حفظ اسلام در گرو نهضت حسيني
امام حسين عليه السلام در شرايطي كه ظاهر و پوسته اسلام محفوظ و باطن اسلام داشت معيوب مي شد،قيام كرد و با قيام خودش تحولي در درون تاريخ اسلام بوجود مي آورد، مردم را بيدار مي كند كه اسلام آن نيست كه بني اميه مي گويد، آن ظاهر اسلام است نه باطن.در روز هشتم ذي الحجه در حالي كه همه مردم به حج روي آورده اند، حجي كه در تسخير بني اميه است، حجي كه ظاهرش حج است و باطنش حج نيست، امام حسين در همان وقت پشت به مكه و رو به كربلا مي كند.[وقتي امام حسين جواب رد در تقاضاي بيعت از سوي مروان حاكم مدينه داد]نفرمود كه مصلحت شخص من؛ يعني مصلحت شخص من چنين اقتضايي نمي كند، فرمود پس اسلام چه مي شود: «و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد»؛ اما از آن طرف بايد فاتحه اسلام را براي هميشه بخوانيم؛ يعني اينكه تو مي گويي كه من با يزيد سازش و بيعت كنم معنايش اين است كه فناي اسلام را براي هميشه امضا مي كنم، و چنين چيزي محال است.
وظيفه امام
امام حسين عليه السلام از آن قله هاي سيار مرتفع و يكي از سازندگان بزرگ تاريخ بشريت است.ايشان يك تحول بسيار بزرگ در درون تاريخ اسلامي به وجود آورد؛ يعني آن كاري را كرد كه يك امام بايد انجام بدهد، در مقابل كاري كه يك پيغمبر انجام مي دهد.
امام يعني آن چشم بسيار بينايي كه در عمق حوادث نفوذ مي كند، به اصطلاح آنچه را كه ديگران در آينه نمي توانند ببيننداو در خشت خام مي بيند. او مي بيند كه باطن هست يا نيست، حقيقت هست يا نيست.چقدر تظاهر به جاي حقيقت آمده است، چقدر جوفروشي و گندم نمايي است، گندم مي نمايانند ولي جو به مردم مي فروشند.
هشدار به متكبران
هارون، سلطان گردنكش و متكبري بود كه خود را از همه چيز و همه كس بالاتر مي دانست و حتي در خيال باطل خود بر ابرها مي باليد و به وسعت حكومت خويش مي نازيد كه: اي ابرها! بباريد كه هر كجا قطرات بارانتان ببارد، چه شرق و چه غرب بر زمينهاي تحت حكومت من خواهد باريد و خراج و ماليات آن سرزمين را به نزد من خواهند آورد.
زماني پيشواي هفتم عليه السلام به كاخ هارون رفته بود. هارون از او پرسيد: اين دنيا چيست؟ امام فرمود: اين دنيا سراي فاسقان است. سپس با تلاوت آيه 146 سوره اعراف به وي هشدار داد كه: «سَاَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الاَْرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَاِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَاِنْ يَرَوْا سَبيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً وَاِنْ يَرَوْا سَبيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً»؛(اعراف:146) «به زودي از آيات خود دور خواهم نمود كساني را كه به ناحق در روي زمين ادعاي بزرگي مي كنند و اگر آنان هر آيه اي را ببينند، به آن ايمان نمي آورند و اگر راه رشد و كمال را ببينند، به سوي آن حركت نمي كنند، ولي اگر راه ضلالت و گمراهي را ببينند، به سوي آن خواهند رفت.»
هارون پرسيد: دنيا خانه كيست؟ حضرت فرمود: دنيا براي شيعيان ما مايه آرامش و براي ديگران آزمايش است.
در آخر اين گفتگو، هارون با درماندگي تمام پرسيد: آيا ما كافريم؟ پيشواي هفتم عليه السلام پاسخ داد: نه، ولي چنان هستيد كه خداوند متعال فرموده است: «الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللّه ِ كُفْرا وَاَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ»؛(ابراهيم:28) «كساني كه نعمت خدا را به كفر تبديل كردند و قوم خود را در محل تباهي فرود آوردند.»
سخن امام كاظم عليه السلام به مهدي عباسي
مهدي، سومين خليفه عباسي، در يك اقدام عوام فريبانه اعلام كرد كه هر كسي كه حقوقي بر گردن نظام حكومتي دارد، مي تواند براي رسيدن به حق خود اقدام نمايد. او در يك حركت ظاهري مشغول اداي حقوق مردم شد. امام كاظم عليه السلام نيز خواستار اعاده حقوق خود شد. در آنجا گفتگوي ذيل ميان خليفه و پيشواي هفتم عليه السلام به وقوع پيوست:
ـ حقوق شما چيست؟
ـ فدك.
ـ محدوده فدك را مشخص كن تا به شما بازگردانم.
ـ حدّ اول آن، كوه احد، حدّ دوم عريش مصر، حدّ سوم سيف البحر(درياي خزر) و حدّ چهارمش دومة الجندل [سرزمين عراق] است.
ـ همه اينها!
ـ آري!
خليفه آن چنان ناراحت شد كه آثار غضب در چهره اش پديدار گشت، و با ناراحتي شديد گفت كه مقدار زيادي است، بايد بينديشم. امام كاظم عليه السلام با اين سخن به او فهماند كه حكومت حق امام كاظم عليه السلام است و زمام حكومت بر دنياي اسلام بايد در دست اهل بيت عليهم السلام باشد.
تلفيق عرفان و مبارزه
بي ترديد براي استواري و مقاومت در راه عقيده، پشتوانه اي قوي و نيرومند لازم است. طبق آموزه هاي قرآني بهترين پشتوانه هر انسان حقيقت طلبي، اتّكا به حضرت پروردگار است. و ميانبرترين و نزديك ترين راه در معرفت و قرب به حق، توجه به عبادت و معنويت است. خداوند متعال مي فرمايد: «وَاسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلوةِ»؛(بقره:45) «از صبر و نماز ياري بجوييد.»
حضرت كاظم عليه السلام با پيروي از اين رهنمود و در مقابل نيروهاي باطل، از صبر و بردباري و نماز و عبادت ياري مي جست؛ «كانَ يُحْيي الْلَيْلَ بِالسَّهْرِ اِلَي السَّحَرِ بِمُواصِلَةِ الاِْسْتِغْفارِ حَليفَ السَّجْدَةِ الطَّويلَةِ وَالدُّمُوعِ الْغَزيرَةِ وَالْمُناجاتِ الْكَثيرَةِ وَالضَّراعاتِ الْمُتَّصِلَةِ؛آن حضرت شبها را تا سحر بيدار بود و شب زنده داريهايش همواره با استغفار بود، همراه با سجده هاي طولاني، اشكهاي ريزان، مناجات بسيار، و ناله ها و زاريهاي مداوم در حال عبادت.»