تو یا ثامن الحجج
من کیستم؟ گدای تو یا ثامن الحجج
شرمنده ی عطای تو یا ثامن الحجج
بالله نمی روم بر بیگانگان به عجز
تا هستم آشنای تو یا ثامن الحجج
از کار من گره نگشاید کسی مگر
دست گره گشای تو یا ثامن الحجج
تا آخرین نفس نکشم دست التجا
از دامن ولای تو یا ثامن الحجج
دارالشفاست کوی تو و خود تویی طبیب
درد من و دوای تو یا ثامن الحجج
نام و لقب هاي حضرت رضا عليه السلام
نام حضرت علي، كنيه اش ابوالحسن و القابش رضا، صابر، فاضل، رضي، وفي، قرة اعين المؤمنين و غيظ الملحدين است. علي بن يقطين درباره ي كنيه ي حضرت مي گويد: نزد امام كاظم عليه السلام رفتم و دريافتم فرزندش علي بن موسي الرضا عليهما السلام نيز نزد وي شتافته است. امام فرمود: علي بن يقطين، همين علي، آقاي فرزندان من است. آگاه باش، من كنيه ام [ابوالحسن ] را به وي دادم.
بزنطي درباره ي لقب حضرت مي گويد: به امام محمد تقي عليه السلام عرض كردم: گروهي از مخالفانتان چنان مي پندارند مامون پدر بزرگوارتان را همزمان با پذيرش ولايت عهدي، رضا لقب داد.
حضرت فرمود: به خدا سوگند، دروغ مي گويند. حق تعالي او را رضا ناميد; چون خدا در آسمان و رسول خدا و امامان معصوم عليهم السلام در زمين وي را پسنديدند.
پرسيدم: پس چرا وي رضا ناميده شد؟
فرمود: چون، افزون بر دوستان، مخالفان نيز او را پسنديدند و از وي خشنود بودند. اتفاق دوست و دشمن در رضايت به وي اختصاص دارد.
سلام علي آل طه و ياسين
سلام علي آل خير النبيين
سلام علي روضة حل فيها
امام يباهي به الملك و الدين
امام به حق شاه مطلق كه آمد
حريم درش قبله گاه سلاطين
شه كاخ عرفان گل شاخ احسان
در درج امكان مه برج تمكين
علي بن موسي الرضا كز خدايش
رضا شد لقب چون رضا بودش آيين
ز فضل و شرف بيني او را جهاني
اگر نبودت تيره چشم جهان بين
پي عطر روبند حوران جنت
غبار ديارش به گيسوي مشكين
اگر خواهي آري به كف دامن او
برو دامن از هر چه جز اوست در چين
چو جامي بچش لذت تيغ مهرش
چه غم گر مخالف كشد خنجر كين
رهيافت هاي اساسي سبك زندگي
برخي از جامعه شناسان مشهور مانند پير بورديو، آنتوني گيدنز، ميشل سوبل و ديويد چني كه در مباحث خود به سبك زندگي توجه داشته اند داراي دو نگرش كلي در طرح اين مباحث هستند. در نگرش نخست برخي جامعه شناسان، سبك زندگي را از جنس كنش و رفتار مي دانند و ارزش ها، نگرش ها و جهت گيري هاي ذهني افراد را از دايره اين مفهوم خارج دانسته اند. بر خلاف نگرش دوم كه ارزش ها و نگرش ها را بخشي از سبك زندگي به شمار مي آورند.
حال آنكه سبك زندگي مجموعه اي از الگو هاي رفتاري پايدار است كه بر اساس بينش ها، ارزش ها و باورها سامان مي يابد و از زمانه و زمينه زندگي افراد و گروه هاي اجتماعي متاثر مي شود.
رهيافت هاي اساسي سبك زندگي
رهيافت هاي اساسي سبك زندگي در دو دسته كلي جامعه شناختي و روان شناختي قرار مي گيرد. پر واضح است كه بر اين دو رهيافت، رهيافت سومي هم بايد افزود كه ضمن استفاده از يافته هاي قطعي هر دو روش پيش گفته، از تعريف، ويژگي و شاخص هاي ويژه خود برخوردار است.از اين رهيافت به رهيافت ديني تعبير مي شود.
سبك زندگي در اين رهيافت عبارت است از الگوي كنش مرجّح وپايدار كه بر اساس منابع معتبر ديني وشيوه زندگي پيشوايان دين و عرف متشرعه و نيز مباني ارزشي دين استخراج شده است. اين رهيافت بر اساس متون اصلي و معتبر ديني سامان مي يابد و عنصر زمان و مكان در آن جايگاه ويژه اي دارد.
در تعريف هايي كه از سوي جامعه شناسان مطرح مي شود، بيشتر بر هنجار هاي اجتماعي افراد و توصيف نگرش و منش اجتماعي آنان در جامعه تاكيد مي شود. در حالي كه روان شناسان بيشتر، بعد فردي و شخصيتي را مورد توجه قرار داده اند. چنانكه«آدلر» اصطلاح سبك زندگي را به جاي شخصيت و براي اشاره به حال و هواي زندگي فرد بكار برده است. از ديدگاه او سبك زندگي هدف فرد نسبت به ديگران و نگرش فرد نسبت به دنيا را شامل مي شود.
طلوع صبح
نجمه، مادر امام رضا عليه السلام، مي فرمايد: زماني كه فرزند بزرگوارم را باردار بودم، هرگز احساس سنگيني نمي كردم. وقتي مي خوابيدم، صداي تسبيح و تهليل و تمجيد حق تعالي را از درونم مي شنيدم. هراسان از خواب بيدار مي شدم; ولي ديگر آن صدا به گوش نمي رسيد. وقتي به دنيا آمد، دستهايش را بر زمين گذاشت; سر مطهرش را به سوي آسمان بلند كرد، لب هايش را تكان داد، ولي نفهميدم چه مي گويد. نزد امام كاظم عليه السلام رفتم، او فرمود: «نجمه، كرامت پروردگار گوارايت باد.»
فرزندم را در پارچه يي سفيد پيچيدم و نزد حضرت بردم. وي در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه خواند. آن گاه آب فرات خواست و كامش را با آن برداشت. سپس نوزاد را به من بازگرداند و فرمود: بگير اين را كه ذخيره ي خداوند در زمين و حجت خدا بعد از من است.
و چنين بود كه هشتمين خورشيد امامت در روز جمعه، يازدهم ذي قعده، در مدينه ديده به جهان گشاد. پدرش امام موسي كاظم عليه السلام، هفتمين امام شيعيان، و مادرش «نجمه » الگوي خردورزي، دين باوري، حيا و عبادت بود. بزرگواري اين بانو چنان بود كه حميده، مادر امام كاظم عليه السلام، هرگز نزدش نمي نشست و در جهت تعظيم و احترام وي مي كوشيد. رؤياي صادق حميده را مي توان يكي از دليل هاي احترام بسيار وي به نجمه دانست. او شبي رسول خدا صلي الله عليه و آله را در خواب ديد كه فرمود: حميده، نجمه را به فرزندت موسي ده; از او فرزندي به دنيا خواهد آمد كه بهترين اهل زمين است.
بر اين اساس، وي نجمه را در اختيار امام موسي كاظم عليه السلام قرار داد و به وي گفت: فرزندم، كنيزي است كه در زيركي و كرامت هاي اخلاقي بهتر از او نديده ام. مي دانم هر نسلي كه از وي به وجود آيد پاكيزه و مطهر خواهد بود.