کس که حکمت و معرفت دادند از خیر فراوانی برخوردار شده است…
حضرت علی علیه السلام فرمود:
«حکمت و معرفت گمشده مؤمن است».
از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است:
«داناترین شما نسبت به خدا کسی است که به نفس خود داناتر باشد».
در حدیث دیگری از آن بزرگوارمیخوانیم:
«آگاهترین شما نسبت به خدا کسی است که به نفس خود آگاهتر باشد».
از این رو، امیرالمؤمنینعلیه السلام سرانجام کسانی را که در این وادی گام ننهند و به خودشناسی نپردازند هلاکت قطعی دانسته و میفرماید:
«آن کس که قدر خود را نشناخت هلاک خواهد شد».
بنابراین، کسی که برای رسیدن به خودشناسی گامی بر ندارد و توجّهی به آن نداشته باشد برای خویش ارزشی قائل نشده است.
در جای دیگر امیرمؤمنان علیعلیه السلام برترین شناختها را شناخت نفس میداند.
آنگاه شگفتی خود را از کسی که دنبال خودشناسی نمیرود چنین ابراز میدارد:
«در شگفتم از کسی که گمشدهاش را میجوید، در حالی که نفس خود را گم کرده و در جست و جوی آن نیست».
و نیز میفرماید:
«شگفتا کسی که خود را نمیشناسد، چگونه پروردگار خویش را میشناسد!».
اخلاق عملی - محمد رضا مهدوی کنی
آمنه
دخـتـر وهـب بن عبدمناف ، همسر عبداللّه بن عبدالمطلب و مادر گرامی پیامبر بزرگوار اسلام (ص ) است .
وی به پاکی و عفت شهره بود .
عـبـدالـمـطـلب ، وی را به عقد فرزندش ، عبداللّه ، درآورد و ثمره ازدواج آن دو ، نوری بود که در هفدهم ماه ربیع الاول ، روز جمعه و پس از طلوع فجر ، پا به جهان هستی گذاشت .
در هنگام ولادت فرزند آمنه ، ایوان کسری شکافت و چند کنگره آن فروریخت ، آتش آتشکده فارس خـامـوش شـد ، دریـاچـه سـاوه خشک گردید ، بت های بتخانه مکه سرنگون شد ، نوری از وجود آن حـضـرت بـه سـوی آسمان بلندشد که شعاع آن فرسنگ ها راه را روشن کرد و انوشیروان وموبدان خواب وحشتناکی دیدند .
آمـنـه مـی گـویـد : چـون فـرزنـدم بـه دنیا آمد ، نور خیره کننده ای آشکارشد که شرق و غرب را روشن کرد و من در آن روشنایی قصرهای شام و بصری رادیدم .
همه این عظمت ، نشان از لیاقت و شرافت و بزرگواری آمنه دارد .
مادری که خدا او را برای به دنیاآوردن الگوی خلقت برگزیده بود .
وی در هـنـگـام بـارداری ، نـوری در خود مشاهده کرد که گویای آینده ای روشن برای محمدبن عبداللّه ر بود .
پیامبر ، پنج ساله بود که به همراه مادر راهی یثرب شد تا آرامگاه پدرش را ـکه قبل از تولد او جانبه جان آفرین تسلیم کرده بودـ زیارت کند .
آمـنه که برای اولین بار به آرزویش رسیده بود ، فرصت را غنیمت شمرد و یکماه در یثرب ماند تا در کنار قبر همسرش ، عبداللّه عقده دل بگشاید وفرزندش نیز ، به یاد پدر ، دیدگان با اشک آشنا سازد .
هنوز غم زیارت قبر پدر ، بر روح پیامبر(ص ) حکمفرما بود که در هنگامه مراجعت به مکه ، آمنه نیز در مـیـان راه ، در مـحـلـی بـه نـام ابـواء به سوی معبود شتافت و غمی بر غم های رسول خدا(ص ) افزوده شد .
زنان نمونه - علی شیرازی
خوش داشتند حرمت میهمان کربلا
مظلومیت از آنجا شروع شد که مردم کوفه در ظاهر پیشنهاد رهبری و قیام را به حضرت امام حسین علیه السلام دادند، چقدر نامه های پیاپی به حضرت نوشتند و در آن نامه ها ضمن گلایه از حکومتهای سابق و جنایات آنها اظهار داشتند: ما رهبری نداریم ، به طرف ما بیا، شاید خداوند بخاطر شما ما را بر حق گرد آورد، ما با حاکم شهر در جمعه و عید همراه نمی شویم ، همینکه خبر آمدن شما بما برسد، حاکم شهر را به طرف شام بیرون می کنیم ، امثال این نامه ها پیاپی نزد حضرتش می آمد، و در این میان بسیاری از کسانی که بعدا جزء لشکر عمر ابن سعد شدند نیز نامه ها فرستادند همانند شبث ابن ربعی و عمرو ابن حجاج و حجار ابن ابجر.
نوشتند که زمین سرسبز و میوه ها رسید، هر وقت خواستی بیا که بر لشکر آماده وارد می شوی ، و در نامه دیگر نوشتند بشتاب که مردم منتظرشما هستند، آنها بجز شما به کسی علاقه ندارند، بشتاب ، بشتاب ، بشتاب .
مؤ لف گوید: وای بر آنها، آری لشکرشان آماده بود، اما بر علیه امام حسین ، منتظر بودند، اما برای شهادت حضرت و یارانش .
بیا شهر کوفان سراسر گل است
چمنها پر از ساری و بلبل است
زمین چون زمرد هوا همچو سیم
گلاب آید از جوی و مشک از نسیم
صفای گلستان به دیدن رسید
ثمرهای بستان به چیدن رسید
بیا بال بگشا دلی شاد کن
تفرج در این جنت آباد کن
سپاهی به پیش آیدت بنده وار
که اندیشه او را نجوید کنار
اسرار عاشورا (1و2) - محمد نجفی یزدی
نشانه های منافق
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
لقمان به فرزندش گفت:
لِلمُنافِقِ ثَلاثُ عَلامات:
یُخَالِفُ لِسانُهُ قَلْبَهُ وَقَلْبُهُ فِعْلَهُ وَعَلانِیَتُهُ سَرِیْرَتَهُ(1)
افراد منافق سه نشانه دارند:
زبان آنها با قلبشان هماهنگ نیست، و قلب آنها با عملشان، و ظاهر آنها با باطنشان.
شرح کوتاه
نفاق و دورویی درد بزرگی است که از کمبود شخصیت و ضعف اراده سرچشمه می گیرد، افرادی که سعی دارند خود را غیر از آن که هستند نشان دهند، و زبان و دل، ظاهر و باطن، و گفتار و کردارشان از هم جداست، مردم ناتوانی هستند که نه شجاعت اظهار شخصیت واقعی خود دارند و نه اراده و تصمیم کافی برای اصلاح خود، در چهره های مختلف ظاهر می شوند و عملا با همه کس حتی خودشان خیانت می کنند. و از آنها خطرناکتر جوامعی هستند که ظاهری آراسته و درونی خراب دارند، زبان آنها که همان وسایل ارتباط جمعی شان باشد با آنچه در قلب این جوامع می گذرد مخالف است.
1. از کتاب بحارالانوار، جلد 15.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی