ماه خدا
در ارزيابي و قدرشناسي از ماه ها در روايات دو نگاه وجود دارد:
گاهي ماه رجب را «ماه خدا» ، ماه شعبان را «ماه رسالت » ، و ماه رمضان را «ماه امت » ناميده اند و گاهي برعكس، ماه رجب را «ماه ولايت و امامت » و ماه شعبان را «ماه نبوت » و ماه رمضان را «ماه خداوند» معرفي كرده اند .
اين دو گونه روايات مولود دو نگاه و دو زاويه ديد است .
اسوه عارفان و مجاهدان روزگار ما امام خميني قدس سره پيوند و ارتباط اين سه موضوع را در آداب الصلاة چنين آورده است:
«شيخ عارف شاه آبادي رحمه الله مي فرمودند كه شهادت به ولايت در شهادت به رسالت منطوي است، زيرا كه ولايت باطن رسالت است و نويسنده گويد: كه در شهادت به الوهيت، شهادتين، منطوي است جمعا و در شهادت به رسالت، آن دو شهادت نيز منطوي است، چنانچه در شهادت به ولايت آن دو شهادت ديگر منطوي است والحمد لله اولا وآخرا .»
از امام كاظم عليه السلام چنين بازگو شده است:
«رجب نهر في الجنة، اشد بياضا من اللبن واحلي من العسل، من صام يوما من رجب سقاه الله عزوجل من ذلك النهر ; رجب نام نهري در بهشت است كه از شير سفيدتر و از عسل شيرين تر است . هر كس يك روز از [ماه] رجب را روزه بگيرد، خداي عزوجل از آن نهر به او آب دهد .»
امام صادق عليه السلام از پدران خويش نقل مي كند كه علي عليه السلام خوش داشت انسان خود را چهار شب در سال براي عبادت فارغ سازد; اولين شب ماه رجب، شب عيد قربان، شب عيد فطر و شب نيمه شعبان .
اهميت ماه عظيم رجب به حدي است كه علامه مجلسي رحمه الله در فضيلت آن ماه و روزه آن بيش از چهل حديث در جلد نود و چهارم بحار الانوار آورده و با عبارات گوناگون، عظمت، فضيلت، قداست و عنايات خاص الهي را در اين ماه ياد آور شده است .
خبر بگير از درون
آخر سال از درون خود خبر بگیریم و از خود بپرسیم؛ به کجا چنین شتابان؟!
انسان در معرض تغییرات مداوم قرار دارد:
1. آفرینش 2. تولد 3. زندگی 4. مرگ و در هر مورد با اندکی تغییر در امورمان، اسم ما هم عوض می شود؛
به عنوان نمونه وقتی می میریم، ما را دیگر به اسم زمان حیات، صدا نمی کنند و در باره ما می گویند: جسد کجاست؟
و بعد از غسل دادن می گویند :جنازه کجاست ؟ و بعد از خاک سپاری می گویند: قبر میت کجاست؟
همه لقب ها و پست هایی که در دنیا داشتیم، بعد از مرگ فراموش مي شه؛
آقا یا خانم دکتر، استاد، رئیس، مدير ، مهندس، مسؤول…
پس اکنون که در دوران زندگی هستیم، فروتن و متواضع باشیم…نه مغرور و متكبر… مراقب و متوجه دوران بعد باشیم!! مگر دوران ها چگونه بر ما پدید آمده اند؟
تحول سالها، هشداری است روشن که زمان در حال گذر است؛ هنر زندگی کردن، آن است که ببینیم در درون ما چه می گذرد؟!
عارفی گفت: آنچه از سر، گذشت؛ شد سرگذشت! حیف بی دقت گذشت؛ اما گذشت! تا که خواستیم یک «دو روزی» فکرکنیم!، بر در خانه نوشتند: درگذشت..
سال گذشته، اکنون در حال درگذشتن است؛ با تامل در افکار و اخلاق و اعمال سال گذشته خود و محاسبه خویشتن، سال آینده خود را نیکو و با برنامه، با دقت و با هدف روشن تری آغاز کنیم.
احترام به مادر
امام زین العابدین علیه السلام، نسبت به مادرشان بسیار نیکوکار بودند؛ به طورى که به ايشان گفتند: تو نسبت به مادر، از همه کس نیکوکارترى ، ولى نمى بینیم که با او در یک ظرف غذا بخورى !
امام در جواب فرمود: چون ترسم که دستم را به سوى چیزى برم که مادرم قصد خوردن آن را داشته و او را ناراحت کنم.
هدیه دادن
یکی از مهارتها برای ابراز محبت در خانواده می باشد.
احترام به شخصیت افراد در آنها عشق ومحبت می افریند وهدیه دادن نوعی احترام طرف مقابل محسوب می شود وانسانی که هدیه می گیرد،بی اختیار واز روی فطرت خدادادی خویش مهر ومحبت هدیه دهنده را در دل خود جای می دهد.این نکته در روابط زناشویی از اهمیت خاصی برخوردار است وعامل مهمی در ایجاد انس والفت وهمگرایی نسبت به زن ومرد محسوب می شود تا انجا که هدیه دادن مرد به همسر خویش مانند نیکی به نیاز مندان است.
دانش ام البنين
خواندن اشعار براي عزاداري گاه جنبههاي ديگري دارد.ام البنين با اين اشعار هم حماسه كربلا و شجاعت پسران خود و مظلوميت حق را به مردم زمان خود و آيندگان معرفي ميكرد و هم تاريخ كربلا را واگويه ميكرد و در قالب عزاداري و مرثيه سرايي نوعي اعتراض به حكومت وقت ميكرد و مردم كه اطراف او اجتماع ميكردند نسبت به عمال بني اميه متنفر و منزجر ميشدند. وي پس از كربلا بار رسالت سياسي و اجتماعي خويش را به دوش گرفت و پيامهاي مهم كربلا را به فرداها صادر كرد و ارزشهاي معنوي اين حماسه عرفاني را زنده نگاه داشت.
زندگانيام البنين همواره با بصيرت و نور دانش همراه بوده است و اين ويژگي والا در جاي جاي كتب تاريخي ذكر شده است و ما را با عظمت اين بانوي عالمه و فاضله آشنا ميسازد. علاقهام البنين به اهل بيت عليهم السلام و بصيرت ديني او به امامت به قدري بود كه در باره او مينويسند: « براي عظمت و معرفت و بصيرتام البنين كافي است كه او هر گاه بر اميرالمؤمنين وارد ميشد و حسنين مريض بودند با ملاطفت و مهرباني با آنها صحبت ميكرد و از صميم قلب با آنها برخورد ميكرد چونان مادري مهربان و دلسوز. » او همسرش را تنها همسر نمي دانست كه قبل از همسر او را امام و «ولي » خويش ميداند و همچنين به اين دو بزرگوار، حسنين، به جهت عشق به امامت و ولايت و به خاطر اتصال آنها با ولي خويش اينچنين محبت و ارادت نشان ميدهد.