برای آرامش خودت
چرا در جامعه، شاهد دین گریزی و حتی دین ستیزی هستیم؟ چرا دشمن می تواند با مسئله ای مثل حجاب، جامعه را به تنش بکشاند و دو قطبی ایجاد کند؟ پاسخ به این پرسش ها پیچیده است و عوامل متعددی در آن نقش دارند. از تبلیغات گسترده ی بی حجابی گرفته تا تأثیر پذیری از رفتار برخی سلبریتی ها، اما یکی از دلایل مهم به مدل تبلیغ حجاب از سوی ما بر می گردد.
چطور درباره ی حجاب صحبت می کنیم؟ معمولاً می گوییم حجاب را به خاطر خدا، پیامبر یا شهدا رعایت کنید. در این مدل فواید حجاب برای خود فرد کمرنگ می شود. اما قرآن چگونه از حجاب سخن می گوید؟ خداوند با زبانی عقلانی و منطقی به منافع حجاب اشاره می کند:
«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ…»
ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مسلمانان سفارش کن که با چادرها و روسری های بلند، خود را کامل بپوشانند. این برای آنکه آنان را به پاک دامنی بشناسند و اذیتشان نکنند بهتر است. این آیه به جای تقابل ارزشی صرف، مستقیماً به نتایج و آثار حجاب اشاره می کند؛ حفظ کرامت و مصونیت از آزار و اذیت.
آیا ما نیز هنگام تبلیغ حجاب از این منافع سخن می گوییم؟ چه قدر از تجربه های تلخ بی حجابی در جوامع غربی فیلم ساخته ایم و کتاب نوشته ایم؟ چه قدر در مورد خشونت ها، تجاوزها و انحرافات اخلاقی ناشی از بی حجابی کتاب خوانده ایم و با دخترانمان با بیانی منطقی صحبت کرده ایم؟
نگاهی به آمارهای جوامعی که آزادی بی حدومرز را در پوشش تبلیغ کرده اند، حکمت این حکم الهی را روشن تر می کند. افزایش طلاق، فروپاشی خانواده، تجاوز و آزار جنسی، افسردگی و حتی خودکشی پیامدهای آشکاری هستند که بی توجهی به حریم ها به بار آورده است. این همان هدف شیطانی است که قرآن به ما هشدار می دهد: « يا بَني آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما…» (اعراف:27). شیطان این دشمن قسم خورده انسان از همان ابتدا برای ضربه زدن به انسان، لباس او را نشانه گرفت تا شرم و حیا را از انسان بگیرد و او را به بدبختی بکشاند.
حجاب همان طور که خداوند گفته، برای آرامش و امنیت خود ماست. اگر این حقیقت ساده و عقلانی به درستی بیان شود، دیگر بی حجابی، نشانه ی پیشرفت و روشن فکری نخواهد بود. بی حجابی چیزی جز بی عقلی، جلوه نخواهد کرد. «وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهيمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَه»(بقره: 130)،امتی پیروز است که در آن، مردم به حقوق هم احترام بگذارند. حجاب، بخشی از این مسئولیت اجتماعی است که جامعه ای امن و آرام را می سازد.
خداوند در این آیه از ما خواسته است که:
حجاب را به عنوان سپری برای حفظ کرامت و امنیت انتخاب کنیم و آن را وسیله ای برای شناخت و مصونیت بدانیم.
برای عمل به این آیه در زندگی می توانیم:
- در سبک پوشش خود توجه بیشتری به ارزشهای الهی داشته باشیم و آن را نشانه ای از هویت دینی خود بدانیم.
- درباره ی فلسفه ی حجاب و فواید آن، برای خود و دیگران مطالعه کنیم و این آموزه را با زبانی دلنشین برای دیگران بازگو کنیم.
- با بیان منطقی و مستند آسیبهای بی حجابی در غرب دیگران را به حجاب دعوت کنیم.
دور از نگاه های مزاحم...
برای خودت
خداوند عزیز و مهربان می فرماید:
«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيما»:
«پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مسلمانان سفارش کن که با چادرها و روسری های بلند، خود را کامل بپوشانند. این برای آنکه آنان را به پاک دامنی بشناسند و اذیتشان نکنند، بهتر است» (احزاب: 59).
دور از هیاهوهای توییتری و اینستاگرامی، دور از پروژه های ایران اینترنشنال و منوتو، دور از کج فهمی های آدمهای اهل افراط و تفریط، با فطرت خودش که خلوت می کرد به چادر مشکی مامانش حس دیگری داشت. جلوی آینه که به چشم های خودش زل می زد، معصومیت صورت مامان را می دید. تعارف که نداشت با همان چادر ساده که آن طرفِ آبی ها «یک تکه پارچه» صدایش می زدند، کمتر سنگینی آن نگاه های مزاحم را احساس می کرد، کمتر از آن چشم های بی چشم و رو معذب می شد و بیشتر می توانست خودش باشد.
تحمل، عفو، احسان
سطح فهم کلان از قرآن
«تحمل، عفو، احسان»
خُلُق سهگانۀ «تحمل، عفو، و احسان» در جامعه (الَّذينَ يُنْفِقُون َفِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ آل عمران/ 134) از جملۀ مهمترین شاخصهایی است که در هر جامعه و در نظام مناسبات کلان انسانی بسیار برجسته و مثالزدنی است. در یک مرحله، «صبر» و بعد«مصابره» («ياأَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا» آل عمران/200) در تعامل با دیگران نه فقط خشونتها را کنترل میکند، بلکه موجب نوعی از قوت و انسجام اجتماعی میشود (ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مائتین، انفال/65). در مرحله دوم، آنگاه که نه تنها بدیها را تحمل میکنیم، بلکه آن را عفو میکنیم، عنصر عفو و بخشش، کینه و کدورت را رفع میکند و از ایجاد شکاف اجتماعی بین انسانها جلوگیری میکند، و در مرحله سوم که احسان نسبت به خطا کار باشد، دومینوی خطا در برابر خطا، گناه در برابر گناه، و آتش در برابر آتش، با عمل نیک و احسان قطع میشود و دربرابر هر خطایی، سلسلهای از بخششها و واکنشهای نیک و احسان بوجود میآید. بنابراین در نگرش اسلامی، صرفا تسامح و مدارا نیست که تضاد و تزاحم بین افراد را کنترل میکند، بلکه مهمتر ازآن عفو و بخشش، و بلکه احسان و نیکی به فرد خاطی است. همینطور تسامح در جامعه مدرن، تسامحی است برای کنترل خشونت و جلوگیری از حرکت غضبآلود در جامعهای که افراد یکدیگر را گرگ تلقی میکنند (رویکرد سلبی)، ولی تسامح در فرهنگ اسلامی نه برای دوری از شرّ دیگران، بلکه در جهت تکریم دیگران است که در وضعیت خطا و گناه نیز نباید به سرعت و سهولت در صدد انتقام و تنبیه برآمد.
دفع بدی به خوبی
سطح فهم کلان از قرآن
«دفع بدی به خوبی»
اعجاز اخلاقی قرآن در عرصههای تمدنی زمانی برجسته میشود که قاعده «دفع سیئه به حسنه» را به قاعده فوق بیافزاییم. در شاخصهای اخلاقیِ تمدن در قرآن، نه فقط باید با کار حَسَن مواجههای احسن و بهتر داشت، بلکه باید سیئه و بدی را هم با حسنه و خوبی پاسخ داد. این قاعده از قواعد درخشان اجتماعی و تمدنی در قرآن است که دفع بدی با کار خوب انجام یابد، و بدی در بدی بودنش منجمد (freeze) شده و بلکه تبدیل به نقطه نوری میشود. روشن است که این قاعده با آنچه که از مسیحیت مشهور است که «اگر کسی به طرف راست گونهات سیلی زد طرف چپ آن را هم در اختیارش بگذار» کاملا متفاوت است. در قاعده مسیحی، رفتار ناپسند طرف مقابل صرفا با سکوت و تحمل است که مورد اصلاح قرار میگیرد (البته اگر این تحمل موجب تشویق فرد خاطئ و تکرار کار خطا نشود)، درحالی که در ادبیات قرآنی، در برابر رفتار ناپسند باید حرکتی پسندیده و رفتاری نیک از خود نشان داد و آنچه فرد خاطیء را اصلاح میکند، نه تکرار خطای ایشان، بلکه مواجهه با فرد خاطیء همراه با نیکی و احسان است که نه تنها او را از کرده خود نادم و پشیمان میکنیم، بلکه رفتارِ خطا و سیئه، به جای ایجاد موجی از سیئات و بدیها، منجر به حسنه و نیکی شده و موجب شکلگیری واکنشهای حَسَن و احسن میشود. به بیان دیگر، با انجام کار خوب در برابر فرد خاطیء و احسان به فرد بدیکننده، راه برای اصلاح فرد و جامعه باز میشود و از تسری موج گناه در جامعه جلوگیری میشود. همین مضمون را میتوان معنای آیۀ شریفۀ ِإِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى لِلذَّاكِرينَ (هود/114) در نظر گرفت که در آن نه فقط حسنات یک فرد سیئاتِ او را از بین میبرد، بلکه حسنات فرد آنگاه که در واکنش با سیئات دیگران انجام میشود، موجب توبه و ترک آن سیئه از سوی دیگران میشود. این تعامل سیئه به حسنه بدون شک در نظام مناسبات اجتماعی در سطوح خرد و کلان بسیار موثر و موجآفرین است. این معنا صریحا در آیه 34 سورۀ فصلت آمده است که خداوند در آن فرموده است: وَلا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ (فصلت/34). همین طور این مضمون که از شر گناه و سیئه باید از طریق حسنه خلاص شد در آیات متعدد قرآنی مورد اشاره قرار گرفته است: وَ الَّذينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ (رعد/22) ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَصِفُونَ (مومنون/96). أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (قصص/54) ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (اعراف/95).
سطح فهم کلان از قرآن «احسن»
در جامعه و تمدن اسلامی، علاوه بر اینکه انسانها رفتارهای نیکی یکدیگر را به بهترین نحو پاسخ میدهند و اعمال خیر در جامعه روز به روز فزونی میگیرد، خداوند نیز هر نیکی را به طور احسن پاسخ داده و درآن فزونی و برکت قرار میدهد. این نکته، موج تمدنی رفتاهای نیک را در تمدن اسلامی به مراتب بیشتر و با ثباتتر میکند. عمل نیک و سخن نیک با ازدیاد و برکتی که از ناحیه خداوند درآن قرار داده میشود، تضاعف و تصاعد بیشتری پیدا میکند و بالطبع انباشت خیرات را تکامل میبخشد. فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَنا (آل عمران/37)؛ ِمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فيها حُسْنا (شوری/23)؛ مَنْ ذَاالَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَريمٌ (حدید/ 11). آیاتی ازاین دست نشان میدهد که قرض حَسَن و بلکه هررفتار حَسَن موجب میشود که خداوند در آن زیادی و برکت قرار داده و آن را به یک پدیده دنباله دار تبدیل کند.
شایان ذکر است این قاعده و قانون اعجاز آمیز قرآنی در تمدنسازی را نه میتوان در تاریخ تمدن سکولار پیدا کرد و نه میتوان از آن در ادبیات و تفکر مدرن نشانهای پیدا کرد. در جامعه مدرن، اساس و پایه در انجام کارهای خیر و تکثیر آن، قانون است. فراتر از قانون، فرهنگ عمومی چنین ضرورتی را در اخلاقیات ایجاب نمیکند که هر فردی در برابر هر امر نیکی احساس مسئولیت نموده و آن را برگرداند و بلکه بهتر از آن را انجام دهد، اما در جامعه اسلامی و در تمدن اسلامی هرفردی به موجب انگیزه معرفتی و ایمانیاش در برابر کار نیک سکوت نمیکند، آن را تکثیر میکند و سعی میکند از یک امر نیک، نیکیهای بیشتر و بلکه بهتری را بسازد و به جامعه تزریق نماید.
از سوی دیگر در جهان بینی اسلامی، خدای حاضر در جامعه، خدای برکت دهنده به هر کار خیر خالصانه است و همین فعل الهی، موجب بقا و ماندگاری کار نیک در جامعه اسلامی میشود. عملا غیرت خداوندی اجازه نمیدهد که آن کار خیرخالصانه در فراز و فرود روزگار گم گشته و از بین برود.
حبیب الله بابایی