زندگی مهدوی درسایه دعای عهد
دعا ی عهد از هشت بخش تشکیل شده است که به بررسی آنها میپردازیم:
آغاز این دعا با لفظ «اللهم» است که سیزده بار در این دعا تکرار شده و نشان دهنده توجه ویژه دعا کننده به خداو ند متعال است. بعد از این کلمه، نام «رب» آمده است که در این دعا پنج بار تکرار شده و نشان گر این است که دعا کننده همواره و در همه لحظات دعا، باید خدا را در نظر داشته باشد.
در قرآن نیز این گونه دعانمودن آمده است. درسوره مائده، آیه۱۱۴«اللَّهُمَّ رَبَّنا» آمده است. معمولًا دعاهای قرآن با اسم «رب» آغاز میشود؛ ولی در این آیه با دو کلمه «اللَّهُمَّ رَبَّنا» آمده است که شاید به دلیل اهمیّت این حادثه و پیامدهای آن باشد. از این بخش، یاد میگیریم همواره خدا را با ادب کامل و با صفت مناسب با خواسته، صدا بزنیم.
حضرت عیسی علیه السلام گفت: «خدایا غذایی از آسمان بفرست» و مشرکان بدانند که این کار عادی نیست؛ بلکه یک معجزه غیبی و الهی است.
بنابراین؛ این گونه دعا، سابقه قرآنی دارد و نشان گر روح خداشناسی در دعاها است. انسان منتظر، نیازمند شناختهایی است که اولین آنها در ابتدای همین دعا آمده است
امتیاز انسانها نسبت به سایر موجودات، برخورداری آنها از نعمت بزرگ شناخت و معرفت است. در اهمیّت شناخت، همین بس که خداوند در بسیاری از آیات قرآن، انسانها را به کسب شناخت و معرفت دعوت میکند، و کسانی را که اهل تفکر و تدبر و تعقل نیستند، به شدّت مذمت نموده، توبیخ میکند.
خداوند در قرآن، ما را از پیروی آنچه به آن شناخت نداریم، منع کرده است: ( (وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَک بِهِ عِلْمٌ) ) وافرادی را که بدون شناخت، راهی را میروند و عملی را انجام میدهند، کوران و کران و گنگانی میداند که تدبّر نمی کنند.
در ضرورت شناخت، گفتار مولای متقیان به کمیل بسیار قابل توجّه است. امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید:
یا کمیل ما من حرکةٍ الا و أنت محتاج فیها الی معرفه؛ هیچ حرکتی وجود ندارد، مگر آنکه تو در آن، به معرفت نیاز داری.
معرفت و شناخت، اعمال ما را ارزشمند میکند. در مکتب اسلام، درجات اعمال و کارهای ما به میزان معرفت ما بستگی دارد. هر چه معرفت ما بیشتر باشد، کارهای ما ارزشمندتر است. معرفت خدا، پیامبران، ائمه، هستی، اصول و فروع دین برای منتظران، امری لازم است. با توجه به این نکته، نخستین مسیری را که این دعا برای زندگی مهدوی رقم میزند، خداشناسی است؛ زیرا شروع این دعا با ذکر الله و اوصاف خداست. کسی که میخواهد امام زمانش را بشناسد، اول باید خدا را بشناسد. در دوران غیبت نیز سفارش شده که این دعا خوانده شود: از خدا بخواهیم که خودش، پیامبرش و ولیّش را به ما بشناساند؛ در غیر این صورت ما گمراه میشویم: «الّلهم عرّفنی نفسک فانّک ان لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک… ».
فلسفه غیبت
به راستی چرا امام و حجّت خدا در پس پرده غیبت قرار گرفته است و کدام علت سبب گردید تا مردم از برکات ظهور او محروم گردند؟
درباره این موضوع سخنان فراوانی گفته شده و روایات فراوانی نیز در دست است ولی پیش از پاسخ گفتن به سؤال فوق لازم است به نکته ای اساسی اشاره کنیم:
ما ایمان داریم که خداوند عالم هیچ کار کوچک و بزرگی را جز بر اساسِ حکمت و مصلحت انجام نمی دهد خواه این مصلحتها را بشناسیم یا خیر. و نیز همه رویدادهای خرد و کلانِ جهان با تدبیر پروردگار و به اراده او انجام میپذیرد که یکی از مهمترین آنها، حادثه غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. بنابراین غیبت آن سرور نیز مطابق حکمت و مصلحت است اگرچه ما فلسفه آن را ندانیم.
امام صادق علیه السلام فرمود:
«بی تردید برای صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف غیبتی است که هر اهل باطلی در آن به شک میافتد. »
راوی از علت غیبت سؤال کرد. حضرت فرمود:
«غیبت به سبب امری است که اجازه نداریم آن را برای شما بیان کنیم… غیبت، سرّی از اسرار الهی است ولی چون میدانیم که خداوند بزرگ حکیم است میپذیریم که همه کارهای او ]براساسِ [حِکمت است و اگرچه علّت آن کارها برای ما معلوم نباشد. »
البتّه چه بسا انسانی که همه افعال خداوند را حکیمانه میداند و در برابر آنها سر تسلیم فرود میآورد، به دنبال دانستن راز و رمز بعضی از رویدادهای عالم باشد تا به سبب علم به فلسفه یک پدیده، آرامش نفس و اطمینان قلبی بیشتری یابد. بنابراین به بحث و بررسی پیرامون حکمتها و آثار غیبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف میپردازیم و به روایات مربوط به آن اشاره میکنیم:
تأدیب مردم
وقتی امّت نسبت به پیامبر و امام قدر نشناسند و وظایف خود را در برابر او انجام ندهند بلکه اوامر او را نافرمانی کنند، رواست که خداوند، پیشوای ایشان را از آنها جدا کند تا به خود آیند و در روزگار غیبت او، ارزش و برکت وجود او را دریابند و در این صورت، غیبت امام به مصلحت امت است گرچه آنها ندانند و درک نکنند.
امام باقر علیه السلام فرمود:
«وقتی خداوند همراهی و همنشینی ما را برای قومی خوش ندارد ما را از میان آنها برگیرد. »
استقلال و نبودن تحت پیمان دیگران
آنها که به دنبال ایجاد یک تحوّل و انقلاب هستند به ناچار در ابتدای قیام با بعضی از مخالفان، عهد و پیمانی میبندند تا بتوانند اهداف خود را دنبال کنند، ولی مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف آن مصلح بزرگی است که در راه برپایی انقلاب و حکومت عدل جهانی با هیچ قدرت ستمگری سازش نخواهد کرد زیرا که مطابق روایات فراوان او مأمور به مبارزه قاطع و آشکار با همه ظالمان است. به همین جهت تا آماده شدن شرایط انقلاب، در غیبت می رود تا مجبور نباشد که با دشمنان خدا عهد و پیمانی ببندد.
در روایتی از امام رضا علیه السلام علت غیبت اینگونه بیان گردیده است:
«برای اینکه آن زمان که با شمشیر قیام میکند، کسی بر عهده او ]امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف[ بیعتی نداشته باشد. »
آزمایش مردم
امتحان کردن مردم یکی از سنّتهای خداوند است. او بندگان خود را به اسباب گوناگون میآزماید تا میزان استواریشان در مسیر حق روشن شود. البتّه نتیجه امتحان برای خداوند معلوم است ولی در کوره آزمایشها این بندگان هستند که ساخته میشوند و به جوهر وجود خود پی میبرند.
امام کاظم علیه السلام فرمود:
«هنگامی که پنجمین فرزندم غایب شد، مواظب دین خود باشید تا کسی شما را از آن بیرون نکند برای صاحب این امر (= امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) غیبتی خواهد بود که گروهی از پیروان او از اعتقاد خود دست بر میدارند و این غیبت، آزمونی است که خداوند با آن بندگانش را امتحان میکند. »
حفظ جان امام
یکی از عواملی که سبب کناره گیری پیامبران از قوم خود میشد، حفظ جان خویش بود. آنها برای اینکه بتوانند در فرصتی دیگر رسالت خود را به انجام رسانند در شرایطی که مورد تهدید قرار میگرفتند مخفی میشدند همانگونه که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم از مکّه بیرون رفت و در غار پنهان شد. البته همه اینها به دستور و اراده خداوند است.
درباره حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و علت غیبت او نیز در روایات متعدد چنین امری بیان شده است.
امام صادق علیه السلام فرمود:
«امام منتظر، پیش از قیام خود، مدتی از چشمها غایب خواهد شد. از علّت آن سؤال شد. حضرت فرمود: برجانِ خویش بیمناک است. »
هر چند شهادت آرزوی مردان خداست ولی شهادتی مطلوب است که در میدان انجام وظیفه الهی و به صلاح جامعه و دین خدا باشد. امّا آنگاه که کشته شدن فرد به معنی به هدر رفتن و از دست رفتن اهداف باشد، ترس از قتل، امری عقلی و پسندیده است. کشته شدن امام دوازدهم که آخرین ذخیره الهی است به معنی فرو ریختن کعبه آمال و آرزوی تمام انبیاء و اولیاء علیهم السلام و تحقق نیافتن وعده پروردگار در تشکیل حکومت عدل جهانی است.
گفتنی است که در روایات نکتههای دیگری نیز درباره علّت غیبت امام دوازدهم عجل الله تعالی فرجه الشریف بیان گردیده است که برای رعایت اختصار از ذکر آنها خودداری میشود ولی آنچه مهم است اینکه همانگونه که پیش از این گذشت؛ «غیبت»، سرّی از اسرار الهی است و علت اصلی و اساسی آن پس از ظهور آشکار خواهد شد و آنچه بیان شد عواملی است که در غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تأثیر گذار بوده است.
پیشینه غیبت
غیبت و نهان زیستی، پدیده ای نیست که برای اولین بار و تنها درباره آخرین حجّت پروردگار روی داده باشد بلکه از روایات فراوان استفاده میشود که تعدادی از پیامبران بزرگ الهی، بخشی از زندگی خود را در پنهانی و غیبت بوده اند و این امر به جهت حکمت و مصلحت خدایی بوده و نه یک خواسته شخصی و یا مصلحت خانوادگی.
بنابراین غیبت یکی از سنّتهای الهی است که در زندگی پیامبرانی همچون ادریس، نوح، صالح، ابراهیم، یوسف، موسی، شعیب، الیاس، سلیمان، دانیال و عیسی علیهم السلام جریان یافته است و هر یک از آن سفیران الهی به تناسب شرایط سالهایی را در غیبت بسر برده اند.
به همین دلیل است که در روایات از غیبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به عنوان یکی از سنتهای پیامبران یاد شده است و یکی از دلایل غیبت آن حضرت، اجرا شدن سنّت انبیاء علیهم السلام در زندگی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف شمرده شده است.
امام صادق علیه السلام فرمود:
«به راستی که برای ]امامِ[ قائم از ما غیبتی است که مدت آن طولانی خواهد بود. راوی گوید: دلیل این غیبت چیست ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم؟ »
حضرت میفرماید:
«خداوند میخواهد سنتهای انبیاء در غیبت هایشان درباره آن حضرت روی دهد. »
از سخن فوق این نکته نیز آشکار میشود که سخن از غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف سالها پیش از ولادت آن بزرگوار، مطرح بوده است و پیشوایان اسلامی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تا امام عسکری علیه السلام از غیبت آن حضرت و بعضی از خصوصیات آن و آنچه در زمان غیبت اتّفاق خواهد افتاد، خبر داده اند و نیز وظایفی را برای مردم مؤمن در آن زمان بیان داشته اند.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند:
«مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از فرزندان من است… برای او غیبتی است و حیرتی ]پریشانی[ تا آنگاه که مردمان از دینهای خود گمراه شوند پس در آن زمان میآید مانند شهاب ثاقب ]ستاره ای روشن و تابان[؛ پس زمین را از عدل و داد پر میکند همانگونه که از ظلم و ستم آکنده باشد. »
غیبت
پس از اینکه با شخصیت منجی بزرگ عالم و تحقّق بخش آرمان آدم علیه السلام تا خاتم صلی الله علیه و آله و سلم و آخرین ذخیره الهی حضرت حجة بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف آشنا شدیم، اکنون درباره غیبت آن یگانه دوران که بخش مهمّی از زندگی آن حضرت است سخن میگوییم.
مفهوم غیبت
اولین نکته قابل طرح آن است که غیبت به معنی «پوشیده بودن از دیدگان» است نه حاضر نبودن. بنابراین در این بخش، سخن از دوره ای است که امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از چشمان مردمان غایب است و آنها او را نمی بینند و این در حالی است که آن بزرگوار در بین مردم حضور دارد و در میان ایشان زندگی میکند. این حقیقت در روایات امامان معصوم به عبارات گوناگون بیان گردیده است.
امام علی علیه السلام فرمود:
«سوگند به خدای علی، حجّت خدا در میان مردم هست و در راهها (کوچه و بازار) گام برمی دارد؛ به خانههای آنها سر میزند؛ در شرق و غرب زمین رفت و آمد میکند؛ گفتار مردم را میشنود و برایشان سلام میکند؛ میبیند و دیده نمی شود تا وقت معین [ و وعده ] الهی . »
البته نوع دیگری از غیبت نیز برای آن حضرت بیان شده است.
امام صادق علیه السلام فرمود:
«در صاحب این امر سنتهایی از انبیاء وجود دارد… اما سنّت او از یوسف علیه السلام، پنهان بودن است. خداوند بین او و مردم حجابی قرار میدهد ]به گونه ای که[ مردم او را میبینند ولی نمی شناسند. »
بنابراین درباره حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف غیبت به دو گونه روی میدهد: آن بزرگوار در مواردی از دیدگان پنهان است و در مواردی دیگر دیده میشود ولی شناخته نمی گردد اما در هر حال در میان مردم حضور دارد.
کلام امام خمینی( ره):من نگران اسلام هستم...
من حقيقتاً نگران هستم. من نگران اسلام هستم. ما اسلام را از چنگ محمدرضا در آورديم. و من خوف اين را دارم كه اسلام به چنگ ما مبتلا شده باشد، به طورى كه ما هم مثل او يا بدتر از او بر سر اسلام بياوريم. اين نگرانى هست و زياد است. آدمهاى جاهلى هستند كه به خيال خودشان خدمت مىكنند براى اسلام، خدمت مىكنند، لكن سر خود كارهايى مىكنند كه ضرر به حيثيت اسلام مىخورد. از همه اطراف به ما فشار آمده است. از اصفهان مفصل نوشتهاند. ديروز هم باز آقاى «خادمى» نوشته اند. تعبير ايشان اين است كه در اصفهان مشغول غارت كردن مردماند. از خرم آباد آمدهاند اينجا كه اينها؛ هركس يك چيزى دارد به اسم سرمايه دارى مىريزند و مىگيرند، و اصلًا موازين تو كار نيست. همان طورى كه در رژيم سابق بدون ميزان اسلامى و شرعى عمل مىكردند، حالا هم بدون ميزان شرعى و عقلى عمل مىكنند، و اين تأسف بسيار دارد.
تأسف اينكه اين نهضت به دست خود ما نهضت اسلامى نباشد. اسلاميتش را از دست بدهد. انقلاب كرديم و هر كارى دلمان مىخواهد مىكنيم. حجتشان همين است. از هر كه بپرسى چرا اينطور؟ مىگويد انقلاب كرديم. انقلاب كرديم. مال مردم را مىرويم، مىريزيم. منزل مردم اموالشان را مىگيرند به اندازهاى كه زن و بچه شان روى زمين مى نشينند. حجتشان اين است كه انقلاب كردهايم. زمينهاى مردم را مىگيرند، نمىگذارند كشت بشود. يا مىگيرند مىدهند دست يكى ديگر. حجتشان اين است كه انقلاب كرديم. اشخاصى مىريزند تو خانههاى مردم، بدون اينكه يك مجوز شرعى، يك مجوز قانونى داشته باشند، حجتشان اين است كه انقلاب كرديم. معنى اين [حركت] اين است كه اسلام اينطور مىگويد. انقلاب كرده ايم، يعنى حالا جمهورى اسلامى داريم، و طريقه اسلام اين است كه موازين و جهاتى كه هست ديگر تمام ديوارها بريزد، و تمام موازين از بين برود ..
كارهاى كمونيستها را مىكنند به اسم اسلام. كارهاى ماركسيستها را مىكنند به اسم اسلام. حرفهاى آنها را مىزنند به اسم اسلام. و اين نهضت از داخل دارد مىپوسد. مثل يك خربزهاى كه از بيرون شما آب به آن مىدهيد، به آن توجه مىكنيد، يك وقت كه مىخواهيد بچينيد مى بينيد از باطن خراب شده. شما در ظاهر هى خدمت كنيد، هى چى بكنيد، يك وقت ببينيد كه نهضت شما كرمزده است. از باطن خراب شده است. آنهايى كه به اسم اسلام مشغول شدهاند به تبليغات، و به اسم اسلام مشغول شدهاند به اعمال سر خودى؛ اينها كرمهايى هستند كه باطن اين نهضت را به فساد خواهند كشيد.
صحيفه امام، ج11، ص: 313