عوامل اجتماعی طلاق
1-دخالتهاى بى مورد ديگران
دخالتهاى بىجاى اطرافيان و آشنايان در زندگى خصوصى دو همسر و مخصوصا در اختلافات آنها، عامل مهم ديگرى است كه پيوندها را مىگسلد. تجربه نشان داده است، كه اگر هنگام بروز اختلافات در ميان همسران، آنها را به حال خود رها كنند و با جانبدارى از اين يا آن، به آتش اين اختلاف دامن نزنند، چيزى نمىگذرد كه اين آتش خاموش مىشود. ولى دخالت نزديكان دو طرف، كه غالبا با تعصب و محبتهاى ناروا همراه است، كار را مشكلتر مىكند.
2ـ ازدواجهاى اجبارى
عامل ديگرى كه مىتواند در افزايش طلاق نقش داشته باشد، تحميل اراده پدر و مادر در انتخاب همسر براى فرزندان است. اين اقدام مستبدانه و نابجا، معلول خودخواهى پدر و مادر است. در بعضى موارد ممكن است نيازهاى مادى يا معاملات سياسى، پدرى را بر آن دارد كه فرزند خود را همچون كالا مورد معامله قرار دهد. پيامدهاى چنين ازدواجهايى طلاق، خودكشى، خيانت و… خواهد بود. امروزه در اثر رشد فرهنگى و اجتماعى، اينگونه ازدواجها رو به تقليل نهاده است. [1]
[1] مهدى كىنيا، عوامل اجتماعى طلاق، صص 26ـ25.
دوستان ناباب
علل و عوامل فردى طلاق
6 ـ دوستان ناباب
نيروى تقليد در آدمى بسيار قوى است و اگر او فاقد اين قدرت بود، سطح فرهنگ او هرگز بدين جايگاه نمى رسيد و زندگى او همپايه زندگى آدميان نخستين باقى مىماند؛ اگر الگوهاى مورد تقليد، ممتاز، عالى و محتواى آن قدسى و ملكوتى باشد، وسيلهاى براى بهتر شدن و در نتيجه در راه رشد، تكامل و سعادت گام نهادن است. اين كار، مستلزم حسن انتخاب و پرورش اراده و دقت اوست. تقليدپذيرى از خصوصياتى است، كه كم و بيش نسبت به قدرت اراده، جنبه معكوس دارد؛ به طورى كه اشخاص ضعيف بى اراده تحت تأثير تلقين ديگران قرار مىگيرند. دوستى زمينه تلقين پذيرى اين گونه افراد را مساعدتر مىسازد؛ زيرا دوستان بيش از بيگانگان در زندگى ما نقش دارند و اخلاقيات و رفتارشان در زندگى ما مؤثر است. بنابراين انتخاب دوست و ايجاد ارتباط با افراد، از مسائل حساس زندگى انسانهاست. از اين رو مسامحه و مساهله در آن جايز نيست. اگر دوستان، بد خلق، كج رفتار و از الگوهاى ناباب و بدآموز باشند، كناره گيرى و قطع رابطه با آنها بهتر است و بايد دانست كه اگر به آتش آنان نسوزيم و آشيانه ما بر باد نرود، حتما دود آنان چشمان ما را متأثر و اشك آلود و نفس را در سينه تنگ خواهد ساخت. چه بسا افرادى كه با دورى نكردن از آنان زندگى خانوادگى خود را متلاشى ساخته و رو به طلاق آورده اند.
ناتوانى جنسى، بیكارى
علل و عوامل فردى طلاق
4ـ ناتوانى جنسى
ضعف قدرت جنسى در مرد يا زن، خصوصا سرد مزاجى زن ، كه اين حالت غالبا معلول نارسايى در آموزش زندگى زناشويى است از ديگر عوامل طلاق به شمار مىآيد.
5 ـ بیكارى
يكى ديگر از علل و عوامل عمده طلاق، فقدان شغل مناسب و بیكارى است. ممكن است بیكارى ناشى از علل و عوامل مختلفى از جمله: نداشتن تحصيلات و تخصص كافى، عدم وجود امكانات شغلى، تنبلى و راحت طلبى و نداشتن سرمايه و… باشد. در حالى كه لازمه يك زندگى شرافتمندانه، تعهد و احساس مسؤوليت است. كسى كه مىخواهد با عزت و آبرو زندگى كند بايد عضو مفيدى براى جامعه باشد و در حدود لياقت و شايستگى خويش كارى را بر عهده گيرد.
كسانى كه از قبول مسؤوليت و انجام كار شانه خالى كرده و همانند انگلها از زحمات ديگران استفاده مىكنند، مورد بدبينى اسلام و منفورترين اشخاص هستند و مطمئنا بیكارى و تن پرورى، آنها را به راه فساد سوق مىدهد. حضرت على عليه السلام در اين باره مىفرمايد:
«ان يكن الشغل مجهدة فاتصال الفراغ مفسدة» [1] اگر تن دادن به شغل مايه زحمت است، بیكارى دائم، باعث فساد است.
بنابراين بیكارى يكى از عواملى است كه باعث درگيرى و بر هم زدن آرامش و سكون زوجين مىشود. توقعات بىجا، ولخرجيها، سختگيريها، تجمل پرستيها از سوى زن باعث فروپاشى بنيان خانواده مىشود.
[1] محمد بن محمد بن نعمان مفيد (شيخ مفيد)، ارشاد مفيد، ترجمه سيد هاشم رسولى محلاتى، ص 141.
فساد اخلاقى
علل و عوامل فردى طلاق
3ـ فساد اخلاقى
فساد اخلاقى از عوامل عمده افزايش طلاق است كه مهمترين آنها عبارت است از:
ـ شكستن حريم خانواده؛ زن و مردى كه حريم خانواده را مىشكنند و عفت و ناموس خود را در اختيار ديگران قرار مىدهند، تا غرايز نامحدود جنسى خود را ارضا كنند، خيلى زود تن به انحلال نكاح داده و كانون گرم خانوادگى را رها مىكنند تا به دور از اين حصار بتوانند به اميال غير انسانى و بى حد و مرز خود جامه عمل بپوشانند؛ در حالى كه بىاطلاع از عواقب وخيم آن ـ كه خود عامل انواع بيماريهاى جسمى و روحى است ـ مىباشند. متأسفانه عده زيادى از مردان و زنان به علت اغفال عدهاى هوسران و شهوتپرست از آغوش گرم خانواده جدا شده، بىبند و بارى را بر زندگى شرافتمندانه ترجيح مىدهند و براى اين كه آسانتر و راحتتر، از هر گونه قيد و بند اخلاق آزاد شوند، تن به طلاق داده، پيوند زن و شوهرى را پاره مىكنند.
ـ اعتياد؛ اعتياد عبارت است از وابستگى به عوامل يا موادى كه تكرار مصرف آنها در زمان معينى از سوى معتاد، ضرورى مىباشد. مواد مخدر و عادتزا، دگرگونيهاى روانى در فرد به وجود مىآورد؛ همانند تغيير در برداشت از انگيزهها و كنشهاى درون و برون مبتنى بر خيالبافى همراه با خوشبينيهاى اغراق آميز، غوطه ور شدن در مظاهر هوسناك محسوسات و…
اعتياد يكى از عوامل مؤثر در زوال و نابودى خانواده است. پدرى كه جانش را براى همسر و فرزندانش فدا مىكرد، اكنون آنها را نمى شناسد و حاضر است براى به دست آوردن ذرهاى از آن مواد نابود كننده، جان آنها را ببخشد و نسبت به مرگ زن و فرزند خود بىاعتنا باشد. او با دست خويش مرگ خود و خانوادهاش را امضا مىكند.
اميد است با استفاده از راهكارهاى مفيد و درمان به موقع اعتياد، درصد قابل توجهى از آمار طلاق به علت اعتياد كاهش يابد.
ناراحتى هاى روحى و روانى
علل و عوامل فردى طلاق
2ـ ناراحتىهاى روحى و روانى
روايات بسيار مهمى از مصادر وحى و در معتبرترين كتابها در مورد رذايل اخلاقى كه ريشه در مشكلات روحى و روانى دارد، نقل شده است؛ رذايلى چون: كبر، حماقت، بخل، غضب، تنبلى و… كه هر كدام به تنهايى مىتواند عرصه را بر زن و شوهر تنگ گرداند و زمينه تزلزل و عدم پايدارى را در خانواده به وجود آورد. در اينجا به ذكر حديثى اكتفا مىشود. رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «اياكم و تزوّج الحمقاء فانّ صحبتها ضياع و ولدها صباغ.» [1] از ازدواج با زن كودن و احمق بپرهيزيد كه همنشينى با آن تباهى عمر و فرزندش متجاوز و ستمكار است. آنچه مسلم است پيشگيرى بهتر از درمان است و توصيههاى اسلام در انتخاب همسر همه در جهت پيشگيرى از تزلزل نظام مقدس خانواده مىباشد. بنابراين قرار دادن ملاكها و معيارهايى تا اين اندازه ظريف و عميق، نه از جهت سختگيرى در امر ازدواج است، بلكه بيانگر اهميت كانون مقدس خانواده است.
[1] همان، ج 103، ص 232.