اهتمام به عبادت
زمانی که امام حسن عسکری علیه السلام در زندان صالح بن وصیف بسر می برد عباسیون و صالح بن علی و کسانی که از مذهب تشیع منحرف بودند نزد صالح رفتند تا از او بخواهند بر امام حسن علیه السلام سختگیری کند.
صالح گفت: چه کنم؟ من دو نفر از شرورترین افراد را بر او گماشتم اما در اثر مشاهده رفتار او هر دو در نماز و عبادت خود بسیار کوشا شدند. به آنها گفتم چه خصلتی در حسن بن علی است که این گونه در شما تاثیر گذارده است؟
گفتند: چه می گویی درباره مردی که روز را روزه می گیرد و شب را عبادت می کند، نه سخن می گوید و نه به چیزی سر گرم می شود، وقتی به او نگاه می کنیم رگهای گردن ما می لرزد و حالی به ما دست می دهد که نمی توانیم خود را نگه داریم.
وقتی این سخنان را از صالح بن وصیف شنیدند ناامید برگشتند.
قصه های تربیتی چهارده معصوم ( علیهم السلام ) - محمد رضا اکبری
امام ابريست بارنده
گاهی روح ماشاد می شود…
باچیزهایی ریز…چیزهای کوچکی که شاید دیده نشوند…
یک گل!
گاهی گلی را می بینی …مینشینی کنارش… نگاهش می کنی؛زیباست…
لمسش می کنی؛ نوازشش می کنی… باطراوت می شوی؛ شاداب…
شادی به معنای قهقهه نیست… شادی، یک لبخنداست با یک نفس عمیق…!
که لذتش را تا آخرین مویرگ های تنت حس می کنی…
شادی یک رضایت توام با محبت است…
شادی،حسی است، که شاید در لابلای هزاران تفریح و سرگرمی …
گمش کرده باشیم…شاید باید…ساده تر نگاه کنیم…آنکه یک ” گل” اش می تواند ما را سرحال بیاورد…
باغ و بوستانش چه می کند…
امام ابريست بارنده، بارانيست شتابنده،
خورشيديست فروزنده؛ سقفى است سايه دهنده،
زمينى است گسترده، چشمه ايست جوشنده …
بركه و گلستانست…
عیون اخبار الرضا علیه السلام ، ج 1.
سخنراني آيت الله ناصري
یکی از اولیاء الهی بود به نام مرحوم حاج مؤمن که استاد آیت الله دستغیب رحمت الله علیه بود.، ايشان برای بنده نقل کرد:
من خدمت یکی از اولیای الهی رسیدم. دستوری به من داد و گفت که مثلاً فلان جا غذا نخور. من هم گفتم چشم. داستانش خیلی مفصل است. ميگفت: ما با آن شخص که گفته شده بود در خانهاش غذا نخورم، مرتبط بودیم. یک روز در خانه ایشان نماز را که خواندیم، سفره انداختند و من خجالت کشیدم بلند بشوم. گفت: «بنشین ناهار بخور». گفتم: «آقا! من معذورم». گفت: «نه؛ بنشین ناهار بخور». حاج مؤمن ميگفت: «غذا را کشیدیم و من دو سه تا لقمه خوردم». یک دفعه دیدم آن ولي الهي پیدایش شد. اشاره کرد گفت: «بلند شو بیا». بلند شدم رفتم. گفت: «چرا از این غذا خوردی؟» گفتم: «من خجالت کشیدم. برایم کشیدند و کاسه گذاشتند و نتوانستم نخورم». گفت: «خوب، حالا اگر ميتوانی، برو بخور». آمدم نشستم. دیدم تمامش چرک و خون است، خدا شاهد است. گفت: از بوي تعفن غذا حالم خراب شد. نگاه کردم دیدم آنها همه دارند ميخورند؛ اما دارند چرک و خون ميخورند. حالم به هم خورد و بلند شدم.
بعضي از غذاها حقیقتش این است. نمی دانیم چیست. انسان مقداری برای به دست آوردن غذای حالال و پاک سعی و کوشش بکند. غذا، در فرزندان ما، در عبادات ما آثاری دارد. در روایت دارد کسی که یک لقمه حرام بخورد، تا چهل روز دعاهايش مستجاب نميشود.
بحارالأنوار، ج 63، ص 314
یا صاحب الزمان(سلام الله علیه)
دست ما نیست به چشم تو گرفتار شدیم
همه اش کار خودت بود خریدار شدیم
خواب دیدیم که تو آمده ای اما حیف…
صبح شد با جگر سوخته بیدار شدیم
نظرت آمد و دیدیم گنهکاری رفت
نظرت رفت، وَ دیدیم گنهکار شدیم
ذرّه ای شانهی ما بار غمت را نکشید
گرچه یک عمر فقط نوکر سربار شدیم
حیف از عمر گرانمایه که خرج تو نشد
شرمسار تو از این جمعهی بسیار شدیم
ز علاج دگران درد بُوَد خوش ما را
نظر لطف تو دیدیم که بیمار شدیم
واقعاً جای سؤال است که از بهر ظهور
ما چه کردیم که اینگونه طلبکار شدیم؟!
لحظه لحظه به خدا جای شهیدان خالی است
حیف جامانده از آن قافلهی یار شدیم
آرزو هست ببینیم همین زودی ها…
زائر نیمه شب صحن علمدار شدیم
احسان محسنی فر
ألـلَّـھُــــــمَــ ؏ َـجــــــــــِّـلْ لِوَلــــــیِـڪْ ألــــــــــْـفـــــَـرَج
در خدمت برادران باش
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
مَنْ کانَ فِی حاجَةِ أَخِیْةِ الْمُسْلِم کَانَ اللهُ فِی حَاجَتِهِ(1)
کسی که در راه انجام حاجات و نیازمندی های برادران دینیش کوشش کند، خداوند در راه انجام حاجات او خواهد بود.
شرح کوتاه
مردم غالباً فکر می کنند که اگر به حلّ مشکلات دیگران بپردازند از پیشرفت در زندگی می مانند، در حالی که منطق اسلام غیر از این است، پیغمبر(صلی الله علیه وآله) در حدیث بالا می فرماید، تو در راه حلّ مشکلات مردم، و رفع نیازمندی های آنها بکوش، خداوندی که قدرتش مافوق قدرت تو و همه قدرتهاست به تو کمک می کند و مشکلات تو را حل می نماید. این موضوع را با چشم خود دیدهایم که افرادی که به دیگران کمک می کنند مشکلاتشان به طور عجیبی حل می شود و این یک موهبت الهی است.
1. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 286.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی