شیوه ی اسوه پذیری از سیره ی فاطمی
این سؤال مطرح می شود که فاطمه ای که از موهبت های الهی بسیاری؛ چون خمیر مایه ی بهشتی، پدری در نهایت عصمت و طهارت، مادری در اوج شرافت و نجابت و عوامل غیبی برخوردار بوده و شخصیتش در سایه ی این موهبت ها شکل گرفته است، آیا می تواند اسوه و الگوی خوبی برای انسان های بی بهره از این موهبت ها قرار گیرد؟
توجه به عامل اختیار در اسوه پذیری
در پاسخ به این گونه سؤال ها باید گفت تأثیرگذاری مجموعه ی این عوامل- اعم از ارثی، محیطی، زیستی، تربیتی، غیبی و…- در شخصیت اسوه های همچون فاطمه ی زهرا علیهاالسلام نمی تواند به مقام اسوه گری ایشان هیچ خدشه و خللی وارد سازد؛ چرا که اولاً، ایجاد پاره ای از این عوامل و شرایط در سطح خود قابل الگوگیری است؛ شرایطی چون دقت در انتخاب همسر، اهمیت دادن فوق العاده به تهذیب و طهارت روحی والدین قبل از انعقاد نطفه و بعد از آن، ضرورت تغذیه ی والدین از غذاهای حلال، و فایده بخش قبل از انعقاد نطفه و نیز در دوران بارداری و شیردهی و…؛
ثانیا، نهایت تأثیر این عوامل، سرعت بخشی به شکوفایی استعدادهای فطری است؛ استعدادهایی که همگان از آن برخوردارند. مجموعه ی این عوامل تأثیرگذار هرگز نمی تواند فرد را از توانایی و استعدادی برخوردار سازند که هیچ مایه ی فطری نداشته باشد و دیگران به طور کلی از آن محروم باشند.
چنان که یادآور شدیم مؤثرترین و قاطع ترین عامل در تعیین رفتار و شخصیت هر انسان، اختیار و ارادهی آزاد اوست و نهایت تأثیر مجموعه عوامل دیگر این است که شناختها و گرایشهای فطری را تقویت یا تضعیف کنند و در نتیجه زمینه را برای گزینش و اختیار آزادانه انسان فراهم آورند.
بی شک در شکل گیری شخصیت اسوه هایی چون فاطمه علیهاالسلام عواملی چون وراثت، محیط داخلی (رحم مادر)، محیط طبیعی و جغرافیایی، دیگر محیطهای پیرامونی (تربیت خانوادگی، چگونگی ازدواج و…) و الهام های غیبی مؤثر واقع شده است؛ اما می باید به حدود تأثیر این عوامل توجه داشت. نهایت تأثیر این عوامل، سرعت بخشی به شکوفایی استعدادهای فطری فاطمه علیهاالسلام بوده است سرعتی والا و بی نظیر که ویژه ی آن حضرت می باشد و در اسوه پذیری از ایشان، چنین سرعتی هرگز مطلوب و مقصود نیست.
در عرصه ی اسوه پذیری از معصومانی همچون صدیقه ی طاهره، هر چند شاید به گرد پای ایشان نیز نرسیم؛ اما چنین نگرشی هرگز نباید باعث یأس و ناامیدی و ایجادگر مانعی در اسوه پذیری از ایشان گردد.
اوج عروج فاطمه علیهاالسلام به رفیع ترین مقام انسانی هماره می باید برای اسوه پذیران امیدوارکننده و نشاط آفرین باشد؛ چرا که اصلی ترین مایه ی قوام و شکل گیری شخصیت فاطمه، اراده و اختیار آزاد او بوده است.
جامی از زلال کوثر - محمد تقی مصباح یزدی
امام غائب(علیه السلام)
قِیْلَ لِلصّادقِ عَلَیْهِ السَّلام:
کَیْفَ یَنْتَفِعُ النّاسُ بِالْحُجَّةِ الْغائبِ الْمَستُور؟
قالَ کَما یَنْتَفِعُوْنَ بِالشَّمسِ إذا سَتَرَها السَّحابُ(1)
از امام صادق(علیه السلام) پرسیدند:
چگونه مردم از وجود امام غائب و پنهان بهره می گیرند؟
امام فرمود: همان گونه که از آفتاب در پشت ابرها!
شرح کوتاه
نور آفتاب سرچشمه تمام جنبش های حیاتی در روی کره زمین است و هیچ موجود زنده ای بدون آن قادر به ادامه حیات نیست، و همین گونه است نور آفتاب وجود امام و رهبران آسمانی در زندگی معنوی و انسانی بشر.
آفتاب در پشت ابر، درست مانند یک چراغ در پشت شیشه مات، قسمت قابل توجهی از نور خود را به بیرون می فرستد و ظلمت شب را از میان می برد و روی گیاهان و موجودات زنده اثر می گذارد، همین طور برکات روحانی و معنوی امام(علیه السلام) حتی از پشت پرده غیبت به جهان انسانیّت می تابد; منتها همانطور که هر عمارتی به اندازه روزنه های خود از روشنایی آفتاب استفاده می کند، بهره مردم از نور آفتاب ولایت نیز متناسب با چگونگی و مقدار ارتباط و پیوند آنها با اوست.
1. بحارالنوار، جلد 52، صفحه 92.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی
همدم مادر
حضرت زهرا سلام الله علیها در مدت 5 سالي كه با مادر فداكار خويش زندگي كرد، همواره به آن بانوي بهشتي از عمق جان عشق مي ورزيد. هنگامي كه احساس كرد زمان فراق فرا رسيده و حضرت خديجه عليها السلام در فراق او و پدر ارجمندش شديداً ناراحت است و نگران تنهايي و بي ياوري حضرت ختمي مرتبت صلي الله عليه وآله مي باشد، مادرش را دلداري داد و گفت: “يَا اُمَّاهْ! لَا تَحْزَنِي وَ لَا تَرْهَبِي فَاِنَّ اللَّهَ مَعَ اَبِي؛ مادر جان! اندوهگين و مضطرب نباش؛ زيرا خداوند متعال يار و ياور پدرم مي باشد.”
او آن چنان با مادر گرامي اش ارتباط قلبي و عاطفي داشت كه پس از وفات حضرت خديجه عليها السلام به پدر بزرگوارش مي گفت: “يَا اَبَتِ اَيْنَ اُمِّي؛ پدر جان! مادرم كجاست؟” جبرئيل نازل شد و فرمود: “يا رسول الله! خداوند مي فرمايد: سلام ما را به فاطمه عليها السلام برسان و به او اطلاع بده كه مادرش خديجه عليها السلام در خانه هاي بهشتي با آسيه و مريم عليهما السلام زندگي مي كند.”
بعد از رحلت خديجه عليها السلام، فاطمه عليها السلام دامان پر مهر مادري عزيز را از دست داد و از آن به بعد دختر 5 ساله اي بود كه مي بايست جاي خالي مادر را در كانون خانواده پيامبرصلي الله عليه وآله پر كند. حضرت فاطمه عليها السلام خود در مورد مقام مادر فرموده است: “اِلْزَمْ رِجْلَهَا فَاِنَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ اَقْدَامِهَا؛ همواره در كنار مادر باش! زيرا بهشت زير پاي مادر است.”
ما می توانیم
ضعف ماست که دشمن را ترغیب به جنگ با ما می کند. تا فردی را ضعیف احساس نکنند به او حمله ور نمی شوند. اگر خود را ضعیف بدانیم طومار هلاکت خویش را امضا کردیم.براساس متون دینی باور به تواناییها و حرکت برای عملیاتی کردن آن قدرتهای بالقوه، یک وظیفه الهی بوده و احساس ضعف و ناتوانی چه در طرف خودی و چه در دشمنان کاری ممنوع است. به هر رو نباید عرصه نبرد را محدود در میدان نظامی دانست و همان فرمولها برای جنگ فرهنگی یا اقتصادی نیز برقرار استنباید خود را ناتوان بدانیم. “نمیتوانم” شعار یک مسلمان نیست. سستی و تنبلی جایی در اسلام ندارد و همیشه حرکت به سوی تعالی و شکوفایی در تعالیم اسلام، ارزشمند دانسته شده است. باید قبول کنیم که در انتهای توان ما، خداوند است که گره گشایی خواهد کرد؛ بنابراین در راه رشد و بالندگی، بُن بستی روبروی ما نخواهد بود. مطلبی که وعده الهی است و در قرآن اینگونه مطرح شده است: « وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ[عنکبوت/۱۶۹] و كسانى كه در راه ما كوشيده اند به يقين راه هاى خود را بر آنان مى نماييم و در حقيقت خدا با نيكوكاران است.» پس کسی که با هدف تعالی اسلام و مسلمین و البته برافراشتن پرچم نظامی اسلامی، تلاش کند و کوشش خود را به خرج دهد؛ ناتوان نخواهد شد چرا که در نهایت خداست که گرهگشایی میکند؛ پس با امید و توکل بر او باید حرکت کرد و تمام کوشش خود را به میدان عمل آورد.
معاد باوری و نقش آن
در دنیااینکه عدهای معاد را غیر قابل باور میدانند به خاطر عظمت و سختی انجام آن است. با به یاد داشتن قدرت بیانتهای الهی هیچگاه برپایی معاد را موهوم نخواهیم دانست.اینکه کسی بگوید دنیا در اسلام جایگاهی ندارد و همه چیز به آخرت و معاد موکول شده، تهمتی بزرگ و البته خندهدار است. حال اگر کسی به دلیل ناتوانیاش، معاد را نشدنی بداند و قدرت خداوند را با خودش قیاس کند؛ خندهدارتر است. معاد یک مسئله ضروری و لازمه دنیایی زیباست.برخی خیال میکنند معادباوری به معنای رها کردن دنیاست و آنها معاد را فکری موهوم و ناممکن میدانند و در اظهار نظری عجیب، تنها راه اثبات آن را بازگشت برخی از آن دنیا و ذکر خبرهای آخرت توسط آن افراد بر میشمرند. آیا به راستی، چنین است؟ در این یادداشت پاسخهایی به این گمانه زنیها ذکر میشود.