مقام مجلس عزای سیدالشهدا
مجاهدان الی الله تنها با گرفتن خونبهای شهدای کربلا آرام میشوند، اولیا و انبیای الهی به مثابه پدران امت هستند مگر کسی میتواند از انتقام خون پدر خویش بگذرد.
«آه» اسمی از اسماء خداست، شأن و مقام مجلس عزای سیدالشهدا(علیه السلام) آنقدر والاست که حتی آه کشیدن در آن عبادت است.
در مرثیه سیدالشهدا(علیه السلام) باید چنان اشکی جاری شود که گویی کل شبکه چشم در حال ریزش است.
در سیره امام حسین(علیه السلام) بیتفاوتها و بیطرفها جایی ندارند، تنها راهکار نجات و رستگاری اسلام در آن دوران خون و شهادت بود به همین جهت بود مال و اندوختهای که برخی از افراد به امام عرضه کردند مورد پذیرش قرار نگرفت.
کفار قرآنی را دوست دارند که بتوانند بر سرنیزه کنند، تنها کسانی کربلایی شدند که جان خود را تقدیم کردند.
امام حسین(علیه السلام) در کربلا در مقام کشف و شهود بودند، به همین خاطر است که برخی از علما و عرفا میگویند بهترین حالت کربلا عصر عاشورا بود.
از بیانات حضرت علامه، آیت الله جوادی آملی حفظه الله در مراسم سال گذشته عزاداری تاسوعای حسینی
روش هاى ائمّه (عليهم السلام) در زنده نگهداشتن عاشوراوعاشوراييان
امامان اهل بيت (عليهم السلام) در تلاش براى زنده نگهداشتن ياد امام حسين (عليه السلام) از شيوه هاى گوناگونى استفاده مى كردند، از جمله:
۱ برپايى مجالس سوگوارى
علقمه حضرمى نقل مى كند كه امام باقر (عليه السلام) در روز عاشورا براى امام حسين (عليه السلام) در خانه اش اقامه عزا مى كرد.
«… ثُمَّ لَيَنْدِبُ الْحُسينَ (عليه السلام) وَ يَبْكِيهِ وَ يَأْمُرُ مَنْ فِي دارِهِ مِمَّنَ لا يَتَّقِيهِ بِالْبُكاءِ عَلَيْهِ… وَلْيَعُزِّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِمُصابِهِمْ بِالْحُسَيْنِ (عليه السلام) ;
امام باقر (عليه السلام) بر امام حسين مى گريست و به افرادى كه در خانه بودند و از آنان تقيّه نمى كرد، مى فرمود: بر آن حضرت سوگوارى كنند… و به آنان مى فرمود در مصيبت حسين (عليه السلام) به يكديگر تسليت بگويند».
بركاتى كه امروز از مجالس سوگوارى آن حضرت نصيب امّت اسلام شده و مى شود بر كسى پوشيده نيست. آثار فرهنگى و تربيتى وآموزشى اين سنّت ماندگارِ ائمّه اطهار (عليهم السلام) آنقدر زياد است كه قسمت اعظم فرهنگ شيعى به طور مستقيم يا غير مستقيم از آن متأثّر است.
۲ يادآورى مصايب آن حضرت (عليه السلام) در مناسبت هاى مختلف
در حديثى مى خوانيم امام صادق (عليه السلام) به داود رقّى فرمود:
«إِنِّي ما شَرِبْتُ ماءً بارِداً إِلاَّ وَ ذَكَرْتُ الْحُسَينَ (عليه السلام) ; من هرگز آب سرد ننوشيدم مگر اين كه به ياد امام حسين (عليه السلام) افتادم».
در روايتى ديگر مى خوانيم وقتى كه منصور دوانيقى درِ خانه امام صادق (عليه السلام) را آتش زد، آن حضرت در منزل حضور داشت و آتش را خاموش كرده و دختران و بانوان وحشت زده اش را آرام نمود. فرداى آن روز تعدادى از شيعيان براى احوالپرسى خدمت امام (عليه السلام) شرفياب شدند. امام (عليه السلام) را گريان و اندوهگين يافتند، پرسيدند: اين همه اندوه و گريه از چيست؟ آيا به دليل گستاخى و بى حرمتى آنان نسبت به شما است؟ امام (عليه السلام) پاسخ داد:
«لا، وَ لكِنْ لَمّا أَخَذَتِ النّارُ ما فِي الدِّهْلِيزِ نَظَرْتُ إِلى نِسائِى وَ بَناتِى يَتَراكَضْنَ فِي صَحْنِ الدّارِ مِنْ حُجْرَة إِلَى حُجْرَة وَ مِنْ مَكان إِلى مَكان هذا وَ أَنَا مَعَهُنَّ فِي الدّارِ فَتَذَكَّرْتُ فِرارَ عِيالِ جَدِّىَ الْحُسَيْنِ (عليه السلام) يَوْمَ عاشُورا مِنْ خَيْمَة إلى خَيْمَةوَ مِنْ خَباء إلى خَباء
امام فرمود: هرگز براى اين گريه نمى كنم، بلكه گريه من براى اين است كه وقتى آتش زبانه كشيد، ديدم بانوان و دختران من از اين اطاق به آن اطاق و از اين جا به آن جا پناه مى برند با اين كه (تنها نبودند و) من نزدشان حضور داشتم، با ديدن اين صحنه به ياد بانوان جدّم حسين (عليه السلام) در روز عاشورا افتادم كه از خيمه اى به خيمه ديگر و از پناهگاهى به پناهگاه ديگر فرار مى كردند (و مردان آنها همه شهيد شده بودند) ».
نقش ائمّه اطهار (عليهم السلام) در احياى ياد و نام امام حسين (عليه السلام)
در آيات متعدّدى از قرآن مجيد بر لزوم زنده نگه داشتن ياد پيامبران الهى و شخصيّت هاى برجسته تاريخ و بازگويى سرگذشت عبرت انگيز و درس آموز آنان تأكيد شده است. مطالعه اين دسته از آيات كه معمولاً با جملاتى نظير: (وَاتْلُ عَلَيْهِمْ، وَ اذْكُرْ فِى الْكِتابِ) آغاز مى شود به خوبى مى رساند كه غرض از يادآورى و احياى ياد و خاطره برگزيدگان الهى، بيان بيوگرافى و شرح نام و مسائل شخصى آنان نيست، بلكه همواره در اين گونه از آيات اشاره شده است كه دليل زنده نگه داشتن ياد آنان وجود صفات نيكو و خصلت هاى پسنديده و روش هاى الهى و انسانى در آنان است.
در آيات ذيل مى خوانيم:
(وَاذْكُرْ فِى الْكِتابِ إِبْراهِيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيّاً) ; در اين كتاب ابراهيم را ياد كن، كه او بسيار راستگو و پيامبر (خدا) بود. (۱)
(وَاذْكُرْ فِى الْكِتابِ مُوسى إِنَّهُ كانَ مُخْلَصاً وَ كانَ رَسُولا نَبِيّاً) ; و در اين كتاب از موسى ياد كن، كه او مخلص و رسول و پيامبرى والا مقام بود. (۲)
(وَاذْكُرْ فِى الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ) ; و در اين كتاب از اسماعيل ياد كن، كه او در وعده هايش صادق بود. (۳)
(وَاذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَ إِسْحقَ وَ يَعْقُوبَ اُولِى الاَْيْدِى وَ الاْبْصارِ) ; و به خاطر بياور بندگان ما ابراهيم و اسحق و يعقوب را، كه داراى دستها (ىِ نيرومند) و چشمها (ىِ بينا) بودند. (۴)
همان گونه كه ملاحظه مى شود در اين آيات به جنبه هاى شخصى و خانوادگى و امور معمول زندگى آنان اشاره اى نشده است، بلكه از صلاحيّتها و فضايل اخلاقى و برنامه هاى سازنده آنان سخن به ميان آمده است، و اين به خوبى نشان مى دهد لزوم زنده نگهداشتن ياد و خاطره اينان، به جهت وجود اين صفات و ملكات پسنديده است و ذكر نام و نشان آنان هيچ موضوعيّت و خصوصيّتى ندارد، بلكه هر كس داراى چنين برجستگى هاى انسانى و الهى باشد، زنده نگهداشتن ياد و خاطره او از وظايف انسانى ودينى است.
از اين رو مى بينيم امامان معصوم (عليهم السلام) در زنده نگهداشتن ياد و نام شهيدان كربلا، به عنوان كامل ترين الگوهاى فداكارى و ايثار در راه نجات امّت، به خصوص سالار شهيدان اباعبدالله الحسين (عليه السلام) در مناسبت هاى مختلف سعى و تلاش فراوانى نمودند و هيچ فرصتى را در زنده نگهداشتن يادشان فروگذار نكردند.
بى ترديد، احياى نام و ياد اين مردان بزرگ، الهام بخش بوده و به زندگى انسانها جهت مى دهد و روح فداكارى و ايثار را زنده كرده و آدمى را در برابر مشكلات و حوادث سخت، مقاوم و استوار مى سازد. ذكر اين صالحان و طرح فضايل اخلاقى و روح حماسى شان باعث مى شود كه هر قوم و ملّتى به خصوص مسلمين از آنها الگو گرفته و به آنان تأسّى و اقتدا كنند.
………………….
۱. مريم، آيه ۴۱.
۲. مريم، آيه ۵۱.
۳. مريم، آيه ۵۴.
۴. ص، آيه ۴۵.
عاشورا حماسه بزرگ تاريخ
مراسم عزادارى عاشوراى حسينى كه هر سال باشكوه تر و فراگيرتر از سال قبل، در ميان «اشك و آه» عاشقان مكتب سالار شهيدان برگزار مى شود، نبايد ما را از روح حماسى آن غافل سازد.
اگر يك نگاه اجمالى ولى با دقّت به تاريخ كربلا از روز نخست تا امروز بيفكنيم، شاهد تغيير فاحشى در برداشت هاى پيرامون اين مكتب از اين تاريخ خواهيم بود.
در آغاز، عاشورا به صورت يك حماسه ظهور كرد; سپس فقط به صورت يك حادثه غم انگيز توأم با اشك و آه درآمد، و در قرن اخير بار ديگر چهره آغازين خود را بازيافت، يعنى در ميان سيل اشك و آه عاشقان مكتب حسينى، روح حماسى خود را نيز آشكار ساخت و توده هاى مسلمين را به حركت درآورد.
شعارهاى انقلابى «هيهات منّا الذلّة» و «إنّ الحياة عقيدة و جهاد» كه برگرفته از تاريخ كربلا بود، در كنار اشعار پر اشك و آه محتشم:
در بارگاه قدس كه جاى ملال نيست
سرهاى قدسيان همه بر زانوى غم است
جنّ و ملك بر آدميان نوحه مى كنند
گويا عزاى اشرف اولاد آدم است
چرخشى را در افكار خطبا و شعرا و مدّاحان پديد آورد و ضمن عزادارى با ارزش سنّتى كه هرگز نبايد فراموش شود ابعاد حماسه كربلا نيز تشريح گرديد. اين حماسه مخصوصاً در انقلاب اسلامى و برنامه هاى حزب الله جنوب لبنان و اخيراً در عاشوراها و اربعين هاى عراق نقش بسيار مؤثّرى ايفا كرد، و نداى «كلّ أرض، أرض كربلا» و «كلّ يوم عاشورا» در فضاى كشورهاى اسلامى طنين انداز شد.
آرى! به حق عاشورا يك حماسه بود، زيرا آن روز كه امام حسين (عليه السلام) مى خواست مكه را به قصد عراق ترك گويد، فرمود:
«مَنْ كَانَ فِينا باذِلا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنا; هر كس آماده جانبازى و شهادت و لقاءالله است، با من حركت كند».
در نزديكى كربلا تأكيد ديگرى بر آن نهاد و فرمود:
«اَلا وَ إِنَّ الدَّعِىَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ تَرَكَني بَيْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ، هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة; ناپاك زاده، فرزند ناپاك زاده مرا
در ميان شمشير و ذلّت مخيّر ساخته، به استقبال شمشيرها مى روم و هرگز تن به ذلّت نمى دهم».
و ياران حسين (عليه السلام) در شب عاشورا اين سند را امضا كرده و گفتند: اگر يك بار نه، هفتاد بار، بلكه هزار بار كشته شويم و زنده شويم، باز هم دست از يارى تو بر نمى داريم.
فرزند شجاع آن حضرت (عليه السلام)، على اكبر (عليه السلام) در مسير كربلا با جمله «اِذَنْ لا نُبالي بِالْمَوْتِ ; چون برحق هستيم از شهادت باك نداريم» ، بر اين حماسه صحّه نهاد.
ياران آن حضرت هر كدام در رجزهايشان در صحنه قتال عاشورا، روح تسليم ناپذيرى خود را در برابر دشمن، در قالب الفاظ ريختند و دشمن را در شگفتى فرو بردند.
خواهرش زينب كبرى (عليها السلام) در كنار پيكر خونين برادر زانو زد و پيكر خونين را با دو دست خود از زمين بلند كرد و گفت: «خداوندا اين قربانى را از ما، (خاندان پيامبرت) قبول فرما! ».
در خطبه آتشين شير زنِ ميدانِ كربلا در كوفه، با صراحت آمده است: «گريه مى كنيد و ناله سر مى دهيد، بخدا بسيار بگرييد و كمتر بخنديد، لكّه ننگى بر دامان شما نشست كه با هيچ آبى پاك نمى شود. شما چگونه اجازه داديد سلاله پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله) و پناهگاه شما در مشكلات كشته شود و چراغ فروزان جامعه شما را خاموش كنند؟! »
و در پاسخ ابن زياد، آن مرد سفّاك بى رحم و خطرناك، با يك دنيا شجاعت فرمود: «ما رَأَيْتُ إِلاّ جَميلا ; جز خوبى (و شجاعت و عظمت) در كربلا نديدم». «هؤُلاءِ قَوْمٌ كَتَبَ اللهُ عَلَيْهِمُ الْقَتْلَ، فَبَرزُوا إلى مَضَاجِعِهِمْ… ; آنها گروهى بودند كه شهادت در سرنوشت شان رقم زده شده بود و به آرامگاه ابدى خود شتافتند و به زودى در دادگاه عدل الهى در برابر آنها ظاهر خواهى شد».
و در خطبه آتشين ديگرش در شام در برابر يزيد گفت: «اگر حوادث سخت روزگار، مرا در شرايطى قرار داد كه مجبور شوم با تو صحبت كنم، من تو را موجودى كوچك و بى مقدار مى دانم و در خور هر گونه توبيخ و سرزنش…. آنچه در توان دارى انجام ده ; ولى هرگز نمى توانى نور ما را خاموش كنى و آثار ما را محو نمايى! ».
و سخنان فراموش نشدنى كه در خطبه هاى امام سجّاد (عليه السلام) در شام و در نزديكى مدينه آمده است، هر كدام بيانگر روح حماسى اين واقعه بزرگ تاريخ است.
در طول تاريخ نيز، بسيارى از شعراى اهل البيت (عليهم السلام) كوشيدند تا روح حماسى عاشورا را در اشعار خود زنده نگه دعبل، شاعر شجاع و با صفا، قصيده معروف خود را با اين بيت آغاز كرد:
مَدارِسُ آيات خَلَتْ مِنْ تَلاوَة
وَ مَنْزِلُ وَحْى مُقْفِرِ الْعَرَصاتِ
«خانه هاى شما اى آل محمد (صلى الله عليه وآله) مدارس آيات خدا بود كه دشمنان نور تلاوت قرآن را در آن خاموش كردند و محلّ نزول وحى الهى بود كه اكنون از همه چيز تهى گشته است».
شعراى معاصر ما نيز رنگ و آب تازه اى به آن بخشيدند و با اشعارى از اين دست:
إنْ كَانَ دينُ مُحَمَّد لَمْ يَسْتَقِمْ
إِلاَّ بِقَتْلي يا سُيُوفُ خُذيني
«اگر دين محمّد جز با شهادت من (و رسوايى دشمن) استوار نمى شود، اى شمشيرها به سراغ من آييد».
يا به گفته شاعرى ديگر، به عنوان زبان حال سالار شهيدان كربلا:
قِفْ دُونَ رَأْيِكَ في الْحَياةِ مُجاهِداً
إِنَّ الْحَياةَ عَقيدَةٌ وَ جِهادٌ
«براى حفظ مكتب و عقيده خود در زندگى بايست و جهاد كن كه زندگى حقيقى چيزى جز عقيده و جهاد نيست». (البتّه مخاطب مسلمانان و پيروان مكتب اهل بيت (عليهم السلام) هستند).
امروز دشمنان اسلام براى محو و نابودى اين آيين پاك كه مزاحم منافع نامشروع آنهاست، مى كوشند مراسم عزاى حسينى را از محتوا خالى كنند و روح حماسى آن را بگيرند و درس هايى كه در جاى جاى اين حماسه بزرگ تاريخى نهفته است، به فراموشى بسپارند.
بر خطباى آگاه، مدّاحان با هدف، نويسندگان شجاع و بيدار لازم است كه در حفظ محتواى اين حماسه بزرگ تاريخ بكوشند و از آن براى نجات ملّت هاى مظلوم جهان عموماً و مسلمين ستمديده خصوصاً بهترين درسها را بگيرند.
مهدویت در اندیشه شهید مطهری
مهدويت يك فلسفه بزرگ جهاني است؛ چون اسلام يك دين جهاني است؛ چون تشيع به معناي واقعي اش يك امر جهاني است. وقتي قرآن ميفرمايد:
(و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحون)
صحبت از زمين است؛ نه صحبت از اين منطقه و آن منطقه و اين قوم و آن نژاد.
اولاً: اميدواري به آينده است كه دنيا در آينده نابود نمي شود زندگي سعادتمندانه بشر آن است كه در آينده است. دوّم: آن دوره، دوره عقل و عدالت است. شما ميبينيد يك فرد سه دوره كلي دارد: دوره كودكانه كه دوره بازي و افكار كودكانه است؛ دوره جواني كه دوره خشم و شهوت است و دوره عاقله مردي و پيري كه دوره پختگي و استفاده از تجربيات، دوره دور بودن از احساسات و دوره حكومت عقل است. اجتماع بشري نيز همين است؛ بايد سه دوره را طي كند؛ يك دوره، دوره اساطير و افسانهها و به تعبير قران دوره جاهليت. دوره دوم، دوره علم است، ولي علم و جواني، دوره حكومت خشم و شهوت، محور گردش زمان ما يا خشم است يا شهوت.
آيا دوره اي نخواهد آمد كه آن دوره حكومت، نه حكومت اساطير باشد و نه حكومت خشم و شهوت؟ دوره اي كه واقعاً معرفت و عدالت، صلح و صفا و انسانيت و معنويت، حكومت كند؟ مگر ميشود كه خداوند اين عالم را خلق كرده باشد و بشر را به عنوان اشرف مخلوقات آفريده باشد، بعد بشر دوره بلوغ خود نرسيده يك مرتبه تمام بشر را زير و رو كند!