کرامتی از فاطمه معصومه سلام الله علیها
هلاکت مزدور گستاخ
در عصر رضاخان و کشف حجاب، روزی رئیس شهربانی قم که مردمی گستاخ و بدزبان بود، به حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام وارد شد و در همانجا به زنان باحجاب حمله کرد، تا چادر از سرشان بگیرند، آه و ناله زنان بلند شد در همین احوال غیرت آیة اللَّه مرعشی نجفی رحمه الله که در آنجا حضور داشت، به جوش آمد و به آن قسمت رفته و برای جلوگیری از این واقعه، پس از بگو و مگو با او، سیلی محکمی به صورت رئیس شهربانی زد، او که از این سیلی سخت یکه خورده بود، آیة اللَّه مرعشی نجفی را تهدید به قتل نموده ولی روز بعد همین رئیس گستاخ وارد بازار قم گردید، از قضا قسمتی از سقف ساختمان بازار بر سر او خراب شده، و او در همان دم به هلاکت رسید و از دنیا رفت.
و این حادثه هم از کرامتهای حضرت معصومه علیها السلام است که در حرمش، ستمگر گستاخی به زنان باحجاب حمله کرد، و سپس عالم بزرگ آیة اللَّه العظمی نجفی را تهدید به قتل نمود، و هم از کرامت آیة اللَّه العظمی مرعشی به حساب میآید.
عمه سادات زندگی حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) - ابوالقاسم حمیدی
پیام امام صادق علیه السلام :جوانان را دریابید
جوانان و دین شناسی
یکی از علل فاصله گرفتن جوانان از دین و مسایل مذهبی ناآگاهی آنها از دین است. جوانان چون بصیرت و آگاهی کافی از دین ندارند، تحت تأثیر تبلیغات سوء دشمنان قرار میگیرند. امام صادق علیهالسلام به بشیر فرمود: «لاخیرَ فی من لا یَتَفَقَّهُ مِن اَصْحابنا یا بشیر اِنَّ الرَّجُلَ مِنْکُم اذا لَم یَسْتَغْنَ بِفِقْهِهِ اِحْتاجَ اِلَیْهم فَاِذا اِحْتاجَ اِلَیهم اَدْخَلُوهُ فی بابِ ضَلالَتِهِم و هُوَ یَعْلِم» ؛ خیری نیست در آن گروه از اصحاب ما که تفقه در دین نمیکنند. ای بشیر! اگر یکی از شما به مسایل دینیاش آشنا نباشد به دیگران محتاج میشود و زمانی که به آنها نیازمند شد آنها ناخواسته او را در وادی گمراهی خود وارد میسازند. در این زمان که همه ابزارها و راههای انحراف فکری از سوی دشمنان دین مهیاست ـ از رسانههای صوتی و تصویری گرفته تا مطبوعات و کتابهای انحرافی و…ـ جوانان با طوفانی از تهاجم فرهنگی مواجهاند و اگر آمادگیهای لازم دینی را نداشته باشند در برابر شبهات و القائات فکری مکاتب و فلسفههای مختلفتسلیم میشوند. امام صادق علیهالسلام عنایت ویژهای به بصیرت و بینش دینی جوانان داشت. آن حضرت فرمود: «لواُتیتُ بشّابٍ مِن شَبابِ الشّیعة لا یتفقَّهَ لاََدُّبتُهُ»؛ اگر به جوانی از جوانان شیعه برخورد کنم که در دین تفقّه نمیکند او را تأدیب خواهم کرد. نیز فرمود: «اَلْعامِلُ عَلیَ غیر بَصیرَةٍ کَالسّائِرِ عَلیَ غیرالطَّریق و لا یَزیدُهُ سُرْعِةُ السَیّرْ مِنَ الطَّریقِ اِلاّ بُعْداً» کسی که بدون آگاهی و بینش به دین عمل میکند همانند کسی است که از بیراهه میرود و تند روی او جز دوری از راه نمیافزاید. نیز فرمود: «اُنْظُر لِکُلِّ مِنْ لا یُفْیُدَکَ مَنْفَعَةً فی دینک فَلا تَعْتَدَنَّ بِه و لا تَرْغَبَنَّ فی صُحْبَتِهِ فَاِنَّ کُلَّ ماسِوَی اللّهِ تَبارَکَ و تعالی مُضْمَحلٌّ وخیم عاقِبَتُهُ»؛ هرکسی که مفید به حال دین تو نیست به او اعتنا مکن و علاقهای به رقابت با او نشان مده. هر آنچه غیر الهی است نابود شدنی است و عاقبت ناخوشایندی خواهد داشت. نیز فرمود: «بادِرُوا اَحْداثَکُم بالحدیث قَبْلَ اَنْ یَسْبِقَکُم اَلَیهِمُ الْمرجئهَ» نوجوانان را با حدیث و فرهنگ اهلبیت علیهمالسلام آشنا کنید؛ قبل از آن که مرجئه بر شما سبقت بگیرند. فضیل بن یسار میگوید: امام صادق علیهالسلام به شیعیان فرمود: «اِحْذَرو عَلی شَبابِکُم الْغُلاة لا یُفْسِدو هم فَاِنِّ الْغُلاةَ شَرُّ خَلْقٍ یَصْغرونِ عَظَمَة اللّه و یَدعون الرّبوبیة لِعِبادِاللّه و اللّه اِنَّ الْغُلاةَ لَشَرُّ مِنَ الیَهُود و النَّصاری وَالمَجُوس»؛جوانانتان را از غلات برحذر دارید.مبادا آنها را فاسد کنند. غلات بدترین خلق خدا هستند. آنها عظمت خدا را کوچک به حساب میآورند و ربوبیت را برای بندگان نیز اعتقاد دارند. به خدا قسم!غلات از یهود، نصاری و مجوس بدترند. امام صادق علیهالسلام به یکی از یارانش فرمود: «یابن جُندب! بَلّغ مَعاشرَ شیعتنا و قُل لَهُم: لا تذهبَنَّ بِکُمُ الْمَذاهِبُ، فَوَاللّهِ لا تُنالُ و لا یتنا الاّ بالورعِ و الاجتهاد فی الدنیا و مُوساةِ الاَخوان فیاللّه» ؛ ای پسر جندب! به شیعیان ما بگو: مواظب باشید فرقهها و گروهها شما را منحرف نسازند. به خدا سوگند! هیچ کس به جرگه ولایت ما در نمیآید، مگر با رعایت پارسایی و تلاش در دنیا و همیاری با برادران دینی.
پیام امام صادق علیه السلام جوانان را دریابید - محمود اکبری
چند کرامت از درگاه حضرت معصومه علیها السلام
حل مشکل آیه الله نجفی به دست حضرت معصومه علیها السلام
آیت الله العظمی سید شهاب الدین نجفی مرعشی(وفات یافته شهریور 1369 شمسی) می فرمود: روزگاری که جوان تر بودم، روزی بر اثر مشکلات فراوانی که داشتم، از جمله می خواستم دخترم را شوهر دهم، ولی مال و ثروتی نداشتم تا برای دخترم جهیزیه تهیه کنم، با ناراحتی به حرم حضرت معصومه(ع) رفتم، و با عتاب و خطاب در حالی که اشک هایم سرازیر بود گفتم:"ای سیده و مولای من، چرا نسبت به امر زندگی من اهمیت نمی دهی؟ من چگونه با این دست خالی دخترم را شوهر دهم؟” سپس با دلی شکسته به خانه برگشتم، حالت غشوه(کشف) مرا فرا گرفت در همان حال شنیدم در می زنند، رفتم و در را باز کردم، شخصی را دیدم که در پشت در ایستاده، وقتی مرا دید گفت:"سیده تو را می طلبد” با شتاب به حرم رفتم، وقتی که وارد صحن شریف آن حضرت شدم، چند کنیز را دیدم که به تمیز کردن ایوان طلا اشتغال داشتند، از سبب آن پرسیدم، گفتند: اکنون سیده می آید، پس از اندکی حرم حضرت فاطمه معصومه(ع) آمد، در حالی که در شکل و شمایل، مانند مادرم فاطمه زهرا(ع) بود(چون جده ام زهرا(ع) را سه بار قبل از آن، در خواب دیده بودم) نزد عمه ام حضرت معصومه(ع) رفتم و دستش را بوسیدم، به من فرمود:"ای شهاب! کی ما در فکر تو نبوده ایم، که ما را مورد عتاب قرار داده و از دست ما شاکی هستی، تو از زمانی که به قم آمدی زیر نظر ما و مورد عنایت ما بوده ای.” وقتی که از خواب بیدار شدم، فهمیدم که نسبت بهحرم حضرت معصومه(ع) اسائه ادب کرده ام، همان دم برای عذرخواهی به حرم شریفش رفتم، از آن پس حاجتم برآورده شد و در کارم گشایشی صورت گرفت، و مشکل زندگیم حل وآسان گردید.
حضرت معصومه سلام الله علیها فاطمه دوم - محمد محمدی اشتهاردی
ثواب زیارت حضرت معصومه از زبان امام صادق علیه السلام
عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّةُ وَ لِرَسُولِهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَةُ وَ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ قُمُّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهِ امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی تُسَمَّی فَاطِمَةَ مَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ.
امام صادق علیه السلام چنین فرمود: برای خدا حرمی است و آن مکه است و برای رسول خدا صلّی الله علیه و آله حرمی است و آن مدینه می باشد و برای امیرمؤمنان حرمی است و آن کوفه است و برای ما حرمی است و آن شهر قم می باشد و به زودی زنی از فرزندان من در آنجا دفن خواهد شد که نامش «فاطمه» است. هر کس او را زیارت کند، بهشت براو واجب خواهد شد».
توطئه منصور و استجابت دعای امام صادق علیهالسلام
سید بن طاووس از ربیع، دربان منصور روایت کرده است که وی گفت: وقتی منصور به عزم حج حرکت کرد و به مدینه رسید، شب را تا صبح نخوابید، پس مرا فراخواند و گفت: هم اکنون بدون کوچکترین معطلی و با سرعت هر چه بیشتر و حتی اگر بتوانی تنها، برو و ابوعبدالله جعفر بن محمد علیه السلام را پیش من بیاور! به او بگو پسر عمویت به تو سلام میرساند و میگوید، اگر چه خانه ها از یکدیگر دور و احوال دگرگون گشته است، ولی بالاخره ما با هم خویشاوندیم و از بند دو انگشت به هم نزدیکتر و از راست به چپ مماستر. بگو پسر عمویت میگوید همین الآن نزد ما بیا! پس اگر اجابت کرد، با نهایت تواضع و احترام او را همراهی کن و اگر عذر و یا بهانه آورد، تأکید بیشتری کن و امر را به او واگذار نما و هرگاه خواست که با آرامی و ملایمت حرکت کند، تو برایش آسان بگیر و سخت نگیر و عذر او را بپذیر و هرگز تندخویی نکن و سخن درشت و بی حساب نگو. ربیع میگوید: به سوی در خانهی امام به راه افتادم. او را در اندرونی خانه ی خویش دیدم و بدون این که اجازه بگیرم داخل خانه شدم. حضرت مشغول نماز بود. صورتش را بر خاک نهاده و دست به دعا داشت و آثار خاک بر صورت و گونه هایش مشهود بود. نتوانستم در آن حال مزاحم امام شوم و منتظر ایستادم تا امام از نماز و نیایش فارغ گشت ورو به من نمود. من سلام کردم؛ امام فرمود: علیک السلام ای برادر من! چه کاری داشتی؟ من سلام و پیام منصور را به امام ابلاغ کردم. امام فرمود: وای بر تو ای ربیع! «آیا وقت آن نشده است که دلهای مؤمنان به یاد خدا به خشیت افتد و به فکر حقیقت باشند؟ و از آنها نباشند که جلوتر، از سوی خدا به ایشان کتاب آمد و زمانی طولانی برایشان بگذشت؛ پس دلهایشان سخت و تیره گشت. (سوره الحدید، آیه 15) «وای بر تو ای ربیع! «آیا مردم شهرها و آبادی ها خاطر جمع هستند از این که عذاب ما شبانگاهان به آنان فرا رسد، در حالی که آنان در خوابند؟ یا مطمئن هستند که عذاب ما ظهر گاهان در حالی که آنان مشغول بازیند، به ایشان نرسد؟ به هر حال آیا آنان از نقشهی الهی خاطری آسوده دارند؟ و چه کسی جز مردمان زیانکار از عذاب خداوندی میتواند خاطر جمع باشد؟ (سوره الاعراف، آیات 95 -97) «ای ربیع! سلام، رحمت و برکات خدا را به امیر برسان. آن گاه امام رو به قبله کرد و به نیایش با خدا پرداخت. من پرسیدم: آیا جز سلام فرمایش دیگری دارید و یا اجابت فرموده با من میآئید؟ امام فرمود: آری به او بگو: «آیا دیدی آن کس را که روی بگردانید و اندکی داد و بخل ورزید؟ آیا او علم غیب میداند؟ پس بدان وسیله میبینید. آیا او از صحیفه هایموسی و اخبار آن اطلاع ندارد؟ و ابراهیم که مسئولیت را به تمامی انجام داد. که هیچ کس وبال گناه دیگری را به دوش نمیگیرد.و برای انسان جز نتیجه ی سعی و کوشش او نیست و البته نتیجه ی سعی و کوشش او ارزیابی خواهد شد. (سوره النجم، آیات 33 -40)
به او بگو: ای امیر! به خدا سوگند آن چنان ما را دچار ترس و وحشت کردهاید که زنان و خانوادهی ما نیز در اثر بیم و هراس ما وحشت زده شده و آرام از دست دادهاند و تو این معنی را خوب میدانی و باید هدفت را از این کار بیان کنی. پس اگر دست از ما کشیدی چه بهتر، و الا تو را در هر روز پنج نوبت در نماز نفرین میکنیم. و تو خود حدیث میکنی از پدرت، از جدت که رسول خدا فرمود: دعای چهار تن از درگاه ربوبی مردود نمیشود و حتما به اجابت میرسد: دعای پدر برای فرزندش و دعای برادر دینی در حق برادری از ته دل و دعای مظلوم و ستمدیده و دعای آدمی مخلص. ربیع میگوید: هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که گماشتهی منصور به دنبال من آمد تا از علت تأخیر آگاه گردد و من هم نزد منصور برگشتم و جریان را به او باز گفتم. منصور گریست و گفت: برگرد و پیغام بده که شما اختیار دارید که نزد ما بیائید یا نیائید. اما زنان و بانوانی که فرمودید، سلام بر آنها و بفرمائید نترسند و خاطری آسوده داشته باشند که خداوند آنان را در امان قرار داده و غم و اندوه از آنها برده است. ربیع حضور امام برگشته و پیغام منصور را میرساند و آن گاه حضرت امام صادق علیه السلام نیز پیغامی به این مضمون برای وی می فرستد: صله ی رحم کردی که خداوند جزای خیرت دهد. بعد چشمان امام اشکبار شد و قطراتی از آن بر دامن چکید. آن گاه فرمود: ای ربیع! این دنیا هر چند ظاهرش لذت بخش و زر و زیورش فریباست، اما پایانش به هر حال همانند آخر بهار است که آن همه سرسبزی و طراوت به خزان و افسردگی تبدیل میشود… ربیع میگوید: به امام عرض کردم: شما را به آن حقی که میان شما و خداوند جل و علا هست. سوگند میدهم که آن دعائی را که خواندید و بدان وسیله به نیایش و مناجات پرداختید و در نتیجه شر و آسیب این مرد را از خود دور ساختید به من هم یاد بدهید؛ شاید این دعای شما دل شکست های را مرهمی و بینوایی را نوایی باشد و به خدا قسم جز خودم را نمیگویم. آن گاه امام دستهایش را به سوی آسمان بلند کرد و رو به سجدهگاه نمود، گویی دوست نداشت دعائی سرسری و بدون حضور قلب بخواند و چنین گفت: «اللهم انی اسئلک یا مدرک الهاربین و یا ملجأ الخائفین…» (به کتاب شریف مهج الدعوات، ص 184 - 177 مراجعه کنید)» در این بار که منصور، حضرت امام صادق علیه السلام را نزد خود طلبیده و قصد جلب ایشان را داشته است، بر حسب ظاهر رفتار ناخوشایندی دیده نمیشود، پس چرا امام نگرانی خاطر داشته است و خانوادهاش هم بیمناک بودهاند و حتی برای نجات و رهایی از شر و آسیب وی، به دعا و توسل دست برداشته است؟ بیشک امام صادق علیه السلام از تصمیم و راز دل عباسیان آگاهی داشتهاست و سوء قصد منصور بر جان امام، برای حضرت آشکار بوده است.
معجزات امام جعفر صادق ( علیه السلام ) - حبیب الله اکبرپور