سیستم خود دفاعی مورچه، اعجاز قرآن
در كنار معجزات كلامی قرآن، كه حضرت محمد صل الله علیه و آله به واسطه آن مشركان را به مبارزه طلبید و از آن ها خواست كهیك آیه مانند آن بیاورند و آن ها نتوانستند، قرآن كریم در برگیرنده معجزات علمی زیادی است كه خداوند برای حضرت محمد (ص)آنها را بیش از هزار سال پیش آشكار كرد.این معجزات امروزه كشف شده اند و باعث تقویت ایمان ایمان آورندگان شده است و اثباتی برای الهی بودن قرآن كریم است.
خانم Wadea Omrany كشف جدیدی علمی در قرآن كرده است. ایشان می گویند كه ما در سوره نمل آیه 18كشف جدید علمی كرده ایم. این معجزه جدید چیزی است كه مورچه در آیه 18 گفت و علم امروز نحوه ارتباط مورچه ها با یكدیگر را كشف كرد خصوصا زمانی كه یك خطر محل زندگی مورچه ها را تهدید می كند.
ما تلاش می كنیم جملاتی كه مورچه در قرآن كریم به زبان آورد را توضیح دهیم و سعی می كنیم آنچه را كه او گفت با كشفیات جدید علمی ربط دهیم و مدرك پیشی گرفتن قرآن كریم به علم امروزی را رو می كنیم كه این حقایق را بیش از هزار سال پیش بیان كرد.
مورچه ها از ارتباط شیمیایی در موقعیت های اخطار و دفاعی و همچنین زمانی كه تبادل سریع اطلاعات نیاز باشد و نیز زمانی كه با خطری مواجه باشند استفاده می كنند.
خداوند در سوره نمل آیه 18 می فرماید:
“حتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا یَحْطِمَنَّكُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ “
تا چون به دره مورچه ها رسیدند، مورچه ای گفت: ای مورچه ها به لانه هایتان وارد شوید، مبادا سلیمان و لشگرش پایمالتان كنند و خود آگاه نباشند.”
در آیه بالا مورچه خطر قریب الوقوعی كه در كمین مورچه ها است را در طی چهار مرحله متوالی به شرح زیر می گوید:"ای مورچه ها” این اولین اعلام خطری است كه توسط مورچه داده می شود تا توجه دیگر مورچه ها را به سرعت جلب كند. مورچه های دیگر با گرفتن این پیام صبر می كنند تا دیگر پیام ها را توسط همان مورچه دریافت كنند.
“به لانه هایتان وارد شوید” در این جا گوینده پیام، جملاتش را با دیگر پیام ها ادامه می دهد و به مورچه های دیگر می گوید كه چه كار باید بكنند. ما این رابطه را كه توسط علم امروزی كشف شده در قسمت دوم این نوشته می بینیم ( كه در ارتباطات بین مورچه ها است.)
” مبادا سلیمان و لشگرش پایمالتان كنند” در این جمله مورچه دلیل این خطر را به مخاطب خود می گوید و این آن چیزی است كه ما امروزه توسط بررسی علمی اثبات می كنیم.
“و خود آگاه نباشند” مورچه ها، به عنوان عكس العملی در مقابل خطر قبلی، یك نوع دفاع مشخصی از خود بروز می دهند. در این چند جمله آخری، مورچه به مخاطبان خود می گوید كه به منبع خطر حمله نكنید زیرا خطر از یك دشمن واقعی نیست- زیرا سلیمان و همراهانش از وجود لانه مورچه ها در سر راه خود خبر ندارند و قصد حمله به آن را نیز ندارند بنابراین مورچه ها آنها را خطر واقعی نمی دانند.
در كلمات آخر، مورچه پیام رسان، همراهانش را از رسیدن سلیمان با خبر كرد و این چیزی است كه ما به صورت علمی و از طریق بررسی رمز های شیمیایی ارتباطی مورچه ها توضیح می دهیم.
ما ترتیب دستورات مورچه ها را كه به چهار مرحله تقسیم می شد- چهار مرحله شامل عبارات ها و علامت ها- نشان دادیم. علم در این زمینه چه می گوید؟ این مقاله را بخوانید:
مورچه ها از ارتباط شیمیایی در موقعیت های اخطار و دفاعی و همچنین زمانی كه تبادل سریع اطلاعات نیاز باشد و نیز زمانی كه با خطری مواجه باشند استفاده می كنند.
این اخطار معمولا توسط صدور علامت های شیمیایی دفاعی مشخص می شود. غده های دفاعی مسئول ایفای نقش اخطار و دفاع هستند. به عنوان مثال مورچه استرالیایی رادر نظر بگیرید. وقتی این مورچه ها با خطر مواجه می شوند، قطرات كوچكی را از غده دفاعی خود ترشح می كنند ،این یك فرمان برای دیگر مورچه ها است تا فرار كنند و با شاخك های خود ارتعاشی ایجاد كنند كه به معنای قرار گیری در موقعیت خطر است.
اولین ماده كه توسط مورچه ها شناسایی می شود aldehyde hexanal است و باعث جلب توجه و علاقه آنها می شود. در نتیجه شاخك های خود را تكان می دهند و بالا می برند تا دیگر بوها را نیز بگیرند.
وقتی كه آنها hexanol( اولین پیغام به شكل الكل بود) را دریافت می كنند موقعیت خطر به خود می گیرند و در تمامی جهت ها می دوند تا منبع مشكل را پیدا كنند. زمانی كه undécanoneدریافت كنند، مورچه ها را به سمت منبع خطر می برد و آنها را تحریك می كند تا تمام اشیا خارجی را گاز بگیرند. سپس در نهایت وقتی كه به هدف نزدیك تر می شوند butyloctenal را تشخیص می دهند كه پرخاشگری و آمادگی آنها را برای قربانی كردن خود افزایش می دهد.
این مقاله می گوید كه ارتباط شیمیایی مهم ترین روش ارتباط در زمان خطر و گزارش دادن این خطر است. در این فرایند مورچه ها انواع مختلف این مواد كه هر كدام رمز تفاوتی دارد و بیانگر نوع خاصی از صحبت كردن است را استفاده می كنند. اگر انتشار موادی كه توسط مورچه ای كه آن خطر را اعلام كرد تعقیب كنیم می بینیم كه كاری می باشد كه مورچه مورد اشاره در آیه 18 سوره نمل آن را انجام داده.
موادی كه مورچه در موقعیت هایی مثل این از بدن خود ترشح می كند به چهار دسته تقسیم می شوند كه هر كدام زبان و علامت مخصوص به خود را دارند.
مراحل پی در پی عكس العمل مورچه ها:
خطر از خود ترشح می كند. و آن را می توان به عنوان آژیر خطر دانست. مورچه ها با دریافت این ماده شروع به جمع شدن در یك نقطه می كنند و منتظر رسیدن بقیه علامت ها می شوند و این شبیه اولین مرحله است كه توسط مورچه در جمله “ای مورچه ها” گفته شد.
سپس مورچه دومین ماده شییایی hexanol را ترشح می كند.
با دریافت این ماده مورچه ها شروع به دویدن در تمامی جهت ها می كنند تا منبع این ماده را پیدا كنند. مورچه ای كه ماده شیمیایی را ترشح می كند باید مسیری را كه بقیه مورچه ها از آن كنار بروند معین كند و این كاری است كه مورچه حضرت سلیمان انجام داد و از بقیه مورچه ها خواست كه وارد لانه هایشان بشوند و گفت: “به لانه هایتان وارد شوید"و این دستوری از گوینده است و به بقیه می گوید كه به طرف لانه هایشان بروند. بنابراین باید مسیر را مشخص كرده باشد و این شبیه هدایت مورچه ها می باشد.
من یک بانوی ایرانی مسلمانم
ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﭘﺪﺭﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﺸﺪ هرچه خریده بود اول به ﻣﻦ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺳﻔﺎﺭﺵ پیامبر ﺍﺳﺖ …
ﺍﻭﻝ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺒﻮﺳﯿﺪ ﺳﭙﺲ به ﺳﺮﺍﻍ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﺳﻨﺖ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺠﺎ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ …
ﻃﺒﻖ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﺍ ﺧﻮﺵ ﻗﺪﻡ و سعادتمند ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺖ ﭼﻮﻥ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ گل ﺧﻄﺎﺏ ﻣﯿﮑﺮﺩ چرا که از امامش علی ( ع)آموخته بود که زن ریحانه است نه قهرمان…
وقتی ازدواج کردم، وظیفه ی سنگین جهاد از دوش من برداشته شد و دادن یک لیوان آب به همسرم اجر جهاد در راه خدا را برایم داشت…
خداوند برایم حق مهریه و نفقه قرار داده تا استقلال مالی داشته باشم و دستم جلو هیچ کس دراز نباشد…
از طرفی ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺑﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﻭ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻭ ﻫﻨﺮ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻏﺪﻏﻪﯼ ﺍﻣﺮﺍﺭ ﻣﻌﺎﺵ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﻦ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﺩﻥ ﭘﺪﺭ ﯾﺎ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺣﻖ ﻣﻬﺮﯾﻪ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺑﻔﻬﻤﺎﻧﺪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﮐﻪﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻫﻮﺱ ﮐﻨﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﻋﻮﺿﻢ ﮐﻨﺪ…
پدرم همیشه مواظب بود تا دلم نشکند و آزاری نبینم چراکه پیامبرش گفته است:
زنان مانند بلور اند حساس و شکننده.آنها را نیازارید…
وقتی مادر شدم خدای مهربان از محبت و عشق خودش در من دمید تا نسل آینده بشر را تربیت کنم و به پاداش آن بهشت ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﻢ قرار داد…
ﺩﯾﻪ ﯼ ﭘﺪﺭ ﻭﺑﺮﺍﺩﺭ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ اگر_ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ_ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻣﺎﻟﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﺎﻓﺎﺕ ﺷﻮﺩبه مسلمان بودنم افتخار میکنم که پیامبرش گفته است :
چه فرزند خوبی است دختر ،پرمحبت، کمک کار، مونس و همدم، پاک و علاقه مند به پاکیزگی(ﻣﻌﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﻫﺒﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻡ)ﺣﺎﻟﻢ ﺍﺯ فمنیسمی ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ که ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻣﺮدان ﻣﺴﺎﻭﯼ ﻗﻠﻤﺪﺍﺩ ﻣﯿﮑﻨﺪ.
ﻣﻦ تساوی ای ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ بدوم ﮐﻪ ﺳﺮ ﻣﺎﻩ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﺪﺭﻥ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺭﺍ بگیرم
من ریحانه ام،جایگاهم فراتر ازین حرفهاست
من یک زنم …
خالقم سوره ای به نامم نازل کرد!
من یک زنم…
خالقم طواف نساء را واجب کرده که بدون آنحتی حج ات قبول نیست.
من یک زنم….
خالقم به تو دستور داده که حجراسماعیل را نیز طواف کنی،جایی که یک زن،هاجر ،در آن دفن است.
من یک زنم…
و خالقم گفته باید هفت بارپا در جای پای یک زن،هاجر ،بگذاریو آن قدر سعی کنیتا خدایت تو را بپذیرد.
من زنم….
بهشت زیر پای مادر است…
روح انسان از درون من به او دمیده میشود…
هر روز پاسداری من از کودکم،ثوابی عظیم دارد.
اگر یک ساعت همسرم، با محبت و انس با من باشد،و به من خدمتی کندبرای او برابر با هزار سال عبادت است..
سرشت و صفات انسان هااز شیر من است…
عفت منسرمایه الهی من است.
منچرک نویس هیچ احساسی نمیشوم
من همان زنمکه نجابتم،قیمتم را از یک دنیا بالاتر می برد.
من عاشق سوره کوثرم…سوره اي كه گواهي ميدهد نسل پيامبر نسلي است كه از سلاله يك زن است.
من یک بانوی ایرانی مسلمانم
ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﭘﺪﺭﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﺸﺪ هرچه خریده بود اول به ﻣﻦ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺳﻔﺎﺭﺵ پیامبر ﺍﺳﺖ …
ﺍﻭﻝ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺒﻮﺳﯿﺪ ﺳﭙﺲ به ﺳﺮﺍﻍ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﺳﻨﺖ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺠﺎ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ …
ﻃﺒﻖ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﺍ ﺧﻮﺵ ﻗﺪﻡ و سعادتمند ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺖ ﭼﻮﻥ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ گل ﺧﻄﺎﺏ ﻣﯿﮑﺮﺩ چرا که از امامش علی ( ع)آموخته بود که زن ریحانه است نه قهرمان…
وقتی ازدواج کردم، وظیفه ی سنگین جهاد از دوش من برداشته شد و دادن یک لیوان آب به همسرم اجر جهاد در راه خدا را برایم داشت…
خداوند برایم حق مهریه و نفقه قرار داده تا استقلال مالی داشته باشم و دستم جلو هیچ کس دراز نباشد…
از طرفی ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺑﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﻭ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻭ ﻫﻨﺮ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻏﺪﻏﻪﯼ ﺍﻣﺮﺍﺭ ﻣﻌﺎﺵ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﻦ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﺩﻥ ﭘﺪﺭ ﯾﺎ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺣﻖ ﻣﻬﺮﯾﻪ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺑﻔﻬﻤﺎﻧﺪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﮐﻪﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻫﻮﺱ ﮐﻨﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﻋﻮﺿﻢ ﮐﻨﺪ…
پدرم همیشه مواظب بود تا دلم نشکند و آزاری نبینم چراکه پیامبرش گفته است:
زنان مانند بلور اند حساس و شکننده.آنها را نیازارید…
وقتی مادر شدم خدای مهربان از محبت و عشق خودش در من دمید تا نسل آینده بشر را تربیت کنم و به پاداش آن بهشت ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﻢ قرار داد…
ﺩﯾﻪ ﯼ ﭘﺪﺭ ﻭﺑﺮﺍﺩﺭ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ اگر_ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ_ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻣﺎﻟﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﺎﻓﺎﺕ ﺷﻮﺩبه مسلمان بودنم افتخار میکنم که پیامبرش گفته است :
چه فرزند خوبی است دختر ،پرمحبت، کمک کار، مونس و همدم، پاک و علاقه مند به پاکیزگی(ﻣﻌﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﻫﺒﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻡ)ﺣﺎﻟﻢ ﺍﺯ فمنیسمی ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ که ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻣﺮدان ﻣﺴﺎﻭﯼ ﻗﻠﻤﺪﺍﺩ ﻣﯿﮑﻨﺪ.
ﻣﻦ تساوی ای ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ بدوم ﮐﻪ ﺳﺮ ﻣﺎﻩ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﺪﺭﻥ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺭﺍ بگیرم
من ریحانه ام،جایگاهم فراتر ازین حرفهاست
من یک زنم …
خالقم سوره ای به نامم نازل کرد!
من یک زنم…
خالقم طواف نساء را واجب کرده که بدون آنحتی حج ات قبول نیست.
من یک زنم….
خالقم به تو دستور داده که حجراسماعیل را نیز طواف کنی،جایی که یک زن،هاجر ،در آن دفن است.
من یک زنم…
و خالقم گفته باید هفت بارپا در جای پای یک زن،هاجر ،بگذاریو آن قدر سعی کنیتا خدایت تو را بپذیرد.
من زنم….
بهشت زیر پای مادر است…
روح انسان از درون من به او دمیده میشود…
هر روز پاسداری من از کودکم،ثوابی عظیم دارد.
اگر یک ساعت همسرم، با محبت و انس با من باشد،و به من خدمتی کندبرای او برابر با هزار سال عبادت است..
سرشت و صفات انسان هااز شیر من است…
عفت منسرمایه الهی من است.
منچرک نویس هیچ احساسی نمیشوم
من همان زنمکه نجابتم،قیمتم را از یک دنیا بالاتر می برد.
من عاشق سوره کوثرم…سوره اي كه گواهي ميدهد نسل پيامبر نسلي است كه از سلاله يك زن است.
من یک بانوی ایرانی مسلمانم
ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﭘﺪﺭﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﺸﺪ هرچه خریده بود اول به ﻣﻦ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺳﻔﺎﺭﺵ پیامبر ﺍﺳﺖ …
ﺍﻭﻝ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺒﻮﺳﯿﺪ ﺳﭙﺲ به ﺳﺮﺍﻍ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﺳﻨﺖ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺠﺎ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ …
ﻃﺒﻖ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﺍ ﺧﻮﺵ ﻗﺪﻡ و سعادتمند ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺖ ﭼﻮﻥ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ گل ﺧﻄﺎﺏ ﻣﯿﮑﺮﺩ چرا که از امامش علی ( ع)آموخته بود که زن ریحانه است نه قهرمان…
وقتی ازدواج کردم، وظیفه ی سنگین جهاد از دوش من برداشته شد و دادن یک لیوان آب به همسرم اجر جهاد در راه خدا را برایم داشت…
خداوند برایم حق مهریه و نفقه قرار داده تا استقلال مالی داشته باشم و دستم جلو هیچ کس دراز نباشد…
از طرفی ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺑﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﻭ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻭ ﻫﻨﺮ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻏﺪﻏﻪﯼ ﺍﻣﺮﺍﺭ ﻣﻌﺎﺵ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﻦ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﺩﻥ ﭘﺪﺭ ﯾﺎ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺣﻖ ﻣﻬﺮﯾﻪ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺑﻔﻬﻤﺎﻧﺪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﮐﻪﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻫﻮﺱ ﮐﻨﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﻋﻮﺿﻢ ﮐﻨﺪ…
پدرم همیشه مواظب بود تا دلم نشکند و آزاری نبینم چراکه پیامبرش گفته است:
زنان مانند بلور اند حساس و شکننده.آنها را نیازارید…
وقتی مادر شدم خدای مهربان از محبت و عشق خودش در من دمید تا نسل آینده بشر را تربیت کنم و به پاداش آن بهشت ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﻢ قرار داد…
ﺩﯾﻪ ﯼ ﭘﺪﺭ ﻭﺑﺮﺍﺩﺭ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ اگر_ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ_ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻣﺎﻟﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﺎﻓﺎﺕ ﺷﻮﺩبه مسلمان بودنم افتخار میکنم که پیامبرش گفته است :
چه فرزند خوبی است دختر ،پرمحبت، کمک کار، مونس و همدم، پاک و علاقه مند به پاکیزگی(ﻣﻌﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﻫﺒﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻡ)ﺣﺎﻟﻢ ﺍﺯ فمنیسمی ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ که ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻣﺮدان ﻣﺴﺎﻭﯼ ﻗﻠﻤﺪﺍﺩ ﻣﯿﮑﻨﺪ.
ﻣﻦ تساوی ای ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ بدوم ﮐﻪ ﺳﺮ ﻣﺎﻩ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﺪﺭﻥ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺭﺍ بگیرم
من ریحانه ام،جایگاهم فراتر ازین حرفهاست
من یک زنم …
خالقم سوره ای به نامم نازل کرد!
من یک زنم…
خالقم طواف نساء را واجب کرده که بدون آنحتی حج ات قبول نیست.
من یک زنم….
خالقم به تو دستور داده که حجراسماعیل را نیز طواف کنی،جایی که یک زن،هاجر ،در آن دفن است.
من یک زنم…
و خالقم گفته باید هفت بارپا در جای پای یک زن،هاجر ،بگذاریو آن قدر سعی کنیتا خدایت تو را بپذیرد.
من زنم….
بهشت زیر پای مادر است…
روح انسان از درون من به او دمیده میشود…
هر روز پاسداری من از کودکم،ثوابی عظیم دارد.
اگر یک ساعت همسرم، با محبت و انس با من باشد،و به من خدمتی کندبرای او برابر با هزار سال عبادت است..
سرشت و صفات انسان هااز شیر من است…
عفت منسرمایه الهی من است.
منچرک نویس هیچ احساسی نمیشوم
من همان زنمکه نجابتم،قیمتم را از یک دنیا بالاتر می برد.
من عاشق سوره کوثرم…سوره اي كه گواهي ميدهد نسل پيامبر نسلي است كه از سلاله يك زن است.
آتش خشم!
امام باقر(علیه السلام) می فرماید:
إنَّ هَذا الْغَضَبَ جَمْرَةٌ مِنَ الشَّیْطانِ تُوْقَدُ فِی قَلْبِ ابْنِ آدَمَ
خشم و غضب شعله سوزان آتشی است از ناحیه شیطان که در درون دل آدمی افروخته می شود. (بحار الانوار، جلد 73، صفحه 278)
شرح کوتاه
کمتر اتفاق می افتد که انسان کاری در حال غضب انجام دهد و یا تصمیمی بگیرد و بعد پشیمان نشود; زیرا به هنگام افروخته شدن آتش سوزان غضب، عقل و درایت بکلی کنار می رود، و اعصاب و عضلات غالباً در مسیری به حرکت می افتد که جبران خسارت ناشی از آن گاهی در یک عمر هم ممکن نیست!
باید با نهایت دقّت و سرعت این شعله شیطانی را به هنگام بروز، محاصره کرده و خاموش کنیم و الاّ ممکن است خرمن زندگی ما یا انسانهای دیگر را در کام خود فرو برد و بسوزاند.
یکصد و پنجاه درس زندگی - آیت الله ناصرمکارم شیرازی