حضرت عیسی وهیزم شکن
حضرت عیسی بن مریم علیه السلام با جمعی در جایی نشسته بود، مردی هیزم شکن از آن راه با خوشحالی و خوردن نان میگذشت.
حضرت عیسی علیه السلام به اطرافیان خود فرمود: شما تعجب ندارید از این که این مرد بیش از یک ساعت زنده نیست
ولی آخر همان روز آن مرد را دیدند که با بسته ای هیزم می آید تعجب کردند و از حضرت علت نمردن او را پرسیدند.
او بعد از احوالپرسی از مرد هیزم شکن، فرمود: هیزمت را باز کن، وقتی که باز کرد مار سیاهی را در لای هیزم او دید، حضرت علیه السلام فرمود: این مار باید این مرد را بکشد ولی تو چه کردی که از این خطر عظیم نجات یافتی؟
گفت: نان می خوردم فقیری از مقابل من گذشت، قدری به او دادم و او درباره من دعا کرد
حضرت علیه السلام فرمود: در اثر همان دستگیری از مستمند خداوند این بلای ناگهانی را از تو برداشت و پنجاه سال دیگر زنده خواهی بود.
تفسیر نمونه، ج 3، ص 223
حکایات و داستان های تربیتی
مسؤوليت پدران
روزي عدهاي از كودكان در كوچه مشغول بازي بودند. پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در حين عبور، چشمش به آنها افتاد و خواست نقش بسيار بزرگ پدران و مسؤليت سنگين آنها را در رشد كودك به همراهانشان گوشزد كند. فرمود: «واي بر فرزندان آخرالزمان از دست پدرانشان. »
اطرافيان پيامبر با شنيدن اين جمله به فكر فرو رفتند. لحظهاي فكر كردند شايد منظور پيامبر، فرزندان مشركان است كه در تربيت فرزندانشان كوتاهي ميكنند.
عرض كردند: «يا رسول الله، آيا منظورتان مشركين است؟ »
- نه بلكه پدران مسلماني را ميگويم كه چيزي از فرايض ديني را به فرزندان خود نميآموزند و اگر فرزندانشان پارهاي از مسائل ديني را فراگيرند، پدران آنها، ايشان را از اداي اين وظيفه باز ميدارند.
اطرافيان پيامبر با شنيدن اين سخن، تعجب كردند كه آيا اين چنين پدران بي مسئوليتي نيز هستند.
پيامبر كه تعجب آنها را در چهرهشان خوانده بود ادامه داد: «تنها به اين قانع هستند كه فرزندانشان از مال دنيا چيزي را به دست آورند…»
آنگاه فرمود:«من از اين قبيل پدران بيزار وآنان نيز از من بيزارند.»[1]
بيان: در عصر حاضر، دليل دوربودن وناآگاهي قشر عظيمي از كودكان ونوجوانان از مسائل مذهبي، بي توجهي والدينشان به اين مسأله مهم است.
———————
[1] . مستدرك الوسائل،ج2، ص625
دینداران واقعی کمند
امام حسین(علیه السلام) فرمود:
اَلنّاسُ عَبِیْدُ الدُّنْیا وَالدِّینُ لَعِقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ ما دَرَّت بِهِ مَعایِشُهُمْ فَإِذا مُحِّصُوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیانُونَ!(1)
بسیاری از مردم بنده دنیا هستند و دین تنها بر زبان آنهاست، مادامی که زندگی آنان در پرتو دین و روبراه است از آن حمایت می کنند; ولی آن روز که با حوادث سختی آزموده شوند، دینداران اندکند.
شرح کوتاه
دین و مذهب - آن هم مذهبی همچون اسلام - حافظ حقوق مردم جامعه و حامی منافع واقعی و عادلانه آنهاست، ولی گاهی دین مزاحم منافع شخصی و خصوصی افراد است; این جاست که «دینداران از مدعیان دین»، شناخته می شوند، بسیاری از مردمکه به هر چیز از دریچه سود شخصی خود می نگرد تا آن جا با دین همراهند که حافظ حقوق شخصی آنها باشد، اما بر سر دو راهی ها که دین از منافع خصوصی آنها جدا می شود، بکلی آن را رها می کنند و مصداق «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» می شوند; اما دینداران واقعی آنها هستند که در هر حال به آن وفا دارند و دین وایمان خطوط اصلی زندگی آنها را ترسیم می کند نه منافع شخصی.
1. بحارالانوار، جلد 10، صفحه 198.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
خجالت مرد فقیر..!!
مرد فقیرى بود که همسرش از ماست کره می ساخت و او آنرا به یکى از بقالی های شهر می فروخت،آن زن کره ها را بصورت دایره های یک کیلویى میساخت.
مردپس ازفروختن کره ها،در مقابل مایحتاج خانه رامی خرید.
روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند.
هنگامی که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره 900 گرم بود، او از مردفقیر عصبانى شدو روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمیخرم،تو کره را بعنوان یک کیلو به من می فروختى در حالیکه وزن آن 900 گرم است.
مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت : ما ترازویی نداریم، بنابراین یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر شما را بعنوان وزنه قرار دادیم! مرد بقال از شرمندگی نمی دانست چه بگوید …!!!!
یقین داشته باش که : به اندازه خودت برای تو اندازه گرفته میشود…
این یعنی از هر دست بدهی از همان دست میگیری..
رقّت قلب چيست؟
قلب، گاهي داراي رقّت است و گاهي هم دچار ضعف مي شود. ممكن است كسي بگويد، من در تمام مدت عمر خود، حتي يك گوسفند را هم سر نبريده ام يا بريدن سر مرغي را نديده ام، اين رقّت قلب نيست، بلكه ضعف نفس است، زيرا همين شخص وقتي بوي كباب گوشت گوسفندي كه مي خورد، به مشام فقرا مي رسد، در خود هيچ احساسي ندارد.
رقّت قلب و عاطفه از فضايل انساني است؛ در حالي كه ضعف نفس هيچ فضيلتي ندارد. رقّت قلب راهي است كه انسان با طي آن، بر اساس دستورات الهي، به خلق خدا خدمت مي كند.
رقيق القلب كسي است كه از ديدن يك فقير واقعاً متأثر مي شود يا وقتي از قيامت و دوزخ سخن به ميان مي آيد، اشك در چشمانش حلقه مي زند. راه رقّت قلب نيز دوري از گناه است.
امام امیرالمومنین علي عليهالسلام مي فرمايد: «ما جفّتِ الدموع إلاّ لقسوةِ القلوب و ما قست القلوب إلاّ لكثرة الذنوب»؛ چشمها گرفتار خشكي نمي شود، مگر در اثر قساوت قلب، و قلب گرفتار قساوت نمي شود، مگر با زيادي گناه.
نسيم انديشه دفتر اول، صفحه 130
آیت الله جوادی آملی