من در زمين ستوده ام
رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله : لَمّا سأ لَهُ يَهوديٌّ عَن وَجهِ تَسمِيَتِهِ بمُحمّدٍ وأحمَدَ وأبي القاسِمِ وبَشيرٍ ونَذيرٍ وداعٍ ؟ :
أمّا مُحمّدٌ فإنّي مَحمودٌ في الأرضِ ، وأ مّا أحمَدُ فإنّي مَحمودٌ في السَّماءِ ، وأ مّا أبو القاسِمِ فإنَّ اللّه َ عز و جل يَقسِـمُ يَـومَ القِيامَةِ قِسمَـةَ النّـارِ ؛ فمَن كَفَـرَ بِـي مِن الأوَّلينَ والآخِرينَ ففي النّارِ ، ويَقسِمُ قِسمَةَ الجَنّةِ ؛ فمَن آمَنَ بي وأقَرَّ بِنُبُوَّتي ففي الجَنّةِ . وأ مّا الدّاعي فإنّي أدعُو النّاسَ إلى دِينِ ربّي عز و جل ، وأ مّا النَّذيرُ فإنّي اُنذِرُ بالنّارِ مَن عَصاني ، وأ مّا البَشيرُ فإنّي اُبشِّرُ بالجَنّةِ مَن أطاعَني؛ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در پاسخ به سؤال مردى يـهودى از عـلّت نامگذارى ايشان به محمّد و احمد و ابوالقاسم و بشير و نذير و داعى :
امّا محمّد ، از آن روست كه من در زمين ستوده ام . امّا احمد ، از آن روست كه من در آسمان ستوده ام . امّا ابوالقاسم ، از آن روست كه خداوند عزّ و جلّ روز قيامت قسمت آتش را جدا مى كند و هر كه ، از اولين و آخرين انسان ها ، به من كافر شده باشد جايش در آتش است و قسمت بهشت را جدا مى سازد و هركه به من ايمان آورده و به نبوّت من اقرار كرده باشد ، جايش در بهشت است . امّا داعى ، از آن روست كه من مردم را به دين پروردگارم عز و جل دعوت مى كنم . امّا نذير ، از آن روست كه هركس نافرمانيم كند او را به آتش بيم مى دهم و امّا بشير ، از آن روست كه هركس اطاعتم كند ، او را به بهشت بشارت مى دهم . البحار : 14 / 382 / 2
بعثت و منت
تمام نعمات ظاهری و باطنی را خداوند متعال به انسان عطا کرده و نعماتی که به چشم نمی ایند و باطنی هستند هزاران هزار برابر نعمات ظاهریند .خداوند متعال با همه نعماتی که به بشر عطا کرده، نفرموده بر سر بشر منت میگذارم الا در یک جا ، آنهم در مورد بعثت رسول اکرم است لذا از خصوصیات منحصر به فرد رسول اکرم این است که خداوند متعال در مورد بعثت او بر سر همه مسلمانان و مؤمنان منت نهاده است:
لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ ( آل عمران:164)
به یقین، خدا بر مؤمنان منت نهاد [که] پیامبرى از خودشان در میان آنان برانگیخت، تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد، قطعاً پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند.
توضیح مطلب:
در نفس انسان نیازها و غرایز گوناگونی قرار داده شده است که همگی طالب ارضا و هدایت صحیح هستند. خداوند متعال برای هدایت انسان، بهترین ابزار را در اختیار او قرار داده و امکانات متعددی به او عطا کرده است، تا هم بتواند نیروی خود را صرف ارضای نفسانیات کند و هم با امکانات و نیروی داده شده، جلو خواهش های نفسانی را بگیرد و کشش های درونی را تحت نظم و ضابطه در آورد.
دو راهنما نیز در اختیار او قرار داده است تا حق را از باطل و سره را از ناسره متمایز کند;
یکی در درون انسان که عقل است - اگر چه ابزارهای ظاهری مانند محسوسات و اندامهای حسی نیز درهدایتگری این راهنما دخالت دارند.
و دیگری پیامبران الهی که این راهنما از طریق وحی برای انسان فرستاده می شود تا تمام رفتارها را به انسان بیاموزد و حدود و مقررات آن را نیز روشن نماید، چون عقل دارای خطا و نقصان است. برترین هادی، آن است که دارای مقام عصمت و مرتبط با وحی باشد; تنها راه آن، بعثت است. پس بعثت بزرگ ترین نعمت خداوند بربشر است و جا دارد که خداوند بر این نعمت منت گذارد و این احسان و نیکویی را به رخ آنان بکشد،خداوند در آیه فوق به خاطر بعثت پیامبراسلام صلی الله علیه و آله برمؤمنان منت مینهد و این نعمت بزرگ و معنوی را به رخ آنان میکشد.
منت چرا؟
ممکن است کسی تصور کند که منت گذاری، کار صحیحی نیست، چرا خداوند در این جا منت میگذارد؟ مگر بعثت چه ویژگی هایی دارد و هدف از آن چیست؟
واژه منت از «من» به معنای چیزی است که با آن وزن میکنند (سنگ کیلو) .
و نیز به معنای نعمت سنگین و باعظمت نیز به کار می رود.
بنابراین هر نعمت سنگین و گرانبهایی را منت گویند.
کاربرد این واژه دو گونه است: قولی و فعلی (مفردات راغب، واژه «من»)
اگر کسی عملا نعمت بزرگی به دیگری بدهد، این همان منت عملی است که بیشتر در مسائل تربیتی و هدایتی و معنوی کاربرد دارد و پسندیده و ارزنده است. که برخی گفته اند: این منت مختص به خدای متعال است. اگر کسی کار کوچک خود را با سخن گفتن بخواهد به رخ دیگری بکشد و آن را بزرگ جلوه دهد، کاری استبسیار زشت، که این از منت های بشری است. در نتیجه، منت گذاری بر بخشیدن نعمتهای بزرگ که از جمله آنها نعمت رسالت است، منتی زیباست
و لذا «من الله» یعنی انعم الله;
خداوند نعمت بزرگی بخشید و در اختیار مؤمنان قرار داد.
چنان که در جای دیگر خداوند به خاطر هدایت کردن انسانها به ایمان، بر آنها منت میگذارد. «بل الله یمن علیکم ان هداکم للایمان»(سوره حجرات، آیه 17. ) .
اگر مسلمانان به خاطر پذیرفتن اسلام، مشکلات و خسارت های زیادی متحمل شده اند نباید فراموش کنند که خداوند بزرگ ترین نعمت را در اختیار آنها گذاشته و پیامبری مبعوث کرد تا انسانها را تربیت کند و از گمراهی ها باز دارد. بنابراین هر اندازه برای حفظ این نعمت بزرگ تلاش و کوشش شود و هر بهایی پرداخته شود، بازهم ناچیز است. (مجمع البیان، ج 2، ص 875. )
شعر:عید نجات عالم خلقت، مبارک است
عید نجات عالم خلقت، مبارک است
آوای وحی و ليله بعثت، مبارک است
عید نزول سورة اقرأ، به عقل كل
جشن كمال و علم و فضلیت مبارک است
ریحانه های زنده نهان گشته زیر خاک
عید حیات، عید ولادت مبارک است
عيد نزول وحی الهی به احمد است
جان در طبق نهید که عید محمد است
آوای وحی می رسد از شش جهت به گوش
بر قلب های مرده دمد روح از این سروش
از سنگهای غار حرا آید این ندا:
فریاد بی صدای خدا تا به کی خموش؟
اقرأ! بخوان! بخوان! که خدا گویدت بخوان
اقرأ! و ربک ای همه سر تا قدم خروش
اقرأ! بخوان! که قلب بشر بی قرار توست
فصل خزان گذشت؛ طلوع بهار توست
??عید بزرگ مبعث مبارک??
بعثت در بیان امیر المومنین
امیرالمؤمنین (سلاماللهعلیه) میفرماید: آن وقتی که پیغمبر مبعوث شد و خدای متعال نبیّ اکرم(ص) را مبعوث به رسالت کرد، دنیا تاریک بود؛ «وَ الدُّنیا کاسِفَةُ النّورِ ظاهِرَةُ الغُرور»؛ جهان بشریّت در تاریکی بود، مشحون و سرشار از غرور بود. غرور یعنی فریب نفْس؛ انسان خودش را در یک وضعی تصوّر کند و توهّم کند، و در واقع اینجور نباشد؛ دنیا در یک چنین وضعی بود. قرآن هم فلسفهی وحی الهی را این قرار میدهد: «لِیُخرِجَکُم مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى النُّور»؛بشریّت را از ظلمات خارج کند، وارد نور کند.
خب، ظلمات آن دوره تا حدود زیادی در تاریخ منعکس است؛ چه در خود محیط جزیرة العرب و مکّه و آن حولوحوش که خرافه بود، جهل بود، بیرحمی بود، خشونت بود، بیعدالتی بود، زورگویی بود، زندگی پست بود، گرسنگی بود؛ و چه در دنیای متمدّن آن روز. شما [اگر] نگاه کنید به دو نقطهی اساسی تمدّن بزرگِ آن روز، یعنی ایرانِ آن روز و روم، این تاریکی و ظلمت را در آنجا هم مشاهده میکنید.
در این دو امپراتوری هم خرافات بود، ظلمات بود، تبعیض بود، بیعدالتی بود، بیرحمی نسبت به ضعفا بود. در ایران پادشاهی که به نام عدالت معروف است ــ همین انوشیروانی که معروف به عادل است ــ در یکروز چندین هزار انسان را بهقتل رساند بهعنوان اینکه اینها مثلاً مَزدَکی هستند، دین دیگری دارند؛ چندهزار نفر را در یکروز از بین برد؛ این یک نمونه است. در امپراتوری روم، پادشاه ــ این نِرون معروف ــ مادرش را کشت، همسرش را کشت، شهر را آتش زد. اینجوری بودند: وَ الدُّنیا کاسِفَةُ النّورِ ظاهِرَةُ الغُرور. [پس اینها] مخصوص جزیرةالعرب نبود؛ همهی دنیا اینجوری بود. در یک چنین شرایطی خورشید اسلام طلوع کرد.
عاقبت نوآوری در گناه
روی عن الامام موسی بن جعفر الکاظم(علیه السلام):
كُلَّمَا أَحْدَثَ النَّاسُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَعْمَلُونَ أَحْدَثَ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلَاءِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَعُدُّونَ.
امام موسی کاظم(ع) فرمود:
هرگاه مردم گناهان جدیدی را مرتکب شوند که پیش از این انجام نمیدادند، خداوند نیز بلاهایی جدید بر آنها نازل میکند که پیش از این نمیشناختند.
تحف العقول، ص410