مضطرى كه دعاى او به اجابت مىرسد كيست؟
گرچه خداوند دعاى همه را- هر گاه شرائطش جمع باشد- اجابت مىكند ولى در آيات فوق مخصوصا روى عنوان” مضطر” تكيه شده است، به اين دليل كه يكى از شرائط اجابت دعا آن است كه انسان چشم از عالم اسباب بكلى برگيرد
و تمام قلب و روحش را در اختيار خدا قرار دهد، همه چيز را از آن او بداند و حل هر مشكلى را به دست او ببيند، و اين درك و ديد در حال اضطرار دست مىدهد.
درست است كه عالم، عالم اسباب است، و مؤمن نهايت تلاش و كوشش خود را در اين زمينه به كار مىگيرد ولى هرگز در جهان اسباب گم نمىشود، همه را از بركت ذات پاك او مىبيند” ديدهاى نافذ و سبب سوراخ كن دارد كه اسباب را از بيخ و بن بر مىكند” و در پشت حجاب اسباب ذات” مسبب الاسباب” را مىبيند و همه چيز را از او مىخواهد.
آرى اگر انسان به اين مرحله برسد مهمترين شرط اجابت دعا را فراهم ساخته است.
جالب اينكه در بعضى از روايات اين آيه تفسير به قيام حضرت مهدى- صلوات اللَّه و سلامه عليه- شده.
در روايتى از امام باقرعلیه السلام مىخوانيم كه فرمود:
” به خدا سوگند گويا من مهدى ع را مىبينم كه پشت به حجر الاسود زده و خدا را به حق خود مىخواند … سپس فرمود: به خدا سوگند مضطر در كتاب اللَّه در آيه أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ … او است".
در حديث ديگرى از امام صادق علیه السلام چنين آمده:
” اين آيه در مورد مهدى از آل محمد ع نازل شده، به خدا سوگند مضطر او است، هنگامى كه در مقام ابراهيم دو ركعت نماز بجا مىآورد و دست به درگاه خداوند متعال بر مىدارد دعاى او را اجابت مىكند، ناراحتىها را بر طرف مىسازد، و او را خليفه روى زمين قرار مىدهد".
بدون شك منظور از اين تفسير- همانگونه كه نظائر آن را فراوان ديدهايم- منحصر ساختن مفهوم آيه به وجود مبارك مهدى عج نيست، بلكه آيه مفهوم گستردهاى دارد كه يكى از مصداقهاى روشن آن وجود مهدى ع است كه در آن زمان كه همه جا را فساد گرفته باشد، درها بسته شده، كارد به استخوان رسيده بشريت در بن بست سختى قرار گرفته، و حالت اضطرار در كل عالم نمايان است در آن هنگام در مقدسترين نقطه روى زمين دست به دعا برمىدارد و تقاضاى كشف سوء مىكند و خداوند اين دعا را سرآغاز انقلاب مقدس جهانى او قرار مىدهد و به مصداق وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ او و يارانش را خلفاى روى زمين مىكند .
معارفی از جزء بیستم قرآن کریم
(أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ).
” آيا معبودهاى بى ارزش شما بهترند يا كسى كه دعاى مضطر و درمانده را به اجابت مىرساند و گرفتارى و بلا را بر طرف مىكند"؟!
در آن هنگام كه تمام درهاى عالم اسباب به روى انسان بسته مىشود كارد به استخوانش مىرسد، و از هر نظر درمانده و مضطر مىگردد، تنها كسى كه مىتواند قفل مشكلات را بگشايد، و بنبستها را بر طرف سازد، و نور اميد در دلها بپاشد، و درهاى رحمت به روى انسانها درمانده بگشايد، تنها ذات پاك او است و نه غير او.
از آنجا كه اين واقعيت به عنوان يك احساس فطرى در درون جان همه انسانها است، بت پرستان نيز به هنگامى كه در ميان امواج خروشان دريا گرفتار مىشوند تمام معبودهاى خود را فراموش كرده، دست به دامن لطف” اللَّه” مىزنند همانگونه كه قرآن مىگويد: فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ:” هنگامى كه سوار كشتى مىشوند خدا را مىخوانند در حالى كه پرستش را مخصوص او مىدانند (عنكبوت- 65).
سپس مىافزايد:
نه تنها مشكلات و ناراحتيها را بر طرف مىسازد بلكه” شما را خلفاى زمين قرار مىدهد” (وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ).
” آيا با اينهمه معبودى با خدا است"؟ (أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ).
” ولى شما كمتر متذكر مىشويد” و از اين دلائل روشن پند و اندرز نمىگيريد
(قَلِيلًا ما تَذَكَّرُونَ)
منظور از” خُلَفاءَ الْأَرْضِ” ممكن است به معنى ساكنان زمين و صاحبان آن باشد، چرا كه خدا با آن همه نعمت و اسباب رفاه و آسايش و آرامش كه در زمين قرار داده انسان را حكمران اين كره خاكى ساخته، و او را براى سلطه بر آن آماده كرده است.
و نيز ممكن است اشاره به اين باشد كه خدا ناموس حيات را چنين قرار داده كه دائما اقوامى مىآيند و جانشين اقوام ديگر مىشوند كه اگر اين تناوب نبود تكاملى صورت نمىگرفت .
تفسير نمونه، ج15، ص: 518
ويژگيهاي زندگي امیر المومنین علي (علیه السلام)
ادامه
۶ - علي (عليه السلام) بعد از بعثت رسول خدا (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) تا رحلت آن حضرت يعني در طول ۲۳ سال، همواره همراه، همراز و همكار پيامبر (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) بود، در سيزده سال قبل از هجرت (در بحران مبارزه شديد با مشركان) شريك تنگاتنگ غمهاي پيامبر (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) بود، بيشترين دشواريها و رنجهاي اين دوره را تحمّل نمود و ده سال بعد از هجرت به سوي مدينه، يگانه مدافع اسلام و پيامبر (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) از شر مشركان بود و براي حفظ جان (و هدف) پيامبر (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) با كافران جنگيد و در اين راستا جانش را در طبق اخلاص نهاد و فداي پيامبر (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) و سپر بلا براي اسلام نمود و اين شيوه ادامه داشت تا آن هنگام كه رسول خدا (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) رحلت كرد و خداوند او را به سوي بهشت خود برد و در ارجمندترين جايگاه بهشتي، جايش داد، هنگام رحلت رسول خدا (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم)،
علي (عليه السلام) ۳۳ سال داشت.
امت اسلام درباره امامت علي (عليه السلام) در همان روز رحلت پيامبر (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) اختلاف نمودند، شيعيان او يعني همه بني هاشم و (افراد برجسته اي مانند: ) سلمان، عمّار، ابوذر، مقداد، خزيمة بن ثابت (ذوالشّهادتين)، ابوايّوب انصاري، جابر بن عبداللّه انصاري، ابوسعيد خدري. و امثال آنان از بزرگان مهاجر و انصار، معتقد بودند كه علي (عليه السلام) خليفه رسول خدا (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) بعد از آن حضرت است و امام برحق ميباشد؛ زيرا او در فضايل و راءي و كمالات بر همگان سبقت و برتري دارد، هم در ايمان و هم در علم و آگاهي به احكام و هم در جهاد و مبارزه با دشمنان، بر همه پيشي گرفته است و در زهد و پارسايي و خير و صلاح، بين او و ديگران، فاصله بسيار بود و اصلاً ديگران را نمي شد با او مقايسه كرد و در قرب منزلت و خويشاوندي به پيامبر (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) هيچ كس چون او نبود.
ملاک دیندارى و بى دینى
امام علی علیه السلام فرمودند: مِلاکُ الدّینِ مُخالَفَةُ الْهَوى؛ معیار دیندارى مخالفت با هواى نفس است»(1).
شرح حدیث:
هر چیزى ملاکى دارد که با آن سنجیده مى شود. ملاک دیندارى و بى دینى چیست؟ آیا ملاک دیندارى فقط نماز خواندن است؟ آیا حجاب به تنهایى مى تواند معیار قرار گیرد؟ همان گونه که بعضى مردم نماز یا حجاب را مرز دینداران و بى دینان معرّفى مى کنند. آیا کنترل زبان و حفظ آن مى تواند به تنهایى ترازوى سنجش دیندارى باشد؟
حضرت امیرمؤمنان (علیه السلام) در این روایت کوتاه و عمیق، معیار و ملاک جامع و کاملى را براى مسأله مورد بحث بیان فرموده است. هر چند امور مذکور نیز ملاک هستند; ولى ملاک کامل و فراگیر چیز دیگرى است، حتّى گاه مى شود که همان عبادت و حجاب و حفظ زبان بر اثر خواهش دل است. داستان معروف زیر شاهد خوبى بر این بحث است:
شخصى سالیان درازى در صف اوّل نماز جماعت شرکت مى کرد. روزى دیر به مسجد رسید و در صف آخر قرار گرفت، احساس بدى به او دست داد. با خود گفت: حالا مردم چه مى گویند! فلانى هر روز در صف اوّل بود، چرا امروز در صف آخر قرار گرفته است!؟ پس از این افکار و تخیّلات، ناگهان تکانى خورد که اى واى بر من! سالیان دراز نمازهایم را خراب کردم، باید همه را قضا کنم؟ چون آلوده به انگیزه غیر خدایى بود!
به همین جهت در روایتى مى خوانیم که: «مجذوب فراوانى نماز و روزه و سایر عبادات دیگران مشوید! چون گاهى این ها را از سرِ عادت انجام مى دهند، بلکه افراد را به راستگویى و أداى امانت امتحان کنید»(2). بنابراین آن کس که تابع عقل و فرمان خداست دیندار، و آن که تابع هواى نفس است بى دین است.
در تفسیر آیه شریفه (نُؤْمِنُ بِبَعْض وَ نَکْفُرُ بِبَعْض)(3) این سؤال مطرح شده است: چرا خداوند بنى اسرائیل را به خاطر این کار سرزنش مى کند، در حالى که (نُؤْمِنُ بِبَعْض) که کار خوبى است; هر چند براى (وَ نَکْفُرُ بِبَعْض) مستحق سرزنش هستند؟
برخى از مفسرین گفته اند: «آن ایمان ببعض نیز بى ارزش بوده است، چون به چیزهایى ایمان مى آوردند که با هواى نفس آن ها سازگار بود. بنابراین در واقع ایمان به هواى نفس بود، نه ایمان به خدا!»(4).
خلاصه این که روایت فوق ملاک و معیار سنجش دینداران از بى دینان را مخالفت با هواى نفس مى شمارد و با این ترازوى دقیق مى توانیم میزان دیندارى خویش را به خوبى بسنجیم.
پی نوشت:
1. میزان الحکمة، باب 4041، حدیث 21135 (جلد دهم، صفحه 382).
2. میزان الحکمة، باب 300، حدیث 1490 (جلد اوّل، صفحه 344).
3. سوره نساء، آیه 150.
4. تفسیر نمونه، جلد 4، صفحه 189.
مراعات حال سبزی فروش
یکی از علمای نجف می فرماید: روزی به دکان سبزی فروشی رفته بودم.دیدم مرحوم حضرت آیت الله العظمی علامه سید علی آقای قاضی(رحمت الله تعالی علیه) خم شده و مشغول کاهو سوا کردن هستند، ولی به عکس معمول،کاهوهای پلاسیده و آن هایی که دارای برگ های خشن و بزرگ هستند را بر می دارند!
من کاملا متوجه بودم،تا مرحوم حضرت علامه قاضی(ره) کاهوها را به صاحب دکان دادند و ترازو کردند و بعد آن ها را در زیر عبا گرفتند و روانه شدند.
من به دنبال ایشان رفتم و عرض کردم:آقا شما چرا این کاهوهای غیر مرغوب را سوا کردید؟
ایشان فرمودند:آقاجان! این مرد فروشنده است و شخص بی بضاعت و فقیر،من گاه گاهی به او کمک می کنم،و نمی خواهم به او چیزی بلاعوض داده باشم تا اولا آن عزت و شرف و آبرو از بین رود،وو ثانیا خدای ناخواسته عادت کنم به مجانی گرفتن،و در کسب هم ضعیف شود.
برای ما فرقی ندارد کاهوی لطیف و نازک بخوریم یا از این کاهوها،من می دانستم که این ها بالاخره خریداری ندارد،ظهر تابستان که دکان خود را می بندد به بیرون می ریزد لذا برای جلوگیری از خسارت و ضرر کردن او این ها را خریدم…