عید آمد و عید آمد
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
عید سعید فطر، عید بندگی بر همه مسلمین تهنیت باد.
سلام بر تو...
وداع با ماه مبارک رمضان
در اینجا بخشی از دعای ۴۵ صحیفه سجادیه امام سجاد علیه السلام را مرور می کنیم. ایشان چه زیبا با این ماه مبارک سخن گفته و خدا حافظی فرموده اند:
سلام بر تو ای کسی که آمدنت مایه انس و کامیابی شد، ولی رفتنت موجب وحشت و دلهره دردناک گردید.
سلام بر تو ای همسایه و همنشین که در پرتو تو دلها تحت تأثیر قرار گرفت و نرم شد، و گناهان کاهش یافت.
سلام بر تو ای یاوری که یاور ما در پیروزی بر شیطان شد و ای رفیق شفیقی که راه های احسان را آسان نمود.
سلام بر تو که چه فراوان است آزاد شدگان خداوند در تو و چقدر سعادتمندند آنان که با روزه داشتن، احترام حریم تو را پاس داشتند.
سلام بر تو که چقدر موجب نابودی گناهان و پوشیدن انواع عیب ها شدی.
سلام بر تو ای که چه بسیار، درنگ تو موجب سنگینی و طولانی شدن بر مجرمان، و چه اندازه باعث هیبت و شکوه در دل مؤمنان شد.
سلام بر تو ای ماهی که هیچ ایام دیگری را یارای رقابت بر آن نیست.
سلام بر تو ای ماهی که از هر آفت و گزندی، در سلامت هستی
سلام بر تو ای ماهی که همنشینی و همدمی با تو ناپسند و نکوهیده نیست.
سلام بر تو، همان گونه که برکت های فراوان به ما رساندی و پلیدی های گناهان را از ما شستشو دادی.
سلام بر تو که وداع با تو از روی دل تنگی و ملال خاطر نیست و ترک روزه تو از روی خستگی نمی باشد[ بلکه عبور زمان ما را از تو جدا نمود، و گرنه به تو عشق می ورزیم و روزه در تو موجب نشاط روح و جان ما است].
سلام بر تو ای ماهی که قبل از فرا رسیدنش، مطلوب و پیش از به پایان رسیدنش (به خاطر حسرت رفتنش) موجب اندوه است.
سلام بر تو ای کسی که بلاهای بسیار به خاطر تو از ما دور شد و خیر و برکت فراوان در پرتو تو به ما رسید.
سلام بر تو و بر هر شب قدری که از هزار ماه بهتر است.
سلام بر تو که قبلا به شدت، دل به تو بسته بودیم [و محبوب ما بودی] و فردا چقدر اشتیاق به تو خواهیم داشت [یعنی هنگام رفتن موجب غم و اندوه ما شدی].
سلام بر تو و سلام بر فضیلت تو که از آن بی نصیب شدیم و سلام بر برکت های گذشته ات که از آن دور ماندیم.
خداوندا! ما اهل آشنای این ماه هستیم [و در میان امت ها شایستگی اختصاص به این ماه را یافته ایم] که ما را به این ماه شرافت دادی و به لطف و کرمت، ما را به انجام روزه در این ماه توفیق دادی در حالی که تیره بختان، موقعیت و قدر آن را نشناختند و بر اثر بدبختی از برکات این ماه محروم شدند.
ای خدای من! تویی ولی نعمت ما که ما را به شناخت عظمت این ماه برگزیدی و برتری دادی و ما را به آداب آن آشنا فرمودی و ما به همه تقصیر و کوتاهی و ادای اندکی از حق بسیار آن در پرتو توفیق تو روزه داری و شب زنده داری این ماه را بر عهده گرفتیم.
خداوندا احمد و سپاس ویژه تو است همراه با اقرار به بدی ها و اعتراف به تبهکاری های خود، و در دل پیمان پشیمانی با تو می بندیم و با زبان به طور صادقانه عذرخواهی می کنیم، پس با اقرار به همه تقصیر هایی که در این ماه نمودیم، پاداشی به ما بده تا در سایه آن، فضیلت و احساس دلخواه از دست رفته را باز یابیم و جایگزین اندوختههایی را که مورد علاقه ما است دریابیم.
سبل و صراط
«صراط» در قرآن به شکل مفرد و «سبل» به صورت جمع به کار رفته است. این بدان معناست که اساسا برای خود صراط امکان تعدد و تکثر ، نه در عالم ثبوت و نه احیانا در عالم اثبات وجود ندارد، لیکن در درون صراط، امکان تعدد و تکثر راهها و سُبُل جزئی و کلی وجود دارد. به عبارت دیگر، اساسا صراط به جهت بی حد و حصر بودن خیرات و خوبیها درآن، امکانی برای دوئیت در خیرِ مطلق وجود ندارد، ولی سبیل به جهت محدود بودن خیرات و نیکیهای وجودی، تعدد و تکثر در آن ممکن میشود. همین محدودیت در خیر و نیکیِ سبیلها و نیاز هریک به دیگری، آنها را در درون صراط به هم پیوسته و وابسته کرده و شبکهای از خیرات و نیکیها را در عرصۀ اجتماعی بوجود میآورد. وجود خیرات محدود در جمعیت نیکان موجب نوعی از وفاق و انسجام و دوری از تنازع و شقاق میشود هرچند که نیکیها درآن کم و شاید ناچیز باشد. به دیگر بیان، تأکید بر اصل خیر و خوبی هرچند محدود و ناقص ظرفیت چسبندگی اجتماعی را دارد هرچند که نتواند یک خیر کلی و سرهای را بوجود آورد. عمل نیک به جهت نیک بودناش، خود زبان مشترکی است با نیکان دیگر و نیکیهایی که دیگران انجام میدهند.
مهم اینکه، تحقق عینی شبکۀ نیکیها در جامعه از سبل جزئی به سبل کلی سیر میکند و هر میزان محدودیتها در بستر اجتماعی کمتر میشود و نیکیهای آن بیشتر میگردد سبیل جزئی به سبیل بزرگتر و کلیتری تبدیل میشود. با تبدیل شدن سبل جزئی به سبل کلی، محدودیتها همچنان کمتر و کمتر شده، ظرفیتها مجددا فزونی مییابد، و آنگاه تعدد و تکثر سبل کمتر میشود و وحدت و درهمتنیدگی وجودی به جای آن مینشیند. با شکلگرفتن سبل کلی و کلان و پیوستن این سبل کلان، شاهراهِ صراط عینیت و تحقق مییابد. در این تفسیر، صراط مستقیم هرچند در دقیق بودناش تیز است و برای سُبُل طاغوت و راههای باطل بسیار باریک و تنگ است، ولی در نسبت به نیکان و نیکیها هیچ تنگنایی ندارد و بلکه میتواند خوبیها و نیکیهای نامتناهیای را میتواند در خود جمع بکند و از انباشت خیرات نامتناهی به یک صراط نامتناهی دست پیدا کند.( حبيب الله بابایی)
رعایت حق رمضان
برای شناخت حق ماه مبارک رمضان و اهتمام در ادای حق آن باید بیندیشیم هدف از روزه چه بوده و چرا خداوند این ماه را گرامی داشته است.
این طور که از بیان معصومان علیهم السلام پیداست، همۀ حیثیت و منفعتی که برای روزه متصوّر است، همان جنبۀ ایجاد مصونیت و ملکۀ تقوا نسبت به همۀ اعضا و جوارح انسان است، چرا که هر یک از اعضا و جوارح، به نحوی در معرض تهدید گناه قرار دارند.
زبان، گوش، چشم، شکم و غریزۀ جنسی، همه در معرض خطر هستند و روزه یک عمل عبادی تمرینی است که ابتداییترین شکل آن، با پرهیز و خودداری از آشامیدن و خوردن تحقّق پیدا میکند، و زمانی این عمل به مرحلۀ کمال میرسد که تورّع و پرهیز، به همۀ تمایلات و خواهشها تسرّی پیدا کند، یعنی همانگونه شخص برای مدّتی دهان و شکم را از لذایذ، حتی خوردنیها و نوشیدنیهای حلال محروم میکند، باید چشم و گوش را از دیدن و شنیدن ناروا و حرام باز دارد و غریزۀ جنسی را مهار کند، در این صورت نتیجۀ روزه که همان توفیق در مالکیت نفس و غرایز است برای انسان حاصل میشود و اگر انسان توانست مالک نفس خود شود، خویش را از خطرات و عواقب سوء دنیوی و اخروی شهوت پرستی حفظ کرده است.
امام علی علیه السلام میفرماید:
فازَ مَنْ غَلَبَ هَواهُ وَ مَلِکَ دَواعِیَ نَفْسَهُ.
کسی که زمام تمایلات خود را به دست گرفت و مهار کرد، رستگار است.
آری، اگر انسان موفّق شد به وسیلۀ روزه و ممارست در اطاعت، دشمن درونی را مهار کند، به روزۀ واقعی نایل شده است.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در این باره میفرماید:
«الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النّارِ؛ روزه، سپر آتش است».
و این همان معنای سپر بودن و حایل شدن روزه در برابر آتش است یعنی: روزه میان انسان و آتش حایل میشود و او را از ابتلای به آتش شهوات و تمنّیات غرایز باز میدارد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرمایند:
«اَعْدی عَدُّوِکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْک؛ دشمنترین دشمنان همان دشمن درونی است که بین دو پهلوی تو میباشد.
اگر توانستی حق روزه را به درستی و با تمام و کمال به جا آوری، در حقیقت به ثمرۀ روزه و دستاورد آن، نیز خواهی رسید.
جالب این است که ثمرۀ تقوا که خداوند بر روزه مترتّب میفرماید، ریشه در نگهبانی و پاسداری از هویّت انسانی دارد و به طور کلی هر ثمره و خصوصیّتی برای روزه ذکر شده، برای تقوا هم ذکر شده است، چون روزه طریق تحصیل همان ملکه است.
امیر المؤمنین علیه السلام میفرماید:
فَاِنَّ التَّقْوی فِی الْیَوْمِ الْحِرْزُ وَ الْجَنَّةُ وَ فی غَدٍ الطَّریقُ الَی الْجَنَّةِ؛ به طور قطع امروز، تقوا، سپر از بلا و فردا، راه بهشت الهی است.
اگر در دنیا سپر را به دست آوردی و این حائل را در میان خود و آتش قرار دادی، نتیجهاش این است که در قیامت هم راه بهشت به سوی تو باز خواهد بود. یعنی باید تقوای فرد به مرحلهای برسد که احساس نفرت و گریز از پلیدی، حرام، گناه و نامشروع را در او، به وجود آورد.
برای به دست آوردن حق ماه رمضان، باید همۀ حقوقی که پیرامون گوش، چشم، زبان، دست و پا، شکم و غریزۀ جنسی میباشد و همچنین درمان همۀ دردها و رنجها و خطراتی که هر یک از این اعضا و جوارح را تهدید میکند را با عبادت روزه به جا آورد؛ چرا که با ملکهای که در سایۀ این عبادت برای انسان حاصل میشود، میتوان به مبارزۀ با خطرات برخاست و بر همۀ آنها پیروز شد، این از خواص روزۀ حقیقی است.
امام صادق علیه السلام میفرماید:
اِذا صُمْتَ فَلْیَصُمْ سَمْعُکَ وَ بَصَرُکَ وَ شَعْرُکَ وَ جِلْدُکَ وَ عَدَّدَ اشْیاءَ غَیْرَ هذَا وَ قالَ: لایَکُونُ یَوْمُ صَوْمِکَ کَیَومِ فِطْرِکَ؛
تو زمانی روزه داری، که گوش و چشم و موی و پوست و دیگر اعضای بدنت روزه باشد، باید روزی که روزه داری با روزهای دیگرت متفاوت باشند.
انسان روزه دار باید وقار و طمأنینۀ روزه در او پیدا شود به گونهای که نه تنها زبان، چشم، گوش او باید روزه باشد، بلکه این ملکه و ممارست باید به حدّی از کمال برسد که علاوه بر اینها، قلب روزه دار هم روزه باشد.
امیر المؤمنین علی علیه السلام میفرماید:
صِیامُ القَلْبِ عَنِ الْفِکْرِ فی الآثامِ افْضَلُ مِنْ صِیامِ الْبَطْنِ عَنِ الطَّعامِ؛
اگر انسان موفّق شود قلب را از اندیشۀ گناه پاک و مطهّر نگاه دارد بهتر از آن است که فقط شکم را از خوردن و آشامیدن باز دارد.
هنگامی دستیابی به چنین مرحلهای، میسّر است که انسان بتواند بر پلیدی و پستی گناهان، چنان اشراف پیدا کرده، و به عوارض سوء آنها آگاه شود، که هرگز فکر و ذهن او به سوی گناه نرود، از طرفی آن چنان اقتداری بر اندیشۀ خود پیدا کند که راه گناه را بر خیال و تصوّر خود ببندد.
با وجوب چنین واجبات عبادی، در واقع خداوند منتّی بر انسان گذاشته که راه و رسم صحیح زندگی را به او بیاموزد و در سایۀ این واجبات عبادی، ملکۀ تقوی برای او حاصل شود و روح او در سایۀ این تقوی لطافت پیدا کند.
تفسير و شرح صحيفه سجاديه - حسین انصاریان
سطح فهم کلان از قرآن «احسن»
در جامعه و تمدن اسلامی، علاوه بر اینکه انسانها رفتارهای نیکی یکدیگر را به بهترین نحو پاسخ میدهند و اعمال خیر در جامعه روز به روز فزونی میگیرد، خداوند نیز هر نیکی را به طور احسن پاسخ داده و درآن فزونی و برکت قرار میدهد. این نکته، موج تمدنی رفتاهای نیک را در تمدن اسلامی به مراتب بیشتر و با ثباتتر میکند. عمل نیک و سخن نیک با ازدیاد و برکتی که از ناحیه خداوند درآن قرار داده میشود، تضاعف و تصاعد بیشتری پیدا میکند و بالطبع انباشت خیرات را تکامل میبخشد. فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَنا (آل عمران/37)؛ ِمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فيها حُسْنا (شوری/23)؛ مَنْ ذَاالَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَريمٌ (حدید/ 11). آیاتی ازاین دست نشان میدهد که قرض حَسَن و بلکه هررفتار حَسَن موجب میشود که خداوند در آن زیادی و برکت قرار داده و آن را به یک پدیده دنباله دار تبدیل کند.
شایان ذکر است این قاعده و قانون اعجاز آمیز قرآنی در تمدنسازی را نه میتوان در تاریخ تمدن سکولار پیدا کرد و نه میتوان از آن در ادبیات و تفکر مدرن نشانهای پیدا کرد. در جامعه مدرن، اساس و پایه در انجام کارهای خیر و تکثیر آن، قانون است. فراتر از قانون، فرهنگ عمومی چنین ضرورتی را در اخلاقیات ایجاب نمیکند که هر فردی در برابر هر امر نیکی احساس مسئولیت نموده و آن را برگرداند و بلکه بهتر از آن را انجام دهد، اما در جامعه اسلامی و در تمدن اسلامی هرفردی به موجب انگیزه معرفتی و ایمانیاش در برابر کار نیک سکوت نمیکند، آن را تکثیر میکند و سعی میکند از یک امر نیک، نیکیهای بیشتر و بلکه بهتری را بسازد و به جامعه تزریق نماید.
از سوی دیگر در جهان بینی اسلامی، خدای حاضر در جامعه، خدای برکت دهنده به هر کار خیر خالصانه است و همین فعل الهی، موجب بقا و ماندگاری کار نیک در جامعه اسلامی میشود. عملا غیرت خداوندی اجازه نمیدهد که آن کار خیرخالصانه در فراز و فرود روزگار گم گشته و از بین برود.
حبیب الله بابایی