نخستین زیارت
شیخ ابوجعفر محمد بن ابیالقاسم محمد بن علی طبری به سندش از عطیهی عوفی نقل میکند:
همراه جابر بن عبدالله انصاری به قصد زیارت قبر حسین بن علی بن ابیطالب علیهالسلام بیرون آمدیم. هنگامی که به کربلا وارد شدیم، جابر خود را به کنار فرات رساند و غسل کرد. لنگ به کمر بسته و حوله را بر دوش انداخت و خود را خوشبو ساخت. هر گامی که برمیداشت ذکر خدا میگفت، تا آنگاه که نزدیک قبر رسید. به من گفت: دستانم را بر قبر او بگذار. چنان کردم. خود را بر قبر مطهر انداخت و بیهوش افتاد. قدری آب بر او پاشیدم. وقتی که به هوش آمد، سه بار گفت: «یا حسین!»، سپس گفت: حبیب لا یجیب احبیبه؛ آیا دوست پاسخ دوستش را نمیدهد؟ آنگاه گفت: چگونه پاسخ دهی و حال آنکه رگهای گردنت بر پشت و شانهات آویخته و بین بدن و سرت جدایی افتاده است، و پس از آن، آن حضرت را با کلماتی که نشان از کمال ایمان وی دارد، این گونه زیارت میکند:
فأشهد أنک ابنخاتم النبیین، و ابنسید المؤمنین، و ابنحلیف التقوی، و سلیل الهدی، وخامس أصحاب الکساء، و ابنسید النقباء، و ابنفاطمة سیدة النساء، و ما لک لا تکون هکذا، و قد غذتک کف سید المرسلین، و ربیت فی حجر المتقین، و رضعت من ثدی الایمان، و فطمت بالاسلام، فطبت حیا، و طبت میتا، غیر أن قلوب المؤمنین غیر طیبة لفراقک، و لا شاکة فی الخیرة لک، فعلیک سلام الله و رضوانه، و أشهد أنک مضیت علی ما مضی علیه أخوک یحیی بن زکریا؛
شهادت میدهم که تو فرزند خاتم پیامبران و سید مؤمنان هستی. و تو هم پیمان پرهیزکاری و نتیجهی هدایت و پنجمین اصحاب کسایی. و تو فرزند سید نقیبان و زادهی فاطمه سیدهی بانوانی، و چگونه چنان نباشی و حال آنکه دستان سید مرسلان غذایت داد و در دامن پرهیزکاران پرورش یافتی و از سینهی ایمان شیر خوردی و با اسلام از آن جدا گشتی. پس خوب زیستی و خوب به لقای الاهی رسیدی، گر چه دلهای مؤمنان از فراق تو آرامش نمیگیرد، و هیچ شک و تردیدی را در انتخاب صحیح تو و آنچه که در آن خیر و صلاح توست، به خود راه نمیدهد. پس بر تو سلام و رضوان خدا باد. و گواهی میدهم که تو بر همان راهی قرار گرفتی که برادرت یحیی، فرزند زکریا، بر آن قدم نهاد.
آنگاه نگاهش را به اطراف قبر مطهر دوخت و خطاب به شهیدان گلدشت کربلا گفت:
سلام بر شما ای ارواحی که در اطراف حسین رحل افکندید…! شهادت میدهم که شما نماز را به پا داشتید و زکات را پرداختید و امر به معروف نمودید و نهی از منکر کردید و با کافران به جنگ برخاستید وخدا را بندگی نمودید تا آنکه به حد یقین رسیدید. قسم به آن کسی که محمد را به پیامبری برانگیخت! که ما در آنچه که انجام دادید شریک هستیم.
عطیه میگوید: به او گفتم: ای جابر! چگونه ما با آنان شریکیم و حال آنکه کاری نکردیم. نه در دشتی فرود آمدیم و نه بر کوهی بالا رفتیم و نه جنگیدیم و اینان بین سرها و بدنهاشان جدایی افتاد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیسرپرست شدند!؟ جابر گفت: ای عطیه، از حبیب خودم رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: «هر کس که قومی را دوست بدارد، با آنان محشور گردد و هر کس که کار قومی را دوست بدارد در عملشان شریک گردد.» قسم به کسی که محمد را به پیامبری برانگیخت که نیت من و یاران من، با نیت و قصد حسین و یارانش یکی است. مرا به سمت خانههای کوفه ببر….
این خبر به خوبی وضعیت جابر را روشن میسازد. چرا که از یک طرف ژرفای شناخت و معرفت وی را نسبت به آل محمد صلی الله علیه و آله روشن و ادب زیارت او را آشکار ساخته، و از سوی دیگر، دشمنان امام حسین علیهالسلام را ملحدان و بیدینان معرفی نموده است و به خوبی میزان تولی و تبری وی را آشکار ساخته است.
سید بن طاووس چگونگی زیارت جابر را با تفصیلی دیگر به نقل از عطا (2) این گونه آورده است:
من در روز بیستم ماه صفر با جابر بن عبدالله همراه بودم. هنگامی که به غاضریه رسیدیم، در نهر آب غسل کرد و پیراهن پاکی که همراه داشتبه تن کرد. پس به من گفت: آیا چیزی از مواد خوشبو کننده همراه داری؟ گفتم: سعد (3) دارم، مقداری از آن را بر سر و تن خود قرار داد و با پای برهنه به راه افتاد و در برابر سر مبارک حسین علیهالسلام ایستاد و سه بار تکبیر گفت و بیهوش روی قبر افتاد. هنگامی که به هوش آمد، شنیدم که چنین میگفت:
السلام علیکم یا آل الله السلام علیکم یا صفوة الله، السلام علیکم یا خیرة الله من خلقه، السلام علیکم یا سادةالسادات، السلام علیکم یا لیوث الغابات، السلام علیکم یا سفینة النجاة، السلام علیک یا أباعبدالله و رحمة الله و برکاته، السلام علیک یا وارث علم الأنبیاء، السلام علیک یا وارث آدم صفوة الله، السلام علیک یا وارث نوح نبی الله، السلام علیک یا وارث ابراهیم خلیل الله، السلام علیک یا وارث اسماعیل ذبیح الله، السلام علیک یا وارث موسی کلیم الله، السلام علیک یا وارث عیسی روح الله، السلام علیک یا ابنمحمد المصطفی، السلام علیک یا ابنعلی المرتضی، السلام علیک یا ابنفاطمة الزهراء، السلام علیک یا شهید بن الشهید، السلام علیک یا قتیل بن القتیل، السلام علیک یا ولی الله و ابنولیه، السلام علیک یا حجة الله و ابنحجته علی خلقه، أشهد أنک قد أقمت الصلاة، و آتیت الزکاة، و أمرت بالمعروف، و نهیت عن المنکر، و بررت والدیک، و جاهدت عدوک، أشهد أنک تسمع الکلام، و ترد الجواب، و أنک حبیب الله و خلیله و نجیبه و صفیه و ابنصفیه، زرتک مشتاقا، فکن لی شفیعا الی الله، یا سیدی، أستشفع الی الله بجدک سید النبیین، و بأبیک سید الوصیین، و بأمکسیدة نساء العالمین، لعن الله قاتلیک و ظالمیک و شانئیک و مبغضیک من الأولین و الآخرین؛
سلام بر شما ای آل الله. سلام بر شما ای برگزیدگان خدا. سلام بر شما ای کسانی که خداوند ایشان را از میان خلق خود برگزید. سلام بر شما ای سروران سرورها. سلام بر شما ای شیران جنگلها. سلام بر شما ای کشتی نجات. سلام بر تو ای اباعبدالله. و رحمت و برکت خداوندی بر تو باد! سلام بر تو ای وارث علم پیامبران. سلام بر تو ای وارث آدم، برگزیدهی خدا. سلام بر تو ای وارث نوح، پیامبر خدا. سلام بر تو ای وارث ابراهیم، خلیل الله. سلام بر تو ای وارث اسماعیل ذبیح الله.سلام بر تو ای وارث موسی، کلیم الله. سلام بر تو ای وارث عیسی، روح الله. سلام بر تو ای فرزند محمد مصطفی. سلام بر تو ای فرزند علی مرتضی. سلام بر تو ای فرزند فاطمهی زهرا. سلام بر تو ای شهید فرزند شهید. سلام بر توای کشتهی فرزند کشته. سلام بر تو ای ولی خدا و فرزند حجت او بر خلقش. گواهی میدهم که تو نماز را به پا داشتی و زکات را پرداختی و امر به معروف و نهی از منکر نمودی و به پدر و مادرت نیکی روا داشتی و تو با دشمنت به جهاد برخاستی. شهادت میدهم که تو سخن من را میشنوی و پاسخ من را میدهی و تو حبیب و دوست و نجیب و برگزیدهی خداوند و فرزند برگزیدهی او هستی. با حالت اشتیاق به زیارت تو شتافتم، پس به درگاه خداوند شفیع من باش. آقای من! من بهواسطهی جد، تو سید پیامبران و پدر تو سید وصیان و مادر تو سرور زنان جهانیان، شفاعت را خواهانم. خداوند لعنت کند کشندگان و ستمکاران و بدگویان و دشمنان تو را، از اول ایشان تا آخرشان.
آنگاه خود را بر روی قبر انداخت و دو گونهی خود را بر آن نهاد و سپس چهار رکعت نماز خواند و به سمت قبر علی اکبر علیهالسلام آمد و گفت:
السلام علیک یا مولای و ابنمولای، لعن الله قاتلک، لعن الله ظالمک، أتقرب الی الله بمحبتکم، و أبرأ الی الله من عدوکم؛
سلام بر تو ای مولا و فرزند مولایم! خدا لعنت کند کشندهی تو را! خدا لعنت کند ستم کنندهی به تو را! با دوستی به شما به خداوند
نزدیک میشوم و از دشمنانتان نزد خداوند بیزاری میجویم.
سپس قبر را بوسید و دو رکعت نماز خواند و رو به شهیدان نمود و گفت:
السلام علی الأرواح المنیخة بقبر أبیعبدالله، السلام علیکم یا شیعة الله و شیعة رسوله و شیعة أمیرالمؤمنین و الحسن و الحسین، السلام علیکم یا طاهرون، السلام علیکم یا مهدیون، السلام علیکم یا أبرار، السلام علیکم و علی ملائکة الله الحافین بقبورکم، جمعنی الله و ایاکم فی مستقر رحمته تحت عرشه؛
سلام بر ارواحی که گرداگرد قبر اباعبدالله رحل افکندهاند. سلام بر شما ای شیعیان خدا و پیروان فرستادهی او و تابعان امیرمؤمنان و حسن و حسین. سلام بر شما ای پاکان. سلام بر شما ای هدایت گران. سلام بر شما ای نیکان. سلام بر شما و بر فرشتگان خداوندی که بر گرد قبرهایتان میگردند. خداوند من و شما را در جایگاه رحمت و در زیر عرش خود به هم رساند.
پس از آن به سمت قبر عباس فرزند امیرمؤمنان علیهماالسلام آمد و در حال ایستاده گفت:
السلام علیک یا أباالقاسم، السلام علیک یا عباس بن علی، السلام علیک یا ابنأمیرالمؤمنین، أشهد لقد بالغت فی النصیحة، و أدیت الأمانة، و جاهدت عدوک و عدو أخیک، فصلوات الله علی روحک الطیبة، و جزاک الله من أخ خیرا؛
سلام بر تو ای ابوقاسم. سلام بر تو ای عباس بن علی. سلام بر تو ای فرزند امیرمؤمنان. شهادت میدهم که تو نهایت کوشش را در نصیحت به کار بستی و حق امانت را به جا آوردی و با دشمن خود و برادرت به جهاد برخاستی. پس درود خداوندی بر روح پاک تو باد. و خداوند در برابر خدمتی که به برادرت نمودی، پاداش خیرت دهد.
آنگاه دو رکعت نماز خواند و دعا کرد و برگشت .
در هر صورت، جابر همراه عطیه به شرف زیارت نایل آمد؛ گر چه روشن نیست که چگونه عطیه به جابر پیوسته و هم سفر گردیده است و دو احتمال در اینجا وجود دارد:
1. عطیه در آن سال به حج مشرف شده باشد و همراه جابر، از حجاز به سمت کربلا آمده باشد.
2. جابر خود به کوفه آمده و از آنجا همراه وی به کربلا مشرف شده باشد.
زمان زیارت نیز بر روایت ابنطاووس، روز بیستم صفر بوده است.
ملاقات ایشان با امام زین العابدین علیهالسلام و همراهانشان را در هیچیک از دو روایت طبری و ابنطاووس نمییابیم و این نکته را در بحثهای آینده باید در نظر داشت.
نخستین زائر امام حسین کیست؟
ابننما حلی، از ابن عایشه روایتمیکند که سلیمان بن قتهی عدوی، سه روز پس از شهادت امام حسین علیهالسلام از کربلا عبور کرد و چون نگاهش بر جای قتلگاه ایشان افتاد، تکیه بر اسب عربی خود نمود واین ابیات را سرود:
مررت علی أبیات آل محمد
فلم أرها أمثالها یوم حلت
ألم تر أن الشمس أضحت مریضة
لفقد الحسین و البلاد اقشعرت
و کانوا رجاءا ثم أضحوا رزیة
لقد عظمت تلک الرزایا و جلت
و تسألنا قیس فنعطی فقرها
و تقتلنا قیس اذا النعل زلت
و عند غنی قطرة من دماءنا
سنطلبهم یوم بها حیث حلت
فلا یبعد الله الدیار و أهلها
و ان أصبحت منهم برغم تخلت
فان قتیل الطف من آل هاشم
أذل رقاب المسلمین فذلت
و قد أعولت تبکی النساء لفقده
و أنجمنا ناحت علیه و صلت
ممکن است کسی بگوید که بنابر این روایت، نخستین زائر را باید
سلیمان بن قتة دانست؛ ولی این سخن با توجه به مطالب زیر، قابل پذیرش نیست:
1. تاکنون کسی او را به این عنوان نشناخته و نشناسانده است.
2. نقل با این خصوصیت را تنها ابننما نقل کرده است؛ در حالی که برخی تاریخ نویسان، به ذکر مرثیه و اشعار او در کربلا بسنده نمودهاند، بدون آنکه زمان آن را معین سازندو بیشتر ایشان تنها ابیات او را نقل کردهاند، بدون آنکه به مکان و زمان آن تصریح نمایند.
3. این روایت، ناظر به عبور سلیمان از کربلاست و این با عنوان زیارت فرق میکند؛ چون عبارتی که ابننما آورده این است:
مر سلیمان بن قتة العدوی مولی بنی تمیم بکربلاء بعد قتل الحسین علیهالسلام بثلاث، فنظر الی مصارعهم، فاتکأ علی فرس له عربیة، و أنشأ…؛
سلیمان بنقتهی عدوی پس از گذشت سه روز از شهادت حسین علیهالسلام از کربلا گذشت و به جایگاه شهادتشان نگاه افکند و درحالی که به اسب عربی خود تکیه نموده بود، چنین سرود…
و عبور از آن مکان مقدس اعم از آن است که به قصد زیارت باشد یا نباشد و این غیر از عمل کسی است که به قصد زیارت قبر آن حضرت، رنج
سفر را بر خود هموار سازد و عواقب این کار را به جان بخرد.
با توجه به این مطلب، حال عبیدالله بن حر جعفی نیز روشن میشود، او که دعوت شخص امام حسین علیهالسلام را برای یاری رسانی نپذیرفته بود و به گمان خود با زرنگی توانسته بود رعایت بیطرفی را نموده و از حضور در لشکر ابنزیاد نیز سرباز زند، پس از واقعهی جانگداز کربلا، هنگامی که از سوی ابنزیاد بازخواست شد، بر جان خود ترسید و از کوفه فرار کرد و به کربلا آمد و با نهایت پشیمانی از یاری نرساندن به فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله اشعاری را سرود. ولی باز نمیتوان عنوان شریف «زائر» را بر او منطبق ساخت. افزون بر آن زمان حضور او را در کربلا دقیقا نمیدانیم.
«زیارت» قبر حسین علیهالسلام تنها پس از دفن جسد مطهر است، نه پیش از آن. و با این بیان، بنیأسد را که توفیق دفن اجساد مطهر را یافتند، نمیتوان داخل در عنوان فوق دانست.
با توجه به این مطالب، باید جابر بن عبدالله انصاری را نخستین کسی دانست که شرافت کسب این عنوان را پیدا نموده است؛ چون او کسی است که به قصدزیارت قبر سالار شهیدان، أباعبدالله الحسین علیهالسلام، با توجه به کهولت سنی خود و با در نظر گرفتن شرایط بسیار سخت سیاسی روز، از مدینه به کربلا آمد؛ چنان که بسیاری از بزرگان به این مطلب تصریح نمودهاند.
شیخ مفید میفرماید:
و فی الیوم العشرین منه - صفر -… هو الیوم الذی ورد فیه جابر بن عبدالله الأنصاری صاحب رسول الله صلی الله علیه و آله و رضی الله تعالی عنه من المدینة الی کربلاء، لزیارة قبر سیدنا أبی عبدالله علیهالسلام، فکان أول من زاره من الناس؛
بیستم ماه صفر، روزی است که جابر بن عبدالله انصاری، یار رسول خدا صلی الله علیه و آله، به قصد زیارت قبر حضرت أباعبدالله علیهالسلام، از مدینه به کربلا رفت و او نخستین کسی است که به زیارت قبر آن حضرت شتافت.
و این مطلب را بسیاری از عالمان و دانشمندان نقل کردهاند. شیخ طوسی ، علامهی حلی ، شیخ رضی الدین علی بن یوسف بن مطهر حلی ، شیخ کفعمی ، علامهی مجلسی محدث نوری از جملهی این دانشمنداناند.
بانک جامع امام حسین علیه السلام - واحد تحقیقات مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان
امر به معروف و نهی از منکر، عنصر اصلی وعامل مهم در قیام حسین بن علی علیه السلام
و اینک پس از نقل پیام حسین بن علی علیه السلام در دو بخش از امر به معروف و نهی از منکر، به بخش سوم این موضوع که در آن پنج پیام نقل گردیده است ، می پردازیم :
اللهم انک تعلم انه لم یکن ما کان منا تنافسا فی سلطان ، و لا التماسا من فضول الحطام ولکن لنری المعالم من دینک ، ونظهر الاصلاح فی بلادک ، و یاءمن المظلومون من عبادک ، و یعمل بفرائضک ، سننک و احکامک .
(خدایا! بی شک تو می دانی آن چه از ما سر زده (و مبارزه ای که بر ضد بنی امیه شروع کرده ایم ) نه رقابت در به دست آوردن قدرت سیاسی است و نه جستجوی ثروت و نعمتهای بیشتر، بلکه برای این است که ارزشهای درخشان آیینت را ارائه دهیم و در بلاد و شهرها اصلاحات پدید آوریم و بندگان ستمدیده ات را از حقوقشان برخوردار و ایمن سازیم و برای این است که به قوانین و احکام تو عمل شود ).
اللهم انی احب المعروف و انکر المنکر، و انی اسئلک یا ذاالجلال و الاکرام بحق هذا القبر و من فیه الا اخترت لی من امری ما هو لک رضی و لرسولک رضی .
(خدایا من دوستدار معروف و از منکر بیزارم . ای خدای بزرگ و کرامت بخش! تو را به حق این قبر و به حق کسی که در میان آن است ، سوگندت می دهم که در این تصمیم و اراده ای که دارم ، راهی را برای منم بنمایی که موجب رضا و خشنودی تو و پیامبرت باشد ).
امام علیه السلام این جمله را در یک برهه حساس و در یک شرایط تاریخی در کنار قبر رسول خدا صل الله علیه وآله وسلم ایراد فرمود، آنگاه که تصمیم گرفت مدینه را به سوی مکه ترک گوید و برای آخرین بار به زیارت قبر رسول خدا (ص ) شتافت و با جد بزرگوارش وداع نمود.
و انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما، و انما خرجت لطلب الاطلاح فی امة جدی (ع ) ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی وابی علی بن ابی طالب .
(و من نه از روی خود خواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای افساد و ستمگری ، از مدینه خارج شدم بلکه هدف من از این سفر، امر به معروف و نهی از منکر و خواسته ام از این حرکت ، اصلاح مفاسد امور است و احیا و زنده کردن سنت و قانون جدم رسول خدا (ص ) و راه و رسم پدرم علی ابن ابیطالب است ).
این جمله ها بخشی از متن وصیتنامه حسین بن علی علیه السلام است که هنگام حرکت از مدینه خطاب به برادرش (محمد بن حنیفه ) نوشته است و انا ادعوکم الی کتاب و سنة نبیه ، فان السنة قدامیتت و البدعة قد احییت تسمعوا قولی اهدکم الی سبیل الرشاد .
(من شما را به کتاب و سنت پیامبرش دعوت می کنم ، زیرا سنت فراموش شده و بدعت ، جای آن را گرفته است ، اگر سخن مرا بشنوید، به راه سعادت و خوشبختی رهنمونتان خواهم بود ).
این جمله نیز که بیانگر انگیزه قیام و حرکت حسین بن علی علیه السلام است ، از فرازهای نامه ای است که آن حضرت پس از ورود به مکه ، به سران شهر بصره مانند (مالک بن مسمع بکری ، مسعود بن عمرو، منذر بن جارود و…) نگاشته است .
الا و ان هولاء قد لزموا طاعة الشیطان ، و ترکوا طاعة الرحمان ، و اظهروا الفساد، و عطلوا الحدود، و استاثروا بالفی ء، واحلوا حرام الله ، و حرموا حلاله ، و انا احق ممن غیر .
(مردم آگاه باشید! اینان (بنی امیه ) به پیروی از شیطان گردن نهاده و اطاعت خدا را ترک نموده اند، فساد را ترویج و حدود خدا را تعطیل نموده اند و بیت المال را به خود اختصاص داده ، حرام خدا را حلال و حلال خدا را تحریم کرده اند و اینک من سزاوار و شایسته ام بر حکومت مسلمانان نه اینان که اسلام را تغییر داده اند ).
این جمله بخشی از سخنرانی مشروح حسین بن علی علیه السلام است که در (منزل بیضه ) در نزدیکی کربلا خطاب به سپاهیان (حر ) ایراد فرمود.
پیام عاشورا - محمد صادق نجمی
همردیف شهیدان
امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: مَا الُْمجاهِدُ الشَّهِیْدُ فی سَبِیْلِ اللهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ(1)
آن کس که در راه خدا جهاد کند و شربت شهادت بنوشد بلند مقام تر از آن کس نیست که توانایی بر گناه داشته باشد و دامن خود را آلوده نکند.
شرح کوتاه
از نظر منطق اسلام بزرگ ترین جهاد، جهاد با هوس های سرکش مخصوصاً در محیط های آلوده است، حتی جهاد با دشمن آن گاه نتیجه بخش خواهد بود که با اخلاص و اتحاد و نیّت پاک و دور از خود خواهی و اغراض شخصی صورتگیرد و اینها جز با پرورش اخلاقی کافی و جهاد با نفس ممکن نیست.
به همین دلیل علی(علیه السلام) می فرماید آنها که در میدان جهاد با هوا و هوس پیروز می گردند و در محیط های آلوده دامان خود را پاک نگه می دارند کمتر از مجاهدان شهید در راه خدا نیستند، حتی در دنبال این حدیث در نهج البلاغه می خوانیم این گونه افراد در ردیف فرشتگان آسمانی هستند.
1. نقل از نهج البلاغه، کلمات قصار.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
ارزش فوق العاده زیارت سیدالشهداء
یکی از اصحاب به امام صادق علیه السلام عرض کرد: فلانی می گوید: که به شما گفته است نوزده حج و نوزده عمره بجا آورده است ، شما فرموده اید، یک حج و یک عمره دیگر بجا آور تا برایت یک ثواب زیارت قبر حسین بنویسند!! حضرتفرمود: دلت می خواهد بیست حج و بیست عمره انجام دهی یا با حسین محشور شوی ؟ کدامیک ؟ عرض کردم : می خواهم با حسین محشور شوم ، حضرت فرمود: پس اباعبدالله را زیارت کن .
در روایت دیگری مردی به حضرت صادق علیه السلام عرض کرد: من نوزده حج بجا آورده ام ، دعا کنید تا خداوند توفیق دهد به بیست حج برسانم ، حضرت فرمود: حسین زیارت کرده ای ؟ گفت : نه ، فرمود: زیارت حسین از بیست حج بهتر است .
اسرار عاشورا (1و2) - محمد نجفی یزدی