موازنه و تعادل بین جسم و روح
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَهَا
امام سجاد (ع) در این قسمت از دعای ((مکارم الاخلاق )) به پیشگاه خدا عرض می کند: بارالها! بر محمد و آلش درود فرست و هیچ درجه ای از من بین مردم بالا مبر جز آنکه مرا معادل آن منزلت و مزیت ، در نزد خودم پست گردانی .
از جمله مسائل مهم در زمینه مکارم اخلاق و سجایای انسانی ، موازنه و تعادلی است که باید همواره بین روح و جسم و حالات درونی و حرکات برونی انسان وجود داشته باشد تا در پرتو آن آدمی بتواند در مقابل رویدادهای خوب و بد و پیشامدهای مطبوع و نامطبوع کرامت خلق محافظت کند. به خواست خداوند موضوع سخنرانی امروز بیان موازنه و تعادل بین جسم و روح است .
عن علی علیه السلام قال : فی تصاریف الاحوال یعرف جواهر الرجال
علی (ع) فرموده است : در دگرگونی حالات گوهر وجودی و لیاقت درونی مردان شناخته می شود.
یک فرد اداری یا پیشه ور عادی که شغل متوسطی دارند و نسبت به مردم متواضع اند اگر به علت یا عللی ناگهان ترقی کنند و در جامعه ، رفعت یابند، عضو اداره رئیس شود و پیشه ور متوسط سرمایه دار گردد، قهرا این بلندی مقام در روحیه آن دو اثر می گذارد: ممکن است دچار خود بزرگ بینی و تکبر شوند، تواضعی را که نسبت به مردم رعایت می نمودند از یاد ببرند و آنان را از این پس با چشم حقارت و پستی بنگرند. اگر بخواهندبه این بیماری اخلاقی دچار نشوند باید پیشگیری کنند و عملا بر تواضع خود بیفزایند، مردم را در تمام مواقع بیش از پیش تکریم و احترام نمایند تا از غرور و نخوت ، که خطر بزرگی است ، مصون و محفوظ باشند.
در این قسمت از دعای ((مکارم الاخلاق )) که مورد بحث قرار گرفت ، درخواست امام سجاد از پیشگاه خداوند این بود که برای من بین مردم درجه ای را بالا مبر جز آنکه معادل همان درجه ، مرا در نفس خودم پست و منحط نمایی . بشرحی که توضیح داده شد نتیجه این دعا مصون ماندن از عجب و خودبزرگ بینی است . در کنار این قسمت از دعای ((مکارم الاخلاق ))، قسمت دیگری در کلام امام سجاد آمده که مطلبش از بعد دگری شبیه به قسمت اول است و در مقابل پروردگار عرض می کند:
و لا تحدث لی عزا ظاهرا الا احدثت لی ذله باطنه عند نفسی بقدرها
بارالها! برای من عز واحترام آشکاری را در جامعه پدید نیاور جز آنکه به اندازه عز ظاهزی در ضمیرم ذلت باطنی پدید آوری و مرا پیش نفس خودم به همان مقدار خوار نمایی .
شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق - محمد تقی فلسفی
معاد مجسّم
حج با مناسك خاص خود كه در هيچ عبادت ديگرى يافت نمى شود تأويل آنها را جز خدا كس ديگرى نمى كند، معاد مجسّم و حكايت گر روز نُشور و بيانگر روز حشر است؛ زيرا مردم در آنجا با وجود اختلاف زبانها و رنگ ها، به يك ندا پاسخ مى گويند و يك فرياد و فرمان را اجابت مى كنند و جز خداى واحد قهار كسى بر آنها فرمان نمى راند. مناسك حجّ نمونه اى از قيامت و حشر اكبر و تجسم از حشر مردم در روز قيامت و برهنگى آنان در معاد است.
در اينجا به نمونه هايى از تجلّى معاد در حج اشاره مى شود:
۱. گرد آمدن حج گزاران در ميقاتها و مواقف.
۲. تفرّد مردم از جمع، چونان حال آنان در معاد، كه گرچه روز «جمع» است و همه انسانها در آن گرد مى آيند؛ يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ [تغابن/9]
، إِنَّ الأَوَّلِينَ وَالآْخِرِينَ* لَمَجْمُوعُونَ إِلى مِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ [واقعه/49-50]
ليكن همه تنها به سوى خدا خواهند آمد؛ وَكُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيامَهِ فَرْداً. [مريم/95]
۳. فرار آنها از غير خدا به سوى خدا. چنان كه امام باقر (ع) در تفسير فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ [ذاریات:۵۰]
فرمود: مراد اين است كه حج به جا آوريد؛ «حُجُّوا إلى اللهِ عَزَّ وجَلَّ».
۴. عارى بودن آنان از پوشاك و مظاهر زندگى دنيوى.
۵. پيراسته شدن آنها از زيورهاى دنيوى.
۶. ديدن آيت هاى روشنى كه در ديار خود برايشان پنهان بود.
۷. پوشيدن لباس احرام كه جامه اى است شبيه كفن و براى حج گزار مستبى است كه در آن دو جامه كفن شود، چنان كه پيغمبر گرامى نيز در جامه هاى احرام خود كفن شد.
۸. تذلّل و فروتنى حج گزاران براى خدا، به گونه اى كه پياده و بلكه با پاى برهنه حج مى كنند؛ زيرا خداوند با چيزى بهتر از پياده روى عبادت نمى شود: «ما عُبِدَ اللهُ بِشى ءٍ أَفضلُ مِنَ المَشْى». از همين رو امام حسن مجتبى (ع) با پاى پياده بيست حج گزارد. در اين باره امام صادق (ع) فرمود: سعى بين صفا و مروه، براى شكستن و ذلت جبّاران است: «جُعِلَ السَّعْىُ بَينَ الصَفا والمَروهِ مَذَلَّهً لِلْجبّارينَ».
۹. اعتراف مردم به گناهانى كه مرتكب شده اند.
۱۰. اعتراف مردم، وحوش و پرندگان.
۱۱. در امان بودن حج گزاران از تجاوز و جدال و هر آنچه موجب آزار مُحرم مى شود، و اين تجسم لا ظُلْمَ الْيَوْمَ [غافر؛۱۸]
است.
حاصل اينكه، حج، نمايشگر و ممثّل معاد است و چون معاد كه همان بازگشت به مبدأ است شالوده اسلام كلّى و جاودانه محسوب مى شود، حج از مهم ترين مظاهر و اركان اسلام است.
نكاتى درباره قربانى و اسرار آن
۱. حكمت انجام قربانى، تقرب و تعالى قربانى كننده و تقواى او به خداست؛ زيرا آنچه به خدا مى رسد، باطن و روح عمل است؛ لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَلا دِماؤُها وَلكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ.
بنابراين، قربانى آنگاه مقبول است كه با تقوا انجام گيرد و روح اين عملْ تقوا باشد؛ زيرا براساس آيه شريفه إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ [مائده:27]
همان طور كه هيچ عملى بدون تقوا پذيرفته نيست، عملى كه همراه تقوا بوده ليكن عامل آن در غير اين عمل، تقواى الهى را رعايت نمى كند، اگرچه از وى پذيرفته است، ليكن آن گونه كه شايسته است بالا نمى رود؛ زيرا خداوند عملى را مى پذيرد كه همه شئون عامل آن خواه در اين عمل، خواه در اعمال ديگر، بر پايه تقوا تنظيم شده باشد.
همان طور كه هيچ عملى بدون تقوا پذيرفته نيست، عملى كه همراه تقوا بوده ليكن عامل آن در غير اين عمل، تقواى الهى را رعايت نمى كند، اگرچه از وى پذيرفته است، ليكن آن گونه كه شايسته است بالا نمى رود؛ زيرا خداوند عملى را مى پذيرد كه همه شئون عامل آن خواه در اين عمل، خواه در اعمال ديگر، بر پايه تقوا تنظيم شده باشد.
۲. هر عملى كه به قصد قربت انجام گيرد قربانى است. چنان كه در حديث است كه زكات و نماز، قربانى مسلمانان است؛ «إنَّ الزَّكاهَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلاهِ قُرْباناً لأهْلِ الإسْلامِ».
۳. سرّ قربانى اين است كه حج گزار و قربانى كننده با تمسك به حقيقت ورع، گلوى ديو طمع را بريده و او را بكُشد. بنابراين، صرف ذَبْح گاو و گوسفند يا نَحْر شتر و رها كردن آن بدون توجه به سرّ قربانى، مايه تعالى حج گزار نيست.
۴. امام باقر (ع) فرمود: خداى سبحان قربانى كردن را دوست دارد؛ «إنَّ اللهَ عَزّ وَجَلَّ يُحِبُّ إطْعامَ الطَّعامِ وَإِراقَهَ الدِّماءِ». ممكن است يكى از حمت هاى آن بهره مندى گرسنگان و محرومان از گوشت قربانى باشد. گرچه در اين زمان از اين سنت الهى و برنامه جامع و سودمند، بهره بردارى صحيح و مطلوب نمى شود.
در حديث ديگرى كه اهتمام به قربانى در آن مشهود است، امام صادق (ع) فرمود: رسول اكرم در حجه الوداع، ۱۰۰ شتر با خود برده بودند. بيش از ۳۰ شتر را به اميرمؤمنان على (ع) بخشيدند كه آن حضرت همه را نَحْر كردند و رسول اكرم نيز بقيه شتران را قربانى كردند. اين حديث به گونه اى ديگر نيز نقل شده است.
در حديث ديگرى كه اهتمام به قربانى در آن مشهود است، امام صادق (ع) فرمود: رسول اكرم در حجه الوداع، ۱۰۰ شتر با خود برده بودند. بيش از ۳۰ شتر را به اميرمؤمنان على (ع) بخشيدند كه آن حضرت همه را نَحْر كردند و رسول اكرم نيز بقيه شتران را قربانى كردند. اين حديث به گونه اى ديگر نيز نقل شده است.
۵. آيه شريفه لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِى أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَهِ الأَنْعامِ [حج:۲۸]
افزون بر شمول سود صورى و منفعت معنوى امت اسلامى، ياد حق را هدفمعرفى فرمود: «أنَا ابْنُ مَكَّهَ وَمِنى، أنَا ابْنُ الْمَرْوَهَ وَالصَّفا».
بنابراين، كسى كه جان خويش را فداى خداى سبحان كند، از منا و عرفات و… ارث مى برد، زيرا هم زمين مال خداست و آن را به هركس بخواهد ارث مى دهد؛ إِنَّ الأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ [اعراف:۱۲۸]
۵. آيه شريفه لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِى أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَهِ الأَنْعامِ [حج:۲۸]
افزون بر شمول سود صورى و منفعت معنوى امت اسلامى، ياد حق را هدف دانسته و مهم تر آنكه به جاى نام قربانى، ياد خدا را ذكر مى كند تا روشن شود كه هدف از «تضحيه» همانا «تسميه خداست»، نه صرف نَحر و ذَبْح. يعنى به جاى اينكه بفرمايد: «قربانى كنند»، مى فرمايد: «خدا را به ياد آورند كه آنها را از دام هاى حلال، مانند گوسفند، روزى داد»، به طورى كه هم اصل قربانى به نام حق آغاز گردد و هم همه نعمت هاى دامى در طول مدت زندگى براى همه انسانها به عنوان ياد خدا مطرح شود.
۶. سالار شهيدان امام حسين (ع) در سال ۶۰ هجرى به منا نرفت ليكن قربانى هاى گرانقدرى داد و نيز وجود مبارك خويش را فدا كرد تا مكه و منا بماند. از اين رو امام سجاد (ع) در شام خود را فرزند مكه و منا معرفى فرمود: «أنَا ابْنُ مَكَّهَ وَمِنى، أنَا ابْنُ الْمَرْوَهَ وَالصَّفا».
بنابراين، كسى كه جان خويش را فداى خداى سبحان كند، از منا و عرفات و… ارث مى برد، زيرا هم زمين مال خداست و آن را به هركس بخواهد ارث مى دهد؛ إِنَّ الأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ [اعراف:۱۲۸]
و هم زمينه كمال متعلق به اوست و به هركس بخواهد ارث مى دهد. بر اين اساس، همه شهدا و راهيان راه امام، وارثان عرفات و مشعر و منا و اسرار آن هستند.
سنت ويژه الهى در حج
حج گزاران پس از رمى جمره عقبه و پيش از حلق يا تقصير بايد در سرزمين منا گوسفند، گاو يا شتر قربانى كنند؛ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْىُ مَحِلَّهُ… فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَهِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْىِ. [بقره:196] اين سنت ويژه الهى در حج، موجب تقرّب مخصوصى است كه در عبادات ديگر كمتر يافت مى شود.
توضيح اينكه، نَحْر و ذَبْح در جاهليت از پليدى شرك مبرّا نبود، بلكه همچون تلبيه و نماز مشركان، [انفال؛۴۵] با شرك آميخته بود. شيوه آنان پس از نحر يا ذبح اين بود كه كعبه را به خون قربانى مى آلودند و قسمتى از گوشت آن را بر خانه كعبه مى آويختند تا خداوند آن را قبول كند! اما اسلام، حرمتى خاص براى قربانى قرار داد كه احلال و روا شمردن آن صحيح نيست؛ لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرامَ وَلَا الْهَدْىَ وَلَا الْقَلائِدَ. [ مائده؛۲] خداوند در طرد آن سنت زشت جاهلى و براى بيان تقربى كه حاصل قربانى است، و چه بسا به همين جهت به قربانى موسوم شده، مى فرمايد: لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَلا دِماؤُها وَلكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ؛ [ حج؛۳۷]
زيرا اين آيه شريفه كعبه را از سنن جاهلى مزبور پيراسته مى دارد و از طرفى در دفع اين پندار كه «چون خداوند از جهانيان بى نياز است، پس نَحْر و ذَبْح بر حج گزار واجب نيست»، اين نكته را اظهار مى كند كه اصل قربانى كردن واجب است اگرچه خداوند از آن بى نياز است و آنچه از اين قربانى به خداى سبحان مى رسد روح كردار و جان عمل، يعنى همان تقواست، نه گوشت يا خون قربانى.
از آنجا كه تقوا نعت و صفت خاصى است كه منعوتْ، با آن اتحاد پيدا مى كند، هيچ فرق وجودى ميان تقوا و نفسِ متقىِ متحدِ با تقوا نيست. بنابراين، اگر تقوا به غايت و اوج كمال خود برسد و به خداوند متعالى به معناى ممكن و معقول آن برسد، نفسِ مجردِ متقى نيز به آن غايت خواهد رسيد و به معناى معقول آن به خداوند مى رسد. پس حج گزارى كه قربانى او خالص براى خداست، همان گونه كه تقواى وى به خداوند مى رسد، خودش نيز به خداوند مى رسد؛ زيرا تقواى او از وجود خود او بيرون نيست. شايد به سبب همين تقواى ارزشمندِ موعود در نحر باشد كه روز نحر را «حج اكبر» [توبه؛۳] خوانده اند. اين تقوا و نيلِ نَفْسِ متّقى به خداى تعالى همان هدف والايى است كه حج با آداب و سنن متعالى خود، نمايشگر آن است و در بحث از «سرّ حجّ و ثمرات آن» بدان اشاره شد.
قربانی واجب و مستحب
بر کسانی که مشغول اعمال حج هستند واجب است تا در روز دهم ذی الحجه یا همان عید قربان؛ شتر، گاو، بز و یا گوسفندی را در منا ذبح کنند.
اما کسانی که در حج نیستند؛امام صادق علیه السّلام فرمود: در یوم النحر (یعنى روز عید قربان) هیچ عملى بهتر از آن نیست که خونى به رسم قربانى ریخته شود یا در مسیر احسان به والدین یا خویشاوندى که قطع رحم مىکند گامى برداشته شود و آنکه حاجی درباره آن خویشاوند، تفضّل بیشترى مبذول دارد و در گفتن سلام سبقت جوید یا از قسمت مرغوب گوشت قربانى اطعام کند و پس از آن بقیّه همسایگان خود را از یتیمان گرفته تا مسکینان و بردگان را به استفاده از آن فراخواند و اسیران را تفقّد کند.
قرآن کریم نیز می فرماید:
فَکُلُواْ مِنْهَا وَ أَطْعِمُواْ الْقَانِع وَ الْمُعْتَرَّ
از گوشت آن ها بخورید، و مستمندان قانع و فقیران را نیز از آن اطعام کنید. این گونه ما آن ها را مسخرتان ساختیم، تا شکر خدا را به جا آورید.
ابوبصیر از امام صادق علیه السلام علت قربانی را پرسید، حضرت فرمودند:هنگامی که اولین قطره خون قربانی به زمین می ریزد گناهان صاحبش بخشیده می شود و به وسیله قربانی معلوم می شود چه کسی تقوای الهی دارد.
قرآن مجید نیز می فرماید:نه گوشت ها و نه خون های آن ها، هرگز به خدا نمی رسد. آن چه به او می رسد، تقوا و پرهیزگاری شماست . این گونه خداوند آن ها را مسخّر شما ساخته ، تا او را به خاطر آن که شما را هدایت کرده است بزرگ بشمرید ، و بشارت ده نیکوکاران را
قربانی یکی از شعائر و نشانه های الهی و موجب خیر و برکت است :
وَ الْبُدْن جَعَلْنَـَهَا لَکُم مِّن شَعَائرِ اللَّه لَکُم فِیهَا خَیْرٌ
و شترهای چاق و فربه را (در مراسم حج ) برای شما از شعائر الهی قرار دادیم، در آن ها برای شما خیر و برکت است .
است؛ روزی که انسان در برابر معشوق، هیچ بودن همه چیز را میپذیرد، خود و همه چیز را فدای او میکند و «تعبد» را که نتیجه عرفان، شهود و دیدن یار است، به معرض دید میگذارد.
امیرالمومنین علیه السلام می فرمود: چون مراسم قربانى را برگزار کردید از گوشت قربانى بخورید و هدیّه بدهید و خدا را به پاس این نعمت که گوشت شتران و گاوان و گوسفندان را روزى شما ساخته؛ سپاسگزارى کنید.
امام خمینی رضوان الله تعالی می گوید: عید قربان انسانهای آگاه را به یاد قربانگاه ابراهیمی میاندازد که درس فداکاری و جهاد را در راه خدای بزرگ به فرزندان آدم و اولیای خدا میدهد. 12 شهریور 1362