حذف تجمل گرایی
در جامعه جهانی اسلام تجمل گرائی و افراط در مصرف و خوش گذرانی و تکلف در پذیرائی ها و میهمانیها و مراسم دیگر و لباس و پوشاک و مرکب و مسکن و…مطرود است. اموری که در زمان ما عامل مهم دشواری زندگی و کمبود عوائد از هزینه و مخارج است که حتی در مراسمی که برای اموات برگزار می شود نیز رقابت در پذیرائی های کمر شکن رایج شده است، بطوری که مصیبت صاحب عزا دو چندان می شود - در حالی که هزارها جوان دختر و پسر بی همسر، بواسطه فقر از زندگی زناشوئی و تشکیل خانواده محروم هستند و مفاسد اجتماعی گوناگون آن، سعادت همه جامعه و امنیت را تهدید می نماید، ملاحظه می شود که برخی مرفه هان در مجلل ترین هتل ها مبالغی که با آن می شود خانواده هائی را از فقر نجات داد صرف می نمایند، روشن است وقتی در جامعه این گونه امور افتخار و احترام آفرین باشد فسادهای بسیار گریبانگیر آن جامعه می شود.
تحریم اسراف و تبذیر و تشویق به اقتصاد و میانه روی و هدایت مردم به استفاده های صحیح از مال و سرمایه که موجب استحکام بنیان اجتماع و بی نیازی از بیگانگان می شود و تعالیم بسیار دیگر همه در کنترل این گرایش مردم به تجمل پرستی و حفظ اعتدال موثر است. از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت است: نحن معاشر الانبیاء و الاولیاء براء من التکلف.ما گروه پیغمبران و اولیاء از تکلف بیزاریم. در سیره پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در ساده زیستن و دوری از تجملات حکایتهای آموزنده بسیار است که با توجه به آنها نمی توان کسانی را که تجملات خانه و اطاق و نیز محل کارشان بسا به میلیونها بالغ می شود و در انواع تنعمات خارج از اندازه و غیر لازم و بلکه لغو با وسایل تفریحی و سرگرمی گرانبها غرق و غافل زندگی می کنند، براستی تربیت شده مکتب آن حضرت شمرد. پیشوا و پیامبری که وقتی پس از بازگشت از سفر وارد خانه یگانه فرزند عزیزش - که از بس او را دوست می داشت هر وقت از سفری می آمد اول به دیدار او می شتافت و در هنگام عزیمت به سفر آخرین کسی را که با او وداع می کرد او بود - شد و به دیدار او رفت، پرده هائی که بر در خانه دختر عزیزش آویخته بود مشاهده کرد، از خانه بیرون آمد، وقتی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) آن پرده ها را نزد آن حضرت می فرستند که به اهل صفه و یا فقراء بدهد، خوشحال و مسرور می شود و می فرماید: فداها ابوها. معلوم است چقدر به زندگی دور از تکلفات و ساده اهمیت می داده است.
نجوایی با امام زمان
اماما، عاشق توییم و دوستدار دوستاران تو و خاک پای منتظران تو، اما فسوسا که خود، خانه دل را برای انتظار تو مهیا نساخته ایم.
اماما، با مژگان نروبیده ایم گرد راه را، با اشک، نشسته ایم غبار دل را.
اماما، نروبیده ایم غبار گناه از دل، اما عاشقیم، نمی دانیم این عشق سوزان، در کجای جانمان جای گرفته که بی تابمان کرده.
اماما، شرمنده ایم که خانه دل را برای حکمرانی تو، پاک نساخته ایم.
اماما، از کاروان عاشقان تو، عقب مانده ایم. مرکب راهوار نداریم که به این کاروان شورانگیز، دست یابیم.
اماما، راه، پیچاپیچ است و پر از گردنه های هراس انگیز، ما، بی پا افزار و توشه، سرگردان.
اماما، خمینی آمد و گزید و برد و ما پس مانده ها و وازده ها، ترسیم که هیچگاه به آن آستان جلال راه نیابیم و غبار شویم و در هوا معلق و سرگردان، نه آرامشی، نه قراری، نه پناهی و نه منزلی.
اماما، بیم آن را داریم در عمق شب، گم شویم و گرفتار رهزنان.
اماما، میدانیم که خود، خود را به وادی هول انگیز بلا افکنده ایم، اما هنوز، کورسویی از چراغ عشق، در جانمان سو سو می زند.
اماما، دریا آشنایان، به عمق دریای عشق فرو رفتند و ما در ساحل مانده ایم، نه چشمی که آن همه زیبایی را ببینیم و نه انسی با امواج که با آنها در آمیزیم و نه پرتوی از عشق که به جان حقیقت راه یابیم.
اماما، عشق، رخی نمود و جلوه ای کرد، ولی ما سرگرم بودیم و از شربت گوارای عشق، ما را بهره ای نرسد.
اماما، نسیم عشق وزید و ما در غفلت بودیم، اینکه بی نصیبی از نسیم عشق، چگونه از این بیابان آتشناک رهایی یابیم و جانهای پژمرده خود را با نسیم دل انگیز صبح، شاداب کنیم.
اماما، راه دشوار است و رهزن، بسیار و عجبا همه در لباس مهر و محبت و راهنما و دل می سوزانند و به نرمی و گرمی، راه می بندند که ما راه می نمایانیم.
چگونه باید به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سلام گفت ؟ - محمد کاظم قزوینی
اگر او را ببینم به او میگویم
ای کسی که در قنوتهای نیازم تو را از ته دل صدا میزدم و خدا را به آمدنتسوگند میدادم و دعا میکردم تا خدا در ظهور تو تعجیل فرماید اما باز در غروبهای دلتنگیم لایهای اشک بود که روی چشمانم را میپوشاند و مرا در صبر برای آمدنتبیتاب میکرد با آنکه میدانستم:«افضلالاعمال انتظار فرج
ماهنامه موعود3
ايام الله
پيروزي انقلاب اسلامي، شيرين حادثه تاريخ معاصر در كام دين باوران ايران و جهان بود كه بذر اميد و نشاط و سازندگي و جهاد و آزادي و استقلال و حكومت الهي را در قلب ميليونها مسلمان و مستضعف جهان در داخل و خارج كشور افشاند و آرزوهاي شيطاني آمريكا و انگليس و شورويِ آن روز را نقش بر آب كرد.
فرياد بلند «الله اكبر» در بيست و دوم بهمن 57 در آفاق زمين و زمان طنين افكند، بانگ آزادي بود كه از خاوران بر مي خاست و فرياد مظلوميت بشريت بود كه از ناي جان ملت ايران به گوش مي رسيد. اعلام طوفانها بود و آتش فشان قهر ملتهاي دربند، كه با گرد آمدن بر محور ولايت فقيه، تبختر باختر نشينانِ ستمگر را هدف گرفته بود. توده هاي محروم جهان كه آن روز با آواي قدسي امام رحمه الله بيدار شدند، هنوز هم به ميثاق خود با خميني بزرگ وفا دارند و يك لحظه در «حق بودن» خروش خميني ترديد نكرده و نمي كنند، گرچه انقلاب ريزش و رويش دارد و امروز برخي نامحرمان غاصب مقامات اجتماعي، عاشقان آواي امام را به آشتي با استكبار و لبخند در برابر جلاّدان جهاني فرا مي خوانند.
هنوز هم سرود الله اكبر، خميني رهبر، كه آن روزها ساخته و از خانه، خانه ملت ايران پخش مي شد، دلنشين ترين سرود ملت ايران و محرومان جهان است.
واژه، واژه اين سرود با خون شهيدان انقلاب اسلامي ايران نوشته شده است و عصاره آرمانهاي محرومان جهان در آن موج مي زند. مخالفان انقلاب اسلامي بخواهند يا نخواهند، اين سرود در عمق جان همه فرزندان خميني بزرگ جا دارد و تارهاي قلب محرومان لبنان و عراق و افغانستان و تاجيكستان و هند و پاكستان و بسياري از نقاط جهان را به صدا در مي آورد.
انقلاب اسلامي، به راستي مردگان گورستان سلطنت را حياتي نوين بخشيد، و شور نشور در جهان پديد آورد.
ايمان، آگاهي، آزادي، خودباوري، شجاعت، حماسه، ايثار، استقلال، نشاط و عاطفه و عدالت و ظلم ستيزي، مقدس ترين و محبوب ترين واژه هاي قاموس انقلاب ما بود، واژه هايي كه هيچكدام براي بسياري از تحليل گران سياسي امروز و تئوري پردازان پس از انقلاب اسلامي مفهوم نيست.
در فرهنگ انقلاب اسلامي واژه هاي ترس و يأس و كفر و شرك و استثمار، سرمايه داري و شاه و انگليس و امريكا و صهيونيزم، منفورترين واژه ها بود؛ واژه هايي كه امروز برخي مسئولان سياسي به آن عشق مي ورزند و برخي با آن انس گرفته اند، و مي خواهند مردم مسلمان را هم با اين مفاهيم شيطاني آشتي دهند.
مبلغان گرامي به عنوان وارثان انديشه راستين خميني كبير، بايد به كارگزاران سياسي يادآوري كنند كه:
انقلاب اسلامي جلوه اي از تفكر پيامبران الهي است و امت اسلامي هيچگاه از راه پيامبران دست نخواهد كشيد.
انقلاب اسلامي، آرمان هزار و چهار صد ساله توده هاي محروم است و ملت مسلمان ايران و ملل مظلوم جهان هيچگاه از اين آرمان كوتاه نخواهند آمد.
انقلاب اسلامي، صداي فطرت بشريت مظلوم است و اين آواي مقدس هرگز خاموش نخواهد شد.
انقلاب اسلامي، جوشش سرخ سيد الشهداست و اين خون تا قيام قيامت از جوشش نخواهد ايستاد.
انقلاب اسلامي، شعله اي از مشعل عدالت خواهي «مهدي موعود عليه السلام » است و اين شعله تا نابودي كفر و شرك و بيداد جهاني روز به روز گرم تر و درخشان تر خواهد شد.
بيگانگان و ريزشهاي انقلاب اسلامي بدانند، امروز هم ميليونها جوانه در باغ انقلاب اسلامي در حال رويش است.
شعارهاي انقلاب اگر از نوارها و برخي در و ديوارها پاك شده اند، در ذهن و قلب ميليونها انسان ستمديده از نظام استكبار مي درخشد. استكبار و صهيونيزمِ پنهان در زير نقاب سازمان ملل به اصطلاح متّحد، نمي توانند فرزندان خميني را فريب دهند. آرمانها و استانداردهاي مصوّب اين سازمانها با فرهنگ و معيارهاي انقلاب اسلامي فرسنگها فاصله دارد و واژه توسعه و پيشرفت با مفهوم غربي آن هرگز در شعارهاي مردم نبوده و نيست. مردم هنوز هم استقلال و آزادي و جمهوري اسلامي را مي خواهند، نه يك كلمه كم و نه يك كلمه زياد!
ايام الله
يكي از نعمتهاي خداوند به مردم ايران و جهان، پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 ش بود. انقلابي كه با قيام دوازدهم محرّم (15 خرداد سال 1342 ش) به رهبري امام خميني رحمه الله و روحانيّت آغاز شد و سرانجام تحوّلي شگفت در فكر و فرهنگ و سياست و اقتصاد جهان پديد آورد و در 22 بهمن 1357 ش. به پيروزي رسيد. در جريان اين تحوّل بزرگ اجتماعي، بار ديگر آواي قدسي «اَلْعِزَّةُ لِلّهِ» از زبان عالمي عارف و بيدار و مرجعي آگاه و فداكار شنيده شد و زلزله اي در اركان استبداد و استعمار جهاني پديد آمد. كاخ دو هزار و پانصد ساله سلطنت در ايران فرو ريخت و كنگره هاي فراواني از قصر بيداد جهاني تَرَك برداشت. صداي امام خميني رحمه الله پژواك فرياد ابراهيم عليه السلام و محمّد صلي الله عليه و آله بود كه از حلقوم مردي از قبيله خورشيد به گوش جان بشريت رسيد.