چرا فاطمه «سلامالله علیها» وصیت کرد شبانه او را دفن کنند؟
تاریخ، كارش همیشه لوث است. افرادی جنایتی را مرتكب میشوند و بعد خودشان در قیافه یک دلسوز ظاهر میشوند برای اینكه تاریخ را لوث كنند، عین كاری كه مأمون كرد: امام رضا را شهید میكند، بعد خودش بیش از همه مشت به سرش میزند و فریاد میكند و مرثیهسرایی مینماید، و لهذا تاریخ را در ابهام باقی گذاشته كه عدهای نمیتوانند باور كنند كه مأمون بوده است كه امام رضا را شهید كرده است. این لوث تاریخ است.
زهرا برای اینكه تاریخ لوث نشود، فرمود مرا شب دفن كن. لااقل این علامت استفهام در تاریخ بماند: پیغمبر یک دختر كه بیشتر نداشت؛ چرا باید این یک دختر شبانه دفن بشود و چرا باید قبرش مجهول بماند؟! این بزرگترین سیاستی است كه زهرای مرضیه اعمال كرد كه این در را به روی تاریخ باز بگذارد كه بعد از هزار سال هم كه شده بیایند و بگویند:
وَ لِاَیِّ الْاُمورِ تُدْفَنُ لَیْلاً
بِضْعَةُ الْمُصْطَفی وَ یُعْفی ثَراها
تاریخ بگوید: سبحان اللّه! چرا دختر پیغمبر را در شب دفن كنند؟! مگر تشییع جنازه یک امر مستحبی نیست، آنهم مستحب مؤكَّد، و آنهم تشییع جنازه دختر پیغمبر؟! چرا باید افرادی معدود به او نماز بخوانند؟! و چرا اصلاً محل قبرش مجهول بماند و كسی نداند زهرا را در كجا دفن كردهاند؟!
سیری درسیره نبوی ،صفحه ۲۲۵.
زیارت قبر مخفی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
مرحوم آیتالله سیّد محمود مرعشى نجفى، پدر آیتالله العظمی سید شهابالدین مرعشى نجفی (ره) بسیار علاقهمند بود که محل قبر شریف حضرت فاطمه زهرا (س) را به دست آورد.
ختم مجرّبى انتخاب کرد و چهل شب به آن پرداخت. شب چهلم پس از به پایان رساندن ختم و توسّل بسیار، استراحت کرد. در عالم رؤیا به محضر مقدّس حضرت امام صادق (ع) مشرّف شد.
امام به ایشان فرمودند: «عَلَیْکَ بِکَرِیمَهِ اَهْل الْبَیت» یعنى به دامان کریمه اهل بیت چنگ بزن.
ایشان به گمان اینکه منظور امام، حضرت فاطمه زهرا (س) است، عرض کرد: قربانت گردم، من این ختم قرآن را براى دانستن محل دقیق قبر شریف آن حضرت گرفتم تا بهتر به زیارتش مشرّف شوم.
امام فرمود: منظور من، قبر شریف حضرت معصومه (س) در قم است.
سپس افزود: به دلیل مصالحى خداوند مىخواهد محل قبر شریف حضرت فاطمه زهرا (س) پنهان بماند؛ از این رو قبر حضرت معصومه را تجلّىگاه قبر شریف حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها قرار داده است. اگر قرار بود قبر آن حضرت ظاهر باشد و جلال و جبروتى براى آن مقدّر بود، خداوند همان جلال و جبروت را به قبر مطهّر حضرت معصومه سلامالله علیها داده است.
مرحوم آیتالله مرعشى نجفى هنگامى که از خواب برخاست، تصمیم گرفت به قصد زیارت حضرت معصومه (س) رهسپار ایران شود و بىدرنگ همراه خانوادهاش نجف اشرف را به قصد زیارت کریمه اهلبیت (س) ترک کرد.
خداگرایی فاطمه سلام الله علیها
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله روزی از دخترش پرسید:
فاطمه علیهاالسلام! چه درخواست و حاجتی داری؟ هم اکنون فرشتهی وحی در کنار من است و از طرف خدا پیام آورده است! تا هر چه بخواهی تحقق پذیرد.
فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد:
قالت: شغلنی عن مسئلته لذة خدمته، لا حاجة لی غیر النظر الی وجهه الکریم.
(لذتی که از خدمت حضرت حق میبرم، مرا از هر خواهشی باز داشته است. حاجتی جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبا و والای خداوند باشم) .
فرهنگ سخنان فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) - محمد دشتی
حوریان بهشتی و شوق دیدار فاطمه
سلمان فارسی میگوید:
با دعوت امام علی علیهالسلام به منزل فاطمه علیهاالسلام رفتم، تا آنحضرت مرا دید، فرمود:
قالت: یا سلمان جفوتنی بعد وفاة ابی
(ای سلمان! پس از وفات پدرم با من جفا کردی)
و آنگاه اجازهی نشستن داد و فرمود:
قالت: فمه اجلس و اعقل ما اقول لک، انی کنت جالسة بالامس فی هذا المجلس، و باب الدار مغلق، و انا اتفکر فی انقطاع الوحی عنا و انصراف الملائکة من منزلنا، فاذا انفتح الباب من غیر ان یفتحه احد، فدخل علی ثلث جوار لم یر الراؤن بحسنهن، و لا کهیئتین و لا نضارة وجوههن، و لا ازکی من ریحهن، فلما رایتهن قمت الیهن متنکرة لهن
فقلت: انتن من اهل مکة ام من اهل المدینة؟
فقلن: یابنت محمد لسنا من اهل مکة و لا من اهل المدینة، و لا من اهل الارض جمیعا غیر اننا جوار من الحور من دار السلام، ارسلنا رب العزة الیک یا بنت محمد انا الیک مشتاقات
فقلت: للتی اظن انها اکبر سنا ما اسمک
فقالت: اسمی مقدودة
قلت: لم سمیت مقدودة
قالت: خلقت للمقداد بن الاسود الکندی صاحب رسول الله
فقلت: للثانیة ما اسمک
قالت: ذرة
فقلت: و لم سمیت ذرة و انت فی عینی نبیلة
قالت: خلقت لابیذر الغفاری، صاحب رسول الله
فقلت: للثالثة ما اسمک
قالت: سلمی
قلت: و لم سمیت سلمی
قالت: انا لسلمان الفارسی مولی ابیک رسول الله
(بنشین و درست بیندیش در آن چه که برای تو بازگو میکنم.
دیروز در اینجا نشسته بودم و فکر میکردم که با وفات رسول خدا، وحی الهی از ما قطع گردید و از رفت و آمد ملائکه دیگر خبری نیست.
ناگاه در بستهی منزل باز شد و سه دختر وارد شدند که از نظر زیبایی و شادابی و خوش بویی بیمانند بودند و هیچ چشمی به زیبایی آنان ندیده است
از جایم برخاسته به سوی آنان رفتم، حال آنکه چندان خوش آیند من نبود.
پرسیدم: از زنان مکه یا مدینهاید؟
پاسخ دادند:
«ای دختر محمد صلی الله علیه و آله! ما از اهل مکه و مدینه و از مردم روی زمین نیستیم، از حوریان بهشتی و عاشقان دیدار تو هستیم که پروردگار ما را بسوی تو فرستاده است».
از آن یک که بزرگتر مینمود، پرسیدم، اسم تو چیست؟
جواب داد: «مقدودة»
گفتم: چرا مقدوده؟
گفت: برای زندگی با «مقداد بن اسود» آفریده شدهام.
از دیگری پرسیدم. نام تو چیست؟
گفت: «ذره»
گفتم: تو در دیدگان من بزرگ و نجیب میآیی، چرا ذره؟
گفت: برای همسری با «ابوذر غفاری» خلق شدهام
از سومی پرسیدم: تو چه نام داری؟
گفت: «سلمی»
پرسیدم: چرا سلمی نامیده شدهای؟
گفت: «خداوند مرا برای «سلمان فارسی» غلام پدرت آفریده است»
سپس حوریان بهشتی خرمایی تازه که خوشبوتر از مشک بود، به من بخشیدند.
سلمان فارسی میگوید:
از آن خرما مقداری بمن عطا فرمود:
خرماها را برداشته در کوچههای مدینه به طرف منزل میرفتم، به هر کس از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله میرسیدم، میپرسید، چه بوی عطر دلنشینی! آیا مشک با خود حمل میکنی؟. .
فرهنگ سخنان فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) - محمد دشتی
خزانِ بهار علی علیه السلام
خدا بهاری مثل علی (ع) را کنار زهرا (س) قرار داد و از نسیم این بهار است که نُه امام از این سرزمین سر بر آوردند و دنیا و آخرت را هر کدامشان به تنهایی روشن کردند . وقتی امام زینالعابدین (ع) گلوی بریده پدر بزرگوارش را روی خاک گذاشت ، فرمود : «اَبَتَا ! اَمَّا الدُّنْیَا ، فَبَعْدُکَ مُظْلِمَةٌ ؛ فَامَّا الآخِرَةُ ، فَبِنُورَ وَجْهَکَ مُشْرِقَةٌ . » هریک از امامان ، مُشْرِقِ آخرتند و جدا کردنشان از زندگی ، مُظْلِِم زندگی هر انسان جداشوندهای است .
بهار فصل خیلی زیبایی است ، هوای خیلی زیبایی دارد ،نسیمش حیاتبخش است ، بهار برای تمامی اهل دنیا زیباترین و با نشاطترین و صفابخشترین زمان است . هیچ بهاری در عالم ، بهار وجود علی (ع) نیست ، و به دلیل قرآن ، با شهادت زهرا (س) این بهار خزان شد . تمام گلهای این بهار پرپر شد ، تمام گلها ؛ چون گفتیم زهرا (س) انسان کاملی است و به دلیل آیات و روایات ، تعریف منطقی برای او آوردیم ؛ جامع همة کمالات و فاقد همة عیبها . پس میشود گفت ، امروز همة گلهای حیات علی (ع) ریخت ؛ تمام شاخههای سبز آن ، خشک شد . به این خاطر ، او به کنار بدنش برگشت و گفت : «لَا خَیْرَ بَعْدَکَ فِی الْحَیَاةِ . . . » زندگی دنیوی زهرا (س) دیگر تمام شد ؛ دیگر کسی علی (ع) را سر حال نخواهد دید . در نهجالبلاغه است و سید رضی (ره) آن را نقل کرده که علی (ع) رو به قبر پیغمبر (ص) گفت : من زهرا (س) را دفن کردم ، ولی یا رسولالله ! تا شب نوزدۀ رمضانی که شمشیر را بر فرق من بزنند و تا آن زمان ، سی سال طول میکشد ، من با این که امام معصومم ، همیشه اندوهگین هستم ، و دیگر ، شب بیگریهای برایم نخواهد بود ، و من در تمام عمرم ، مقداری از شبم را بیدار میمانم و گریه میکنم .
در این جا ، به سبک روضهخوانهای قدیم میخواهم چند بیت شعر بخوانم . حضرت علی (ع) به مردم مدینه نگفت که برای زهرا(س) گریه کنید . آنها ارزش آن را نداشتند و گریههایشان هم نجس بود ، بلکه خود کنار قبر ، رو به آسمانها کرد و گفت :
بر احوالم ببار ای ابر ! اشک از آسمان امشب
که من با دست خود کردم گُلم در گِل نهان امشب
حسن گریان ، حسین نالان ، پریشان زینبَیْن از غم
چـــه ســان آرام بــنمایم مـن این بیمادران امشب
زمیـــن ! بـا پیکــر رنجــیده زهــرا مـــدارا کن
که این پهلو شکسته بر تو باشد میهمان امشب .
نگاهی به مقام حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) - حسین انصاریان