آغازگر جنگ
لشکر عمر سعد در روز عاشورا گرداگرد لشکر و خیمههای امام حسین علیه السلام به گشت زنی مشغول شدند.از هر طرف که میرفتند خندقی پر از شعلههای آتش در اطراف خیمهها میدیدند.در این هنگام شمر علیه اللعنه با صدای بلند فریاد زد:ای حسین!پیش از آنکه قیامت فرا رسد در رفتن به آتش دوزخ شتاب کردی!حضرت فرمود:گویا گوینده این سخن شمر است.گفتند:بلی یا بن رسول الله!فرمود:ای پسر زن بز چران تو به آتش دوزخ سزاورتری.مسلم بن عوسجه که در کنار امام حسین علیه السلام قرار گرفته بود گفتیا بن رسول الله!شمر در تیر راس من است اجازه بده تا او را به جهنم واصل کنم.امام علیه السلام پاسخ داد:انی اکره ان ابداهم بالقتال من خوش ندارم که آغازگر جنگ باشمبعد سخنرانیهای امام علیه السلام در روز عاشورا زمینه و مقدمات جنگ فراهم شد.حر بن یزید ریاحی با شنیدن استغاثه امام حسین علیه السلام از خواب غفلت بیدار شد و به لشکر حق پیوست.در این هنگام عمر سعد تیری به کمان گذاشت و به سوی سپاه ابا عبد الله علیه السلام رها کرد و گفت:نزد امیر ابن زیاد شاهد باشید که من پیش از همه جنگ را شروع کردمدر نتیجه عمر سعد رسما با انداختن تیری به سوی سپاه ابا عبد الله علیه السلام جنگ را آغاز کرد و این خود نشان دهنده این است که امام علیه السلام جنگ را آغاز نکرد بلکه از شروع به جنگ کراهت نشان میداد.
صبح عاشورا
دعای حضرت در صبح عاشورا …..
از حضرت سیّد السّاجدین و زین العابدین علیه السّلام روایتست که:
«و چون صبحگاهان لشکر به نزد حسین علیه السّلام آمدند، دستهای خود را بلند نموده و عرضه داشت:
بار پروردگارا! در تمام غصّهها و اندوه ها، تو محلّ اتّکاء و اعتماد من میباشی! و در هر گرفتاری و شدّت، تو محلّ امید من هستی! و در هر حادثهای که بر من فرود آید و هر نازلهای که بر من وارد شود، تو محلّ اطمینان و استعداد من میباشی!
چه بسیار از هموم و غموم خود را که دل در آن ناتوان میشد، و حیله و چاره برای رفع آن کوتاه میآمد، و دوست،انسان را تنها میگذاشت، و دشمن زبان به شماتت میگشود؛ من بارِ آن حوادث و هموم را بسوی تو آوردم، و شِکوه آن را به تو نمودم؛ به جهت میل و رغبتی که به تو داشتم و به غیر از تو نداشتم؛ پس خداوندا تو همه آنها را برطرف نمودی! و امر مرا کفایت کردی!
بنابراین ای خدای من! تو ولیّ تمام نعمتها هستی! و صاحب هر نیکوئی! و منتهای تمام رغبتها میباشی»!
خطبه حضرت در صبح عاشورا و اتمام حجّت بر کوفیان …..
و آنگاه حضرت مرکب خود را طلبیده و سوار شدند، و با صدای بلند بطوریکه همگی میشنیدند چنین خطبهای ایراد نمودند:
«ای مردم! گفتار مرا بشنوید! و شتاب نکنید تا آنچه حقّ شماست بر من از اندرز و موعظه، شما را بدان پند دهم؛ و عذر خود را در حرکت از مکّه بسوی شما برای شما بیان کنم!
پس اگر از درِ انصاف در آئید و عذر مرا بپذیرید که البتّه نیکبخت باشید! و دیگر راه مقاتله و جنگ با من بر روی شما بسته میگردد!
و اگر عذر مرا نپذیرید و حجّت مرا کافی ندانید، پس در آن هنگام رأی خود و شریکان خود را روی هم گرد آورده، تا اینکه کار شما و امر شما بر شما پوشیده نماند؛ و سپس بدون هیچ مهلتی به منبپردازید و کار خود را یکسره کنید!
بدانید که صاحب اختیار و ولیّ من خداست که قرآن کریم را بفرستاد؛ و او زمام امور مردمان صالح را در دست دارد.»
پس حمد خدای را بجا آورد، و ثنای او بگفت، و درود بر پیغمبر بفرستاد، و هیچ خطیبی دیده نشد نه قبل از او و نه بعد از او که چنین با بلاغت در گفتار خود مطالب را ادا کند.
و پس از آن فرمود: اوّل نَسَب مرا در نظر آورید! و ببینید من کیستم؟ و سپس به افکار خود مراجعه کنید و آن را مورد عتاب و سرزنش قرار دهید! ببینید آیا کشتن من برای شما سزاوار است؟! و آیا پاره کردن حرمت من بر شما جائز است؟!
مگر من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ مگر من پسر وصیّ پیغمبر و پسر عموی او که اوّل مؤمن و تصدیق آورنده به رسول الله و به آنچه از جانب خدا بر او نازل شده بود نیستم؟
مگر حمزه سیّد الشّهداء عموی پدر من نیست؟ مگر جعفر که به دو بال خود در بهشت پرواز میکند، عموی من نیست؟
آیا مگر به شما نرسیده است گفتار رسول خدا که درباره من و برادرم فرمود:
هَذَانِ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّه.
«این دو نفر دو سیّد و آقای جوانان بهشتند.»؟
پس اگر مرا در این گفتار تصدیق دارید و بدانید که من راست میگویم؛ و سوگند به خدا از وقتی که دانستهام خداوند دروغگو را دشمنِ مبغوض شمرده است، سخن دروغی را بر زبان نیاوردهام (از کشتن من صرف نظر کنید)!
و اگر گفتار مرا باور ندارید و این کلام را تکذیب میکنید، اینکدر میان شما کسی هست که شما را خبر دهد! از جابربن عبد الله أنصاری و أبو سعید خُدری و سَهْل بن سَعد ساعدیّ و زید بن أرقَم و أنس بن مالک سؤال کنید! آنان به شما خبر میدهند که رسول خدا درباره من و برادرم چنین فرموده است. آیا این معنی مانع و حاجز از ریختن خون من نمیشود؟
شمر گفت: آن کسیکه بفهمد تو چه میگوئی، خدا را بر یک جانب عبادت کرده است!
حبیب بن مظاهر در پاسخ شمر گفت: سوگند به خدا که من میبینم تو را که خدا را بر هفتاد جانب (از شکّ و شبهه) عبادت میکنی! خداوند بر دل تو مهر زده است. (و دیگر یارای فهم و ادراک ندارد.)
حضرت سیّد الشّهداء فرمود: اگر در این امر شکّ دارید، آیا در این هم شکّ دارید که من پسر دختر پیغمبر شما هستم؟!
سوگند به خدا در میان مشرق و مغرب عالم، پسر دختر پیغمبری غیر از من، نه در میان شما و نه در میان غیر شما نیست!
وای بر شما! آیا کسی را از شما کشتهام که به طلب قصاص گرد آمده اید؟ یا مالی را از شما تملّک نمودهام، یا جراحتی و زخمی زدهام که برای تلافی آمده اید؟!
هیچیک از آنان سخنی نگفت!
حضرت ندا در داد: ای شَبَث بن رِبْعِیّ! و ای حجّار بن أبْجُر! و ای قَیس بن أشعَث! و ای یزید بن حارِث! آیا شما به من در نامه ننوشتید که: میوههای درختان رسیده است! و اطراف زمین سر سبز گردیده است! اگر به سوی ما بیائی، به سوی لشکری آماده معاونت و کمک درتحت فرمان خود خواهی آمد؟!
قیس بن اشعث گفت: ما نمیدانیم تو چه میگوئی! ولیکن برای حکم و فرمان پسر عمویت (یزید) تنازل کن؛ آنان برای تو نمیخواهند مگر آنچه را که تو پسندی!
لا أُعْطیکُمْ بِیَدی إعْطآءَ الذَّلیلِ (یعنی من دست ذلّت به شما نمیدهم). ولیکن بنا بر روایت فاء معنای جدیدی را میرساند که من فرار هم نمیکنم
. أقول: با وجود آنکه در «مقاتل» لفظ لَکُمْ وارد شده است ما نمیتوانیم آنرا نادیده انگاشته و به روایت ابن نما اکتفا کنیم. و در صورتی که با قاف بخوانیم باز تکرار معنای اوّل نیست، بلکه آن حالت تمکین عبودیّت را از خود نفی میفرماید. و علی کلّ تقدیر چون در «مقاتل» با قاف است و لفظ لَکُمْ نیز دارد همان معنائی را که ما نمودیم بهتر است که «من مانند بردگان تمکین نمیکنم و بار ستم شما را به دوش نمیکشم».
نَادَی: یَا عِبَادَ اللَهِ! إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَن تَرْجُمُونِ؛ وَ أَعُوذُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لَا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسَابِ.
«حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام در اینحال فرمود: نه سوگند به خدا! چون ذلیلان دست ذلّت به شما ندهم! و مانند بردگان بار ظلم و ستم شما را به دوش نمیکشم!
و پس از آن فرمود: ای بندگان خدا! من پناه میبرم به پروردگار خودم و پروردگار شما از اینکه مرا سنگباران کنید! من پناه میبرم به پروردگارم و پروردگار شما از هر متکبّری که بروز پاداش وحساب ایمان ندارد».
فردای قیامت که هیچ چیز از انسان نمی خرند اشک بر سید الشهدا رامثل دانه مروارید برایش نقد می کنند.آیت الله بهجت
آثار و نتایج نهضت عاشورا
شهادت مظلومانه سید الشهدا و یارانش در کربلا ، تاثیر بیدارگر و حرکت آفرین داشتو خونی تازه در رگهای جامعه اسلامی دواند و جو نامطلوب را شکست و امتدادهای آنحماسه ، در طول تاریخ، جاودانه ماند . حتی در همان سفر اسارت اهل بیت نیز تاثیراتسیاسی این حادثه در اندیشههای مردم آشکار شد . گروهی از اسرا را که به شام میبردند ، چون به تکریت رسیدند ، مسیحیان آنجا در کلیساها جمع شدند و به نشان اندوه بر کشتهشدن حسین ع ، ناقوس نواختند و نگذاشتند آن سربازان وارد آنجا شوند . به شهر«لینا» نیز رسیدند . مردم آنجا همگی گرد آمدند و بر حسین و دودمانش سلام و درود فرستادند وامویان را لعن کردند و سربازان را از آنجا بیرون کردند . چون خبر یافتند که مردم جهینه هم جمع شدند تا با سربازان بجنگند وارد آن نشدند . به قلعه کفر طاب رفتند ، به آنجا نیزراهشان ندادند . به حمس که وارد شدند ، مردم تظاهرات کردند و شعار دادند : «اکفرا بعدایمان و ضلالا بعد هدی ؟ »و با آنان درگیر شدند و تعدادی را کشتند . برخی از تاثیراتحماسه عاشورا از این قرار است :
1-قطع نفوذ دینی بنی امیه بر افکار مردم2-احساس گناه و شرمساری در جامعه ، بخاطر یاری نکردن حق و کوتاهی درادای تکلیف3-فرو ریختن ترسها و رعبها از اقدام و قیام بر ضد ستم4-رسوایی یزیدیان و حزب حاکم اموی5-بیداری روح مبارزه در مردم6-تقویت و رشد انگیزههای مبارزاتی انقلابیون7-پدید آمدن مکتب جدید اخلاقی و انسانی(ارزشهای نوین عاشورایی و حسینی)
8-پدید آمدن انقلابهای متعدد با الهام از حماسه کربلا9-الهام بخشی عاشورا به همه نهضتهای رهایی بخش و حرکتهای انقلابی تاریخ10-تبدیل شدن کربلا»به دانشگاه عشق و ایمان و جهاد و شهادت ، برای نسلهایانقلابی شیعه11-به وجود آمدن پایگاه نیرومند وعمیق و گسترده تبلیغی و سازندگی در طولتاریخ ، بر محور شخصیت و شهادت سید الشهدا«ع از نهضتهای شیعی پس از عاشورا ، میتوان انقلاب توابین ، «انقلاب مدینه ، «قیاممختار» ، «قیام زید» ، و . . . حرکتهای دیگر را نام برد . برای توضیح بیشتر ، به مدخل خاصهر یک از این نهضتها در همین مجموعه مراجعه شود . تاثیر حماسه عاشورا را درانقلابهای بزرگی که در طول تاریخ ، بر ضد ستم انجام گرفته ، چه در عراق و ایران و چه درکشورهای دیگر ، نباید از یاد برد . «فرهنگ شهادت و انگیزه جهاد و جانبازی که درانقلاب اسلامی ایران و هشتسال دفاع مقدس در جبههها جلوهگر بود ، گوشهای از اینتاثیر پذیری است . شعار«نهضت ما حسینیه ، رهبر ما خمینیه که در مبارزات ملت مسلمانایران بر ضد طاغوت طنین افکن بود و نیز شور حسینی جبهههای رزم ایران ، گواه روشنتاثیر گذاری کربلا در قرنها پس از آن حماسه مقدس است . یکی از نویسندگان محقق ، نتایج نهضت کربلا را عبارت میداند از :
1-پیروزی مساله اسلام و حفظ آن از نابودی2-هزیمت امویان از عرصه فکری مسلمین3-شناخت اهل بیت بعنوان نمونههای پیشوایی امت4-تمرکز شیعه از بعد اعتقادی بر محور امامت5-وحدت صفوف شیعه در جبهه مبارزه6-ایجاد حس اجتماعی در مردم7-شکوفایی موهبتهای ادبی و پدید آمدن ادبیات عاشورایی 8-منابر وعظ و ارشاد ، به عنوان وسیله آگاهانیدن مردم9-تداوم انقلاب بصورت زمینه سازی نهضتهای پس از عاشورا (2) حادثه کربلا ، گشاینده جبهه اعتراض علیه حکومت امویان و سپس عباسیان شد ، چه بهصورت فردی که روحهای بزرگ رابه عصیان و افشاگری واداشت ، و چه به شکلمبارزههای گروهی و قیامهای عمومی در شهری خاص یا منطقهای وسیع .
خون او تفسیر این اسرار کرد
ملتخوابیده را بیدار کرد
فرهنگ عاشورا - جواد محدثی
آتش زدن خیمهها
از جنایتهای سپاه عمر سعد ، آتش زدن خیمههای امام حسین ع و اهل بیت او در روزعاشورا بود . پس از آنکه امام به شهادت رسید ، کوفیان به غارت خیمهها پرداختند ، زنها رااز خیمهها بیرون آوردند ، سپس خیمهها را به آتش کشیدند . اهل حرم ، گریان و پابرهنه دردشت پراکنده شدند و به اسارت در آمدند . امام سجاد«ع در ترسیم آن صحنه فرمودهاست : به خدا قسم هر گاه به عمهها و خواهرانم نگاه میکنم ، اشگ در چشمانم میدود و بهیاد فرار آنها در روز عاشورا از خیمهای به خیمه دیگر و از پناهگاهی به پناهگاه دیگرمیافتم ، که آن گروه فریاد میزدند : خانه ظالمان را بسوزانید ! این آتش ، امتداد همان آتشزدنی بود که پس از رحلت پیامبر ، در خانه زهرا«ع با آن سوخت و آتش کینههایی بود کهاز بنی هاشم و اهل بیت در سینهها داشتند . به یاد این حادثه ، در مراسم عاشورا در برخیمناطق رسم است که خیمههایی به نشان خیام اهل بیت بر پا میکنند ، ظهر عاشورا به آتشمیکشند ، تا احیاگر یاد آن ستمی باشد که روز عاشورا بر خاندان رسالت رفت .
آتش به آشیانه مرغی نمیزنند
گیرم که خیمه ، خیمه آل عبا نبود
فرهنگ عاشورا - جواد محدثی