نماز شب امام (قدس السره الشریف) هرگز ترک نشد!
پنجاه سال است که نماز شب امام خمینی ترک نشده، امام در بیماری، در صحت، در زندان، در خلاصی، در تبعید، حتی در روی تخت بیمارستان قلب هم نماز شب می خواند.
امام در قم بیمار شدند؛ به دستور اطبا امام به تهران می بایست منتقل شوند. هوا بسیار سرد بود و برف می بارید، یخبندان عجیبی در جاده ها وجود داشت. امام چندین ساعت در آمبولانس بودند و پس از انتقال به بیمارستان باز نماز شب خواندند.
امام شبی که از پاریس به سوی تهران می آمدند تمام افراد در هواپیما خوابیده بودند و تنها امام در طبقه بالای هواپیما نماز شب می خواندند.
و شما اگر از نزدیک دیده باشید آثار اشک بر گونه های مبارک امام حکایت از شب زنده داری و گریه های نیمه شب وی دارد.
جالب این است که امام همیشه موقع نماز عطر و بوی خوش مصرف می کنند و شاید بدون بوی خوش سر نماز نایستاده باشند، حتی در نجف هم که نماز شب را پشت بام می خواندند در همان پشت بام نیز یک شیشه عطر داشتند.
سرگذشت های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی (ره)، ج۲، ص۵۱.
شيوه ي دشمن در دست يابي به اهداف شيطاني
نخستين گام دشمن در قداست زدايي دين، «ايجاد ترديد در باورهاي عمومي » و آن گاه «تضعيف ارزش هاي الهي » و سرانجام «تحقير پاي بندي و دل بسته گي به آموزه هاي آسماني است.او، در اين باره، هماره، از «نفوذ افكار بيگانه » استفاده مي كند تا نوگرايي و نوفهمي و تنوع طلبي افراد را پاسخ داده، ارزش هاي ديرپا و سنتي را خدشه دار سازد و افكار و عقايد انحرافي را با لعاب هاي دل انگيز و پرجاذبه عرضه كند. از اين رو، در قرون نخستين اسلام، اسرائيليات و مجوسيات و مانويات در درون جامعه ي اسلامي رخنه كرد و اكنون نيز انقلاب اسلامي ايران با هجوم ايسم ها و ايست هايي از آن سوي مرزها رو به رو است.
آن گاه كه با عينك «پلوراليسم » به تمامي مذاهب بنگريم، بينش ها و گرايش هاي يهوديت و مسيحيت و تمامي مذاهب اسلامي، سربلند و شايسته و پابرجا تلقي شده و هيچ حق مطلقي يافت نمي شود; زيرا، با «كثرت گرايي » ، هميشه لبخند بر چهره نمايان مي كنيم و آغوشي پرعطوفت، بر تمامي انسان ها، چه هدايت يافته و چه گمراه، مي گشايم و همه را بر سر سفره ي هدايت مي نشانيم و هر گونه حق گرايي و باطل ستيزي را شيوه يي خشونت بار و دور از آداب و رسوم امروز جهاني معرفي مي كنيم! !
با اين نگرش، بسياري از آيات قرآن، مانند «محمد رسول الله و الذين معه اشداء علي الكفار رحماء بينهم » و «فقاتلوا ائمة الكفر» بايد دگرگون شود! و برخي سوره ها، مانند سوره ي كافرون - كه رسول الله صلي الله عليه و آله به كافران لبخند نزده بلكه آرا و عقايد آنان را به كلي مردود مي شمرد و در پايان با جمله ي «لكم دينكم و لي دين » حقيقت را يكي دانسته و ديگر اديان را باطل مي شمرد - دوري از تشنج زدايي تفسير شود! ! و يا آن كه دين، به حاشيه ي جامعه رفته، سلسله آموزهايي اخلاقي، دور از راه كارهاي اجتماعي - سياسي تلقي شود كه تنها در گوشه ي معابد و كنج خانه ها جاي دارد!
افزون بر آن، با تئوري «قبض و بسط شريعت » ، واقعي نبودن سخنان رهبران فكري - فرهنگي جامعه و پديد آمدن قرائت هاي مختلفي از دين جلوه مي كند. بدين ترتيب، هر كسي، نظري داشته و هيچ سخني، مقدس محسوب نمي شود تا فردي شايسته و صاحب دانش و بينش برتر، حرف نهايي را درباره ي مشكلات جامعه بر زبان جاري كند و مسير سعادت دين باوران را باز نگهدارد!
در كنار اين مكاتب پر زرق و برق، گاه فكرهاي جديدي رخ مي نمايد كه در آن زن سالاري در خانواده و جامعه مطرح مي شود (فمينيسم) يا انسان محوري ارائه مي گردد (اومانيسم) و يا آن كه ميهن پرستي و محوريت آب و خاك در برابر دين و آيين به ميان مي آيد. (ناسيوناليسم) .
دست آورد تمامي اين نظرها، جاي گزيني فكر و فرهنگ و آداب و رسوم غير آسماني در دل و ديده و خانواده و جامعه ي ديني خواهد بود. پديده يي كه از دير زمان، استعمارگران، به دنبال آن بودند نگاه نوراني و بينش شفاف دين باوران را ربوده، باورهايي مادي و غبارآلود و بي مقدار به آن ها عرضه كنند و در پي آن، «غيرت ديني » و «جوش و خروش مذهبي » در درون افراد بي رنگ گردد و «تساهل و تسامح » نوعي لاابالي گري و بي توجهي به ارزش هاي والاي الهي و دهن كجي به مقدسات آسماني به همراه آورد! ! .
اسپنسر، فيلسوف معروف انگليسي، به ماموران مخفي و جاسوسان استعمار پير انگلستان، اين نكته ي بنيادين را گوشزد كرد و گفت: «اخلاق و آداب و زبان و تمدن خودتان را به اقوام و مردم كشورهاي ديگر بياموزيد و آنان را به حال خودشان واگذاريد كه براي هميشه، از آن شما خواهند بود» .
مستر همفر، سلسله دستورهاي وزارت مستعمرات بريتانياي كبير را در كتاب «چگونه اسلام را نابود كنيم؟» اين گونه بازگو مي كند:
«بايد مسلمانان را از عبادت بازداشت و در سودمند بودن آن ترديد افكند، با اين دستاويز كه خدا از اطاعت انسان ها بي نياز است. بايد به شدت، از حج و از هر گردهمايي مسلمانان مانند نماز جماعت و حاضر شدن در مجلس هاي (امام) حسين ( عليه السلام) و دسته هاي عزاداري جلوگيري كرد، چنان كه بايد آن ها را به شدت از ساختن مساجد و زيارت گاه ها و حسينيه ها و مدارس بازداشت.
بايد زنان را تشويق كنيم كه چادر از سر بيفكنند و جوانان را تشويق كنيم كه به سوي آنان بروند تا فساد در ميان شان افتد. بايد پيام بي بند و باري را در جان هاي مسلمانان دميد» .
گرفتن چهارصد عبا از امام زمان علیهالسلام
گرفتن چهارصد عبا از امام زمان علیهالسلام برای طلبه های حوزه علمیّه قم توسّط مرحوم آیةالله…
آیة اللّه سیّد محمّد رضا گلپایگانی می گوید: «در عصر آیةاللّه آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری، چهارصد نفر طلبه در حوزه قم جمع شده بودند و متّحداً از مرحوم حاج شیخ محمّد تقی بافقی که مقسّم شهریّه مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری بود عبای زمستانی می خواستند.
آقای بافقی به مرحوم آیة اللّه حائری جریان را می گوید و ایشان می فرماید: «چهارصد عبا را از کجا بیاوریم؟!»
آقای بافقی می گوید: «از حضرت ولیّ عصر (ارواحنا فداه) می گیریم.»
آیة اللّه حائری می فرماید: «من راهی ندارم که از آن حضرت بگیرم.»
آقای بافقی می گوید: «انشاء اللّه من از آن حضرت می گیرم.»
پس شب جمعه ای آقای بافقی به مسجد جمکران رفت و خدمت آقا امام زمان (ع) می رسد و در روز جمعه، به مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری می گوید: «حضرت صاحب الزّمان (ع) وعده فرمودند فردا روز، شنبه چهارصد عبا مرحمت بفرمایند.»
روز شنبه دیدیم که یکی از تُجّار چهارصد عبا آورد و بین طلاّب تقسیم کرد.
چنگ زدن به دعا برای نجات در آخرالزمان
کلید مهم رهایی در عصر ظلمانی قبل از ظهور، دعای خالصانه و عاجزانه به درگاه خدای متعال و طلب نجات و گشایش در مسائل اخلاقی و دینی است.
واقعیت این است که دست منتظران باید همیشه رو به درگاه خداوند متعال بوده و ضمن درخواست تعجیل در ظهور، نجات و رستگاری و عاقبت بخیری خود را از خداوند متعال بخواهند و در این امر اصرار و استغاثه کنند.
امام صادق علیه السلام راه نجات را در همین پناهندگی به درگاه الهی و دعای فراوان می دانند: «و اطلب النجاه» ؛ «و از درگاه خداوند سبحان نجات بخواه». ( روضه کافی ، ص 552)
اگر کسی احساس خطر و خسران جدی کرد، چاره ای جز استمداد از بارگاه خداوندی وتمسک به دعا ندارد؛ چون راه پُرفراز و نشیب است و اسباب وسایل انحراف وفساد زیاد و متنوع است!
با چه چیزی عظمت خدا را در دلمان تولید کنیم؟
. . . آنوقت خدا هم میفرماید: «میخواهی دو دقیقه به سمت من بیایی، چرا داری خودت را میکُشی؟ اصلاً برو راحت باش، آسوده باش!»
گفتیم که خوف کلید رابطۀ عاشقانه با خداست، و خود خوف هم ثمرۀ باور کردن عظمت خداست. حالا عظمت خدا را چطور باور کنیم؟
عظمت خدا در این دنیا تولیدی خود انسان است. یعنی خودت باید عظمت خدا را در دلت تولید کنی. حالا با چه چیزی عظمت خدا را در دلمان تولید کنیم؟ با حساب بردن از امر خدا؛ با رعایت ادب در نماز. هر چقدر احکام و آداب نماز را بیشتر و بهتر رعایت کردی نشان میدهد که از امر خدا حساب بردهای و به این ترتیب خدا در دل تو عظمت پیدا میکند. نسبت به هر کسی ادب رعایت کنی، ابهتش به دلت مینشیند. آیا دوست نداری ابهت خدا به دلت بنشیند؟
میگوید:
ـ حاج آقا من از خدا نمیترسم. چکار کنم؟
ـ حتماً خدا در نظرت ابهت و عظمت ندارد. لابد نمازت را درست نخواندهای، لابد در نماز سرت را خاراندهای! حتماً در نماز مؤدب نبودهای و چشمت را این طرف و آن طرف گرداندهای، لابد کلمات نماز را با دقت ادا نکردهای.
خداوند خیلی راحت میتواند یک گوشمالی حسابی به ما بدهد، تا حساب کار دستمان بیاید! اما خدا نازنین است، و به ما فرصت میدهد و میفرماید: «بندۀ من خودش باید بفهمد و این کار را درست انجام دهد.»
اگر تو سر نماز از خدا حساب بردی، عظمت خدا در دلت بالا میرود. آنوقت دیگر لازم نیست خدا سر تو داد بزند. میگوید: «عزیزم، من از این کار خوشم نمیآید.» تو هم میگویی: «باشد، انجام نمیدهم.» همینطوری باید بندگی کرد، و الا اینکه آدم دائماً بخواهد خودش را بکُشد و نفسش را برای امور حداقلی متقاعد کند که «بیا و آن کار را انجام نده یا این کار را انجام بده!» فایده ندارد. خدا هم میفرماید: «میخواهی دو دقیقه به سمت من بیایی، چرا داری خودت را میکُشی؟ اصلاً برو راحت باش، آسوده باش!»
بعضیها را خداوند آنقدر مشغول و گرفتارشان میکند که اصلاً وقت و حوصله پیدا نمیکنند درِ خانۀ خدا بروند و با او مناجات کنند، ولی بعضیها را خداوند آنقدر دوستشان دارد که خودش آنها را صدا میزند تا بیایند درِ خانۀ خدا. فرق این دو دسته در چیست؟ در ابهت و عظمتی است که از خدا در دل آنها قرار دارد؛ در حسابی است که از خدا میبرند. امیرالمؤمنین(ع) دربارۀ متقین میفرماید: «عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِم؛ خدا در جانهایشان عظمت پیدا کرد، و به همین خاطر هر چیزی غیر از خدا، در چشمهايشان خرد و حقير شد.»
یکی از مهمترین کارهایی که آیات قرآن با ما انجام میدهد این است که ابهت خدا را به دل ما میاندازد. به عنوان مثال، خداوند در سورۀ زلزال میفرماید: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ؛ هر کس ذرهای کار خوب انجام بدهد نتیجۀ آن را میبیند، و هر کس ذرهای کار بد انجام بدهد، نتیجۀ آن را میبیند.» اگر ابهت همین دو آیه در دلت بیفتد، سحرها دیگر نمیخوابی.