فلسفه قربانی کردن در عید قربان
از جمله آموزه های اسلام برای تکامل و رشد انسان ها، ایثار از جان و مال در راه خداوند یگانه می باشد؛ به این معنا که انسان، همه دارایی ها و امکاناتش را امانتی الهی بداند که باید در طریق بندگی هزینه کند. قربانی کردن نیز نمادی از قطع دلبستگی و وابستگی ها و جلوه ای از ایثار مال و جان در راه محبوب واقعی و رضای خداوند متعال می باشد. البته آنچه که از قربانی کردن و رسیدن به مقام قرب الهی به وسیله ذبح گوسفند، لحاظ شده است قطع علقه های روحی و مالی است که باعث تقوای قلب و طهارت نفس می گردد.
خداوند متعال اصل قربانی کردن را از شعائر الله دانسته و آن را نشانه ی بزرگداشت و سپاس گزاری مؤمنان بر نعمت هدایت معرفی کرده و قربانی کننده را در گروه و خیل محسنین و نیکوکاران داخل کرده است.
در قرآن کریم آمده است: «وقتی شما قربانی می کنید آنچه که متعلق به خدا است، تقوای شماست نه گوشت و پوست قربانی» بنابراین در قربانی کردن هر چند ظاهر کار سر بریدن است؛ اما واقعیت قضیه نهایت تسلیم، سرسپردگی، عشق و علاقه بنده به مولای خود است؛ قربانی کردن نمادی از قربانی کردن هواهای نفسانی و ذبح نفس اماره و نوعی جهاد با نفس برای زدودن تعلقات و وابستگی های دنیوی و مادی و رهایی از زندان مال پرستی و دنیاطلبی است.
در فرهنگ دینی به هر چیزی که سبب قرب و نزدیکی انسان به خدا شود واژه قربان بر آن اطلاق می گردد. در روایت می خوانیم: «الصَّلَاةُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِی»؛ نماز نزدیک کننده متقیان به خداوند متعال است.(کافی3/265)
امّ سلمه نزد پیامبر آمد و گفت: یا رسول اللّه عید أضحى فرا می رسد و من بهاى قربانى ندارم، پس آیا اجازه دارم قرض بگیرم و قربانى کنم؟ حضرت فرمود: قرض بگیر و قربانی کن؛ زیرا آن قرضی است اداشدنى (یعنى این قرض را خداوند سبحان ادا مىکند چون در جهت رضاى اوست)
در روایتی که در روضه کافی آمده است هابیل گوسفندی از دامهای خود را برای تقرب به درگاه خدا آورد و قابیل مقداری از محصول زراعت خود را در نهایت فَتُقُبِّلَ قُرْبَانُ هَابِیلَ وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ قُرْبَانُ قَابِیلَ قربان هابیل پذیرفته شد و قربان قابیل نه.
خداوند متعال می فرماید:
لَن یَنَالَ اللَّهَ لحُومُهَا وَ لَا دِمَاؤُهَا وَ لَاکِن یَنَالُهُ التَّقْوَى مِنکُمْ(37/حج)؛
هرگز گوشتها و خونهایشان به خدا نمى رسد؛ بلکه تقواى شما به او مى رسد.
قربانی کردن در عید قربان
قربانی کردن در این عید، نمادی از قربانی کردن هواهای نفسانی و ذبح نفس اماره و نوعی جهاد با نفس برای زدودن تعلقات و وابستگی های دنیوی و مادی و رهایی از زندان مال پرستی و دنیاطلبی است.
عید قربان، روزی که انسان در برابر معشوق، هیچ بودن همه چیز را میپذیرد، خود و همه چیز را فدای او میکند و «تعبد» را که نتیجه عرفان، شهود و دیدن یار است، به معرض دید میگذارد.
عید قربان، از اعیاد مهم اسلامی و یادآور اخلاص و بندگی حضرت ابراهیم(ع) در برابر پروردگار خویش است، آن جا که فرمان حق برای ذبح اسماعیل صادر شد و ابراهیم آن بنده فرمانبردار خداوند آماده اجرای این فرمان شد و اسماعیل را به قربانگاه برد و کارد بر حلقومش نهاد، ولی ندایی رسید که ای ابراهیم از عهده این آزمون الهی برآمدی، دست نگهدار که فرمانبرداری خویش را به درستی اثبات کردهای.
این روز، روز عید و خوشحالی و سرور است. بندهای مخلص از آزمونی دشوار، سربلند بیرون آمد و بندگی خویش را در پیشگاه خدای بزرگ ثابت کرد، گروه عظیمی از بندگان مخلص خدا به او تاسی جسته، به زیارت خانه خدا میشتابند و مراسم حج و قربانی را انجام میدهند.
قربانی کردن در این روز برای همه مستحبّ مؤکّد است و بسیار سفارش شده است، تا آن جا که برخی از علما آن را بر کسانی که توانایی دارند واجب دانستهاند و مستحب است بعد از نماز عید، کمی از گوشت آن بخورد.
بسیار مناسب است افراد توانگر، در این روز قربانی نمایند و اکثر آن را به فقرا و نیازمندان انفاق کنند و به همسایگان و آشنایان نیز بدهند.
در روایتی است که امام صادق(ع) فرمود:
امام علی بن الحسین و امام باقر(علیهم السلام) گوشت قربانی را سه قسمت میکردند؛ یک قسمت آن را به همسایگان میدادند و یک قسمت آن را به نیازمندان و قسمت سوم را برای اهل خانه نگه میداشتند.
منظور از «آرماگدون» چیست؟
#پرسش-و-پاسخ-مهدوی
منظور از «آرماگدون» چیست؟
و غربیها در این مورد چه فعالیتهایی را انجام داده اند؟
کلمه «هَرْمَجِدُّن»؛ در اصل واژه ای است یونانی که بنا به تعریف واژه نامههای آمریکایی همچون فرهنگ «وبستر» به معنای نبرد نهایی حق و باطل در آخر الزمان است. همچنین این واژه، نام شهری در منطقه عمومی شام است که بنا بر آنچه در باب شانزدهم مکاشفات یوحنا، در عهد جدید آمده است، آن جا، جنگی عظیم رخ میدهد و مرحله حاضر از زندگی بشر در آن زمان پایان مییابد. به عبارتی نبرد مذکور، مقدمه تحولی بزرگ است که سرنوشت نهایی آدمی بر روی کره زمین به آن بستگی دارد.
حادثه شریف ظهور، حادثه ای بزرگ است و قدرتهای بزرگ جهان، سیاست خارجی خود را بر مبنای حوادثی که پیش از آن رخ میدهد، جهت داده و نقشههای نظامی خود را به شکلی سامان داده اند که آمادگیهای لازم برای این حادثه در آن ملحوظ باشند. این، در حالی است که مؤسسات دینی و رسانههای این دولتها نیزمردم خود را برای پیشواز این حادثه آماده میسازند.
این مؤسسات دینی همراه رسانههای دیداری و شنیداری این دولت ها، از سالهای دهه هشتاد میلادی مردم خود را به ایمان جمعی، به وقوع حادثه ای بزرگ در سرزمین شام توجه داده اند که به نبردی هسته ای خواهد انجامید. این مؤسسات، پیوسته مردم خود را به ایمان به این نکته فرا میخوانند که به زودی لشکری از دشمنان مسیح که بدنه اصلی آن، از میلیونها نظامی تشکیل یافته است، از عراق حرکت میکند و پس از گذشتن از رود فرات که در آن زمان، به خشکی گراییده است، به سوی قدس رهسپار میشود.
اما نیروهای مؤمن به مسیح، راه این لشکر را سد کرده و همگی در «آرماگدون» با یک دیگر برخورد خواهند کرد. در این مکان است که درگیری اتفاق خواهد افتاد. صخرهها ذوب میشوند… دیوارها بر زمین فرو میغلتند… پوست تن انسانها در حالی که ایستاده اند، ذوب شده و میلیونها نفر از بین میروند…. (احتمالاً این، نبردی نهایی و هسته ای است. ) سپس مسیح برای بار دوم، از جایگاه بلند خود بر زمین فرود میآید و پس از چندی، زمام رهبری جهان را در دست گرفته و صلح جهانی را برقرار میکند. او، دولت صلح را بر زمین نو و زیر آسمانی تازه بنا میکند و این مهم را از مرکز فرماندهی خود در قدس عملی میسازد.
یک بررسی انجام گرفته از سوی مؤسسه «تلسن» که در اکتبر سال ۱۹۸۵م منتشر شده است، نشان میدهد در حال حاضر ۶۱ میلیون آمریکایی در انتظار واقعه آرماگدون به سر میبرند. این، در حالی است که ذکر مؤسسات دینی و ایستگاههای رادیو تلویزیونی که به این مهم پرداخته اند، در این مجال میسر نیست.
مؤسسات دینی آمریکایی، این نکته را روشن ساخته اند که سپاهی که از عراق به سوی قدس رهسپار خواهد شد، بنا بر پیشگویی حرقیال در کتاب مقدس (فصل ۳۸ و ۳۹) از نظامیانی از عراق، ایران، لیبی، سودان و قفقاز در جنوب روسیه تشکیل میشوند. مدارس انجیلی در آمریکا، بر پایه این تحلیل که واقعه آرماگدون تنها حادثه ای است که بازگشت دوباره مسیح را به زمین ممکن میسازد… و این، واقعه ای بسیار نزدیک است، به تبلیغ این دیدگاه پرداخته اند….
به هر حال مؤسسات دینی انجیلی آمریکا و اروپا آنچه را روانشناسان گفته اند اینکه بی گمان ایمان یک نفر به یک قضیه و پافشاری و ایمان او به لزوم به کرسی نشاندن آن، عهده دار به کرسی نشستن آن قضیه خواهد بود در قضیه بازگشت دوباره مسیح به زمین پس از حادثه آرماگدون، به کار بسته و به این گفته قائلند که بی گمان امکان تحقق هر نوع پیشگویی ابتدا به ایمان مردم و پافشاری آنها بر ضرورت وقوع آن و هم چنین به شمار نفرات آنها و شمار نفرات کسانی بستگی دارد که رهبری کاروان تبلیغاتی آن پیشگویی را بر عهده دارند.
چرا انسان اشرف مخلوقات است؟
قران می فرماید:
(و لقد کرمنا بنی ادم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا)(اسراء/70)
(و به راستی ما فرزندان ادم را گرامی داشتیم و انان را در خشکی و دریا (بر مرکب ها) بر نشاندیم، و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم، و انها را بر بسیاری از افریده های خود برتری اشکار دادیم).
براساس این ایه شریفه خداوند مهربان به انسان دو مدال افتخار داده؛ یکی (کرامت) و دیگری (فضیلت).
کرامت مربوط به ارزش و شرافت ذاتی انسان است که ویژه اوست و دیگر موجودات در ان سهیم نیستند. فضیلت، ان کمالات مشترک میان انسان و سایر افریده هاست که انسان نسبت به دیگران سهم بیشتر و کامل تری دارد. بنابراین در تفضیل، انسان با افریده های دیگر مقایسه و سنجیده می شود.
شایان توجه این که قران کریم برتری انسان بر بسیاری از افریده ها را بیان می کند؛
(و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا)(اسراء/70)؛
(و انها را بر بسیاری از افریده های خود برتری اشکار دادیم).
در ذیل به برخی از (جلوه های کرامت) انسان از نظرگاه قران اشاره می شود:
1. علم به اسماء
انسان تنها موجودی است که شایسته و مستعد شناخت اسمای الهی است:
(و علم ادم الاسماء کلها ثم عرضهم علی الملایکه فقال انبیونی باسماء هولاء ان کنتم صادقین. قالوا سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا(بقره/32)؛
(سپس علم اسماء را همگی به ادم اموخت. بعد انها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: اگر راست می گویید، از اسامی اینها به من خبر دهید. گفتند: منزهی تو! ما را جز انچه (خود) به ما اموخته ای هیج دانشی نیست).
و انسان به جهت برخورداری از همین ظرفیت علمی گسترده، اموزگار فرشتگان نیز هست:
(قال یا ادم انبیهم باسمایهم)(بقره/33).
بنابراین انسان کامل نه تنها اموزنده اسماء الهی که حقایقی غیبی و دارای شعورند می باشد، بلکه اموزگار و یاد دهنده انها به فرشتگان نیز می باشد و این بهترین گواه برتری انسان بر فرشتگان است.
2. خلافت الهی
انسان از دیدگاه قران وجودی جامع و قابلیتی نامحدود دارد که او را شایسته جانشینی خداوند قرار داده است. همین خلاف الهی، جایگاه والای انسان را در هستی رقم می زند:
(انی جاعل فی الارض خلیفه)(بقره/30)
کرامت انسان مرهون خلافت الهی اوست که بهره غیر انسان نیست. در احادیث رسیده از معصومین علیهم السلام، تعبیر ممتاز و منحصر به فردی در مورد جایگاه برجسته انسان به کار رفته که درباره هیچ موجود دیگری ذکر نشده است: (من عرف نفسه فقد عرف ربه)؛
(کسی که خود را شناخت پس پروردگار خود را شناخته است). یعنی، شناخت جان ادمی از ان جهت که خلیفه خداست، حتما به شناخت خدا می انجامد.
3. سجده فرشتگان بر انسان
یکی از بهترین دلایل بر شرافت انسان ان است که خداوند به همه فرشتگان دستور می دهد تا انسان را سجده کنند.
(و اذ قلنا للملایکه اسجدوا لادم فسجدوا)(بقره/34)
(و هنگامی که به فرشتگان گفتیم برای ادم سجده کنید پس همه انها سجده کردند).
اگر انسان موجودی کامل تر از فرشتگان و برتر از انها نباشد، صحیح نیست که وجود کامل وجود ناقص را سجده کند. البته سجده و کرنش ملایکه بر حضرت ادم علیه السلام به خاطر ساختار خاص وجودی او بود؛ چون روح الهی در ادم علیه السلام دمیده شد، فرشتگان مامور به سجده گردیدند:
(فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین).
خداوند به خاطر ویژگی ها و استعدادهای سرشار و فراوانی که در روح انسانی قرار داده، به خود افرین گفته؛
(فتبارک الله احسن الخالقین)(مونون/14)
و به همین دلیل است که افرینش انسان را به (احسن تقویم) می ستاید:
(لقد خلقنا الاءنسان فی احسن تقویم)(تين/4)
4. حیات و مرگ یک انسان برابر است با حیات و مرگ همه انسان ها
برای ارزش و جایگاه برجسته انسان در نظام افرینش همین بس که حیات یک انسان مساوی با حیات و زندگی همه انسان ها، و مرگ یک انسان برابر است با مرگ همه انسان ها است.
(من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا)(مائده/32)
(هر کس فردی را بدون انکه کسی را کشته باشد یا فسادی در زمین انجام داده باشد، بکشد چنان است که تمام انسان ها را کشته است و هر کس فردی را زنده بدارد چنان است که همه انسان ها را زنده کرده است).
چنین توصیفی از ارزش انسان و جایگاه والای او، درباره هیچ افریده ای در قران ذکر نشده است.
5. تسخیر اسمان و زمین برای انسان
خداوند، اسمان ها و زمین و انچه در انهاست را مسخر جانشین خود در زمین ساخته است:
(و سخر لکم ما فی السماوات و ما فی الارض جمیعا منه)(جاثيه/13)
خداوند نخست سفره جهان افرینش را گسترانید و سپس میهمان را دعوت نمود، یعنی چنین نیست که ابتدا انسان را افریده باشد ان گاه اب، هوا، غذا و امکانات را فراهم نموده باشد.
6. انسان امانتدار خدا
تنها موجودی که بر اساس استعداد و قابلیت ذاتی خود توانست امانت الهی را به دوش بکشد انسان است:
(انا عرضنا الامانه علی السماوات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الاءنسان)(احزاب/72)
(ما امانت (الهی و بار تکلیف) را بر اسمانها و زمین و کوه ها عرضه کردیم، پس، از برداشتن ان سرباز زدند و از ان هراسناک شدند ولی انسان ان را برداشت).
اسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند
مفسران منظور از (امانت) را (تکلیف الهی)، (معرفت خداوند)، (عقل)، (اختیار و ازادی اراده)، و (ولایت الهیه) تفسیر نموده اند
خلاصه ان که علت خاستگاه برتری انسان از دیدگاه عقل و نقل همان ساختار وجودی و ذات و سرشت بی نظیر انسان است. اساسا تعیین جایگاه هر موجود منوط به تبیین حقیقت و هویت اوست تا هویت و چیستی چیزی شناخته نشود، جایگاه او در نظام افرینش اشکار نخواهد شد.
انسان تنها موجودی است که از نیروهای گوناگون مادی و معنوی، جسمانی و روحی تشکیل شده و در لابه لای تضادها می تواند پرورش پیدا کند و استعداد تکامل و پیشروی نامحدود دارد.
امام علی علیه السلام می فرمایند: (خداوند خلق عالم را به سه گونه افرید، فرشتگان و حیوانات و انسان، فرشتگان عقل دارند بدون شهوت و غضب، حیوانات مجموعه ای از شهوت و غضبند ولی عقل ندارند، اما انسان ترکیبی از عقل و شهوت و غضب است، تا کدامین غالب و چیره شود؛ اگر عقل او بر شهوتش غالب شود؛ از فرشتگان برتر است و اگر شهوتش بر عقلش چیره گردد از حیوانات پست تر است.
شتابندگان به سوی او در برآوردن خواسته هایش
۴. وَ الْمُسارِعینَ اِلَیْهِ فی قَضاءِ حَوائِجِهِ؛ و شتابندگان به سوی او در برآوردن خواسته هایش.
در این عبارت، نه تنها از خدا میخواهیم که ما را از مدافعان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار دهد، بلکه از او میطلبیم که ما را از کسانی قرار دهد که در برآوردن خواستههای آن حضرت، بر دیگران پیشی بگیریم. از این فراز، دو نکته استفاده میشود:
الف. سرعت سبقت در کار خیر، ارزش آن را افزایش میدهد. در قرآن، واژههای «سارِعُوا»، «سابِقُوا» و «فَاسْتَبِقُوا» در مورد کار خیر، به کار رفته است. قرآن کریم، در ستایش انبیا میفرماید: «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ؛ [ انبیا: ۹۰] آنها در نیکی ها، شتاب و سرعت میگیرند».
درسوره آل عمران، آیه ۱۱۴ آمده است: یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ أُولئِک مِنَ الصَّالِحِینَ ؛ آنان به خدا و روز قیامت، ایمان دارند و امر به معروف و نهی از منکر میکنند و در کارهای خیر شتاب میورزند. آنان از افراد صالح و شایسته هستند.
ب. خواستههای امام زمان ابتدا باید دانست تقاضای امام مهدی علیه السلام همان تقاضاهای اهل بیت علیهم السلام است، یعنی توجه به خوبیها و دورشدن از بدی هاست؛ زیرا این خاندان، اصل و فرع و معدن و منشأ تمام خوبیها هستند و تنها خواسته آنها رعایت تقوا است؛ اما برخی از خواستههای خاص حضرت را میتوان رسیدگی به فقرا و نیازمندان فکری و مادی ذکر کرد. البته در فراز بعدی، توضیحات بیشتری در این رابطه ذکر میشود.