تو که باشی...
? معلّم دیکته گفت.
همه بیست شدند.
من بیست غلط داشتم و دیکتهام را صفر گرفتم!
? معلّم گفت بنویسید: من توت را دوست دارم.
من نوشتم: من تو را دوست دارم.
این یک غلط.
معلّم گفت بنویسید: دریا آرام است.
من نوشتم: دریا مایۀ آرامش است، اگر دریا تو باشی.
معلّم نوشته بود: با ارفاق یک غلط.
? معلّم گفت بنویسید: شادی با ورزش، توانایی با دانش.
من نوشتم: شادی با تو، توانایی با تو.
? من صبح تا شب اگر ورزش کنم
باز هم بی تو احساس شادی نمیکنم
و اگر علّامۀ دهر شوم
جهالت از سر و رویم میبارد، اگر تو را نداشته باشم.
معلّم دو غلط برایم گرفت.
?معلم گفت بنویسید بهار آمد.
من نوشتم: بهار خواهد آمد.
معلم روی ” خواهد” خط کشیده بود، ولی آن را غلط نگرفته بود از من.
وقتی تو نباشی، این فصل که نامش را بهار گذاشته اند
فقط رنگش با خزان فرق می کند؛ همین.
بهار نام یک فصل نیست.
تو که بیایی، مردم تازه می فهمند بهار چیست؟
? محسن عباسی ولدی
چشم به راه
ظهور نزدیک است
حجت خداوند بر ما تمام شده است حجتش حسین بن علی بود که به خواست امتی لبیک گفت و آن شد که ای کاش نمی شد حالا ما ماندیم و آخرین حجت خدا و ادعای کوفی نبودن که تا ثابت نشود خبری از آمدنش نخواهد بود.
خدایا می خواهم باورم کنی می خواهم خودم را ثابت کنم ثابت کنم که میتوان به من اعتماد کرد
شیعه میشوم شیعه امیرالمومنین و حتماً ظهور نزدیک است خیلی نزدیک
به حق صلوات بر محمد و آل محمد
این تازه یک شروع است...
هیچ وقت خون شهید هدر نمی رود...
خون شهید، احیا کننده اجتماع
شهید چه می کند؟
شهید تنها کارش این نیست که در مقابل دشمن می ایستد، یا دشمن را می زند یا از دشمن می خورد؛ اگر تنها این بود باید بگوییم آن وقتی که از دشمن می خورد و خونش را می ریزند، خونش هدر رفته است. نه، هیچ وقت خون شهید هدر نمی رود،خون شهید به زمین نمی ریز. خون شهید هر قطره اش تبدیل به صدها قطره و هزارها قطره، بلکه به دریایی از خون می گردد و در پیکر اجتماع وارد می شود. لهذا پیامبر (صل الله علیه و آله)فرمود: « ما من قطرة أحب إلی الله من قطرة دم فی سبیل الله»؛ هیچ قطره ای در مقیاس حقیقت و در نزد خدا از قطره ی خونی که در راه خدا ریخته شود بهتر نیست.
شهادت تزریق خون است به پیکر اجتماع؛ این شهدا هستند که به پیکر اجتماع و در رگه اجتماع -خاصه اجتماعاتی که دچار کم خونی هستند- خون جدید وارد می کنند.