وصف على از زبان پيامبر عليهماالسّلام
در آن ميدانى كه پيامبر اعظم، عقل كل، خاتم رسل و هادى سبل صلّى الله عليه و آله و سلّم، بر حسب احاديث معتبر و مشهور بين المسلمين، از آن حضرت، آن همه تمجيدات و تعريفات رسا و پر از معنا فرموده باشد و او را با حق و با قرآن، و حق و قرآن را با او و لازم الاتصال و غير قابل افتراق دانسته باشد، و گاه فرموده باشد:
«وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ لَا أَنْ تَقُولَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِي فِيكَ مَا قَالَتِ النَّصَارَى فِي ابْنِ مَرْيَمَ لَقُلْتُ الْيَوْمَ فِيكَ مَقَالًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْكَ لِلْبَرَكَةِ. »
و گاهى با زبان معجزْ بيان و حقيقت ترجمان، فرموده باشد:
«لَوْ أَنَّ الْبَحْرَ مِدَادٌ وَ الْغِيَاضَ أَقْلَامٌ وَ الْإِنْسَ كُتَّابٌ وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ. »
يا ارزش يكى از ميدان هاى جهاد آن مجاهد فى سبيل الله را در راه اعلاى كلمة الله و دفاع از حق، افضل از عبادت جنّ و انس و يا تمام امّت معرفى كرده باشد، ديگران در مدح و ثناء آن حضرت چه مى توانند بگويند؟!
همه در برابر آفتاب جهان تاب محمدى و درياى بيكران علم احمدى صلوات الله عليه و آله، چون ذرّه و قطره، بلكه از آن هم كمترند.
اعتراف همگان به عجز از وصف على عليه السلام
وَ ماذا يقُولُ النّاسُ في مَدْحِ مَنْ اتَتْ مَدائِحُهُ الغَرّاءَ في مُحْكَمِ الذِّكْرِ
كتاب فضل تو را آب بحر كافى نيست كه تر كنند سر انگشت و صفحه بشمارند.
از آن شخصيت عظيم كه بعد از رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم اشرف كلمات الهيّه، اكبر آيات ربّانيه، ادلّ دلايل جامعه، اتمّ براهين ساطعه، وسايل كافيه و مظهر العجايب و معدن الغرايب است و مالك كلّ عظمت هاى انسان مافوق و برتر و خليفة الله بر حق است و دوستى او عنوان صحيفه مؤمن و علامت طهارت مولد است، اگر انسان، همه زبان هاى گويا را در دهان داشته باشد و با هر كدام از آنها جاودانه مدح و ثنا بگويد، از حرف نخستين مدح او، بيشتر نخواهد گفت و زبان حالش اين شعر خواهد بود:
اين شرح بى نهايت كز وصف يار گفتندحرفى است از هزاران كاندر عبارت آمد
كلام بزرگان در مدح اميرالمؤمنين عليه السلام
حقيقت اين است كه با جملهها و كلماتى كه حروف آنها از بيست و نه حرف بيشتر نيست، نمى توان از بزرگ بنده خاص و مخلص خدا، كه در آيات بسيارى از قرآن، خداوند متعال، خود او را وصف و مدح فرموده است، توصيف و ستايش كرد؛
وَ إن قَمِيصاً خيطَ مِنْ نَسْجِ تِسْعَةٍوَ عِشْرينَ حَرْفاً عَنْ مَعاليهِ قَاصِرٌ
مدايح شايسته اى كه از آن امام عظيم، رهبر موحّدان، پيشواى مجاهدان، سرور زهّاد و دادگران و اميرمؤمنان شده، هر چه رسا و شيوا بوده، به ناحيه اى از نواحى عظمت آن حضرت اشارت دارد.
آن كه در مجلس معاويه و به درخواست و اصرار او، امام را به اين سخنان توصيف كرد:
«كَانَ وَ اللهِ بَعِيدَ الْمُدَى شَدِيدَ الْقُوَى يَقُولُ فَصْلًا وَ يَحْكُمُ عَدْلًا يَتَفَجَّرُ الْعِلْمُ مِنْ جَوَانِبِهِ وَ تَنْطِقُ الْحِكْمَةُ مِنْ نَوَاحِيهِ يَسْتَوْحِشُ مِنَ الدُّنْيَا وَ زَهْرَتِهَا وَ يَسْتَأْنِسُ بِاللَّيْلِ وَ وَحْشَتِهِ كَانَ وَ اللهِ غَزِيرَ الْعَبْرَةِ طَوِيلَ الْفِكْرَةِ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ وَ يُخَاطِبُ نَفْسَهُ وَ يُنَاجِي رَبَّهُ يُعْجِبُهُ مِنَ اللِّبَاسِ مَا خَشِنَ وَ مِنَ الطَّعَامِ مَا جَشِبَ كَانَ وَ اللَّهِ فِينَا كَأَحَدِنَا»
و آن كه با اين جمله ى كوتاه « إحتياجُ الكُلِّ إلَيْهِ وَ إسْتِغْنائُه عَنِ الكُلِّ دَليلٌ عَلى أنَّه إمَامُ الكُلِ».
او را ستود، و آن كه در وصف كلامش مى گفت:
«كَلامُهُ دُونَ كَلامِ الخَالِقِ وَ فَوْقَ كَلامِ الْمَخْلُوقينَ»
و آن كه مى گفت:
«لَوْلا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَر» و «لَوْ لَا سَيْفُهُ لَمَا قَامَ لِلْإسْلامِ عَمُودٌ»
وآن كه مى گفت:
«قُتِلَ في مِحْرابِ عِبادَتِهِ لِشِدَّةِ عَدْلِهِ»
و آن بانوى شجاع و با معرفتى كه او را در حضور معاويه به اين دو شعر، مدح نمود:
«صَلَّى الإلهُ عَلى جِسْمٍ تَضَمَّنَهُ قَبْرٌ فَاصْبَحَ فيهِ الْعَدْلُ مَدْفوناً
قَدْ حالَفَ الْحَقُّ لا يبْغي بِهِ بَدَلًافَصارَ بِالْعَدْلِ وَ الايمَانِ مَقْروناً»
و آن مرد مسيحى كه آن شخصيت بزرگ آفرينش و آن يگانه نمايش كمال وجود محمّدى را به اين جمله ستايش كرده است:
«في عَقيدَتي انَّ عَليَّ بْنَ أَبي طالِب اوَّلُ عَرَبِيّ لازَمَ الرُّوحَ الْكُلِّيةَ فَجاوَرَها وَ سامَرَها»
و آن شاعر پاك نهاد كه سروده است:
ابر دوش پيغمبر پاك رأى خدا دست سود و خداوند پاى
و آن كه اين شرف و عزّت را به اين بيان شرح داد:
«النّبِي الْمُصْطَفى قالَ لَنالَيلَة الْمِعْراجِ لَمّا صَعِدَهُ
وَضَعَ اللهُ عَلى ظَهْري يداًفَارانِي الْقَلْبَ انْ قَدْ بَرَّدَهُ
وَ عَلِيٌ واضِعُ رِجْلَيهِ لي بِمَكان وَضَعَ اللهُ يدَهُ»
همه و هر يك به منقبتى از مناقب آن حضرت اشارتى كرده اند.
با اين همه كه علما و حكما، چهارده قرن است از فضايل او گفته اند، تا علم، فضيلت، زهد، عدل و كمالات انسانى مورد ستايش است، آيندگان او را ستايش خواهند كرد.
و با اين قصايد و اشعار بى شمار و هزارها كتاب و مقاله كه پيرامون شرح شخصيت اين انسان أكمل و والا نوشته اند
و همه داد سخن را داده اند، باز هم همانند روزهاى نخست براى گويندگان و انديشمندان، مجال سخن باز و بلكه بازتر شده است.
همان طور كه در احاديث شريفه بيان شده است، على عليه السّلام معجزه اى است كه خداوند به رسول گرامى اش خاتم الانبياء صلّى الله عليه و آله و سلّم عطا فرمود؛ معجزه اى كه از همه معجزات انبياى گذشته، بزرگتر و حيرت انگيزتر است؛ و بجاست كه بگوييم اين سخن حضرت صادق عليه السّلام را:
«الصُّورَةُ الإنْسَانِيَّةُ هِيَ أكْبَرُ حُجَجِ اللهِ عَلى خَلْقِهِ وَ هِيَ الكِتابُ الَّذي كَتَبَه بِيَدِهِ وَ هِيَ الهَيْكَلُ الّذي بَناهُ بِحِكْمَتِهِ وَ هِيَ مَجْمُوعُ صُوَرِ العَالَمينَ وَ هِيَ المُخْتَصَرُ مِنَ العُلُومِ في اللَّوحِ الْمَحْفُوظِ»
به واسطه شخصيتى، مثل على عليه السّلام بيان واقع و حقيقت مى شود.
با عالم بزرگ معتزله ابن أبى الحديد هم نوا شده، مى گوييم:
«هُوَ النَّبَأُ الْمَكْنُونُ وَ الجَوْهَرُ الّذي تَجَسَّدَ مِنْ نُورٍ مِنَ القُدْسِ زاهِر
وَ وَارِثُ عِلْمِ المُصْطَفى وَ شَقيقِه أخاً وَ نَظيراً فِي العلى و الأواصِر
وَ ذُو المُعْجِزاتِ الوَاضِحاتِ أقلّهاالظُّهور عَلى مُسْتَوْدِعاتِ السَّرائر
ألا إنَّما التَّوْحيدُ لَوْلا عُلومُهُ كَعَرْضَةِ ضِلّيلٍ وَ نَهْبَةِ كافر»
پس، سزاوار است كه زمين ادب ببوسيم، و خداوند متعال را به نعمت ولايت آن حضرت و فرزندان بزرگوارش، تا حضرت
صاحب وقت، ولى عصر و مالك امر، مولانا المهدى ارواح العالمين له الفداء حمد و سپاس بگوييم:
الْحَمْدُللهِ الَّذي جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّكينَ بِولايةِ اميرَالْمُؤْمِنينَ وَ الْائِمَّةِ الْمَعْصُومينَ سِيّما خاتَمِهِمْ وَ قائِمِهِمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَيهِمْ اجْمَعينَ.
عجز دانشمندان از بيان فضائل على عليه السلام
كتاب فضل تو را آب بحر كافى نيست كه تَر كنند سر انگشت و صفحه بشمارند.
انشاى قصايد و اشعار و تأليف كتاب در مناقب و فضايل حضرت مولى الموحّدين اميرالمؤمنين عليه الصلوة و السّلام، از عصر رسالت و نيمه اول قرن يكم هجرت آغاز گرديد و الى زماننا هذا، چهارده قرن است كه اين شيوه پسنديده ادامه دارد و تا جهان از رجال بزرگ فضيلت، انسانيت و اسوه هاى كمال و عظمت و مردان الهى تقدير و تعظيم دارد، ادامه خواهد داشت و تأليف كتاب و انشاء اشعار در اين موضوع، پايان نخواهد يافت.
دانشمندان محقّق، نويسندگان متتبّع و علما و ارباب علوم و فنون اسلامى در اين ميدان همواره حضور داشته و اين رشته تأليف را بى انقطاع ادامه داده و هر كدام به اميد كسب افتخار و نيل به اجر ثواب، بضاعت علم و تحقيق خود را هر چند كه بسيار ثمين و گران بها بوده، با كمال مسكنت و خجلت در پيشگاه چاكران و ملازمان درگاه آسمان جاه آن حضرت نثار كرده و با عرض « إنّ الهَدايَا عَلى مِقْدَارِ مُهدِيهَا » زمين معذرت و ادب بوسيده اند.
شمار اين كتابها از دهها هزار بيشتر و بيشتر است كه بديهى است اين خود، ثروت علمى و معنوى بى نظيرى است كه از بركت وجود كثير البركات امام اميرالمؤمنين عليه السّلام فراهم شده است و سزاوار است كه ويژه اين موضوع ارزشمند، كتابخانه هايى تأسيس گردد.
«لَوْ أَنَّ الْبَحْرَ مِدَادٌ وَ الْغِيَاضَ أَقْلَامٌ وَ الْإِنْسَ كُتَّابٌ وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ. »
يا ارزش يكى از ميدان هاى جهاد آن مجاهد فى سبيل الله را در راه اعلاى كلمة الله و دفاع از حق، افضل از عبادت جنّ و انس و يا تمام امّت معرفى كرده باشد، ديگران در مدح و ثناء آن حضرت چه مى توانند بگويند؟!
همه در برابر آفتاب جهان تاب محمدى و درياى بيكران علم احمدى صلوات الله عليه و آله، چون ذرّه و قطره، بلكه از آن هم كمترند.
جوانب متعدد شخصيت اميرالمؤمنين عليه السلام
نواحى متعدد عظمت هاى على، آن تجسّم بندگى و عبوديت خالص خدا، و بخش هاى گوناگون و بلكه متضادّ مناقب، فضايل و مواقف آن حضرت، همه در كتابها مضبوط و محفوظ مانده است؛
عَلِيّ وَ مَا أنْزِلَ فيهِ مِنَ القُرْآنِ، عَلِيّ و مَا ثَبَتَ لَهُ مِنَ الشُّئُونِ وَ المَقَامَاتِ بِالسُّنَّةِ، عَلِيّ وَ مَا صَدَرَ مِنْهُ مِنَ المُعْجِزاتِ، عَلِيّ وَ مَواقِفُهُ وَ بُطُولاتِهِ فِي الغَزَواتِ، عَلِيّ وَ تَضْحِياتُهُ فِي سَبيلِ إعْلاءِ كَلِمَةِ الإسْلامِ.
على و اخبار از مغيبات، گذشته و آينده زمان، على و علم به عوالم غيب، على و علم به شرايع و احكام اسلام، على و زهد و پارسايى و پرهيزگارى، على و علوم عالى الهيات، على امير فصاحت، بلاغت و كلام، على و عبادت، خوف از خدا و شب زنده دارى، على و عدالت، دادستانى و دادگسترى، على و حكومت و زمامدارى، على و فروتنى و بردبارى، على در خدمت و نصرت دين خدا و رسول خدا، على امام المتقين و زوج سيدة نساء العالمين، على ابوالأرامل و الايتام و المساكين، على و على و على و… اينها و بيشتر و بسيارتر از اينها، همه نواحى عظمت وجود على است.
على، اعظم آيات الهى و اظهر معجزات حضرت رسالت پناهى صلّى الله عليه و آله و سلّم است كه در اين كتابها بازگو شده و علماى توانا، نويسندگان بزرگ، فرزانگان برجسته و نبغاء عالم علم پيرامون آنها قلم فرسايى كرده و با اين همه كه گفتند و نوشتند، باب ابراز بلاغت، تأليف، تصنيف و ايراد خطابه و سخنرانى در فضايل و مناقب آن حضرت، هم چنان بر روى دانشمندان و فضلاى دوران باز است و هر كسى در اين باغ پهناور وارد مى شود، به ميوه اى تازه دست مى يابد؛ (كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها)
پيام غدير، ص: ۶۲