اخلاق سياسي يا جايگاه اخلاق در سياست
یاد آوری
در اين زمينه دو مكتب و نظريه وجود دارد: 1 ـ مكتب ماكياولي 2 ـ مكتب و نظريه سياستمداران طرفدار اخلاق و فضيلت
طرفداران مكتب سياسي ماكياولي هر گونه دروغ و وعده هاي پوچ را به هنگام انتخابات و در راه رسيدن به قدرت مجاز مي دانند و پس از رسيدن به قدرت، خود را پاي بند وعده هاي خود به ملّت و مردم نمي دانند. «تاليران»، يك سياستمدار مشهور فرانسوي گفته بود: «در عمر سياسي خود چهارده بار قسم خوردم و در دوران اجرايي، هيچ يك از آن ها را به ياد نياوردم! و آن حرف ها و قسم ها در واقع مثل بليط تئائر است كه براي ورود به سالن تئاتر نشان داده مي شود. امّا بين آن بليط و آنچه در سالن به اجرا در مي آيد، هيچ ارتباطي وجود ندارد!»
يكي ديگر از سياستمداران مكتب ماكياولي به نام «اوسكار وايلد» در تعريف روش سياست و سياستمداري مي گويد: «سياست نه علم مي خواهد نه استعداد، رجل سياسي فقط كافي است وقيح و پررو باشد و بس!»
مكتب طرفداران اخلاق و فضيلت در سياست
طرفداران و پيروان اين مكتب درست در برابر مكتب اوّل، طرفدار پايبندي سياستمداران و زمامداران به اخلاق و فضيلت در سياستمداري و كشورداري هستند. «زنون»كهن ترين فيلسوف اين مكتب در اين باره مي گويد: «نفس آدم بايد مانند دژ استوار تسخيرناپذير باشد و روح او از هر گونه آلودگي دور باشد.» «اپيكت»، «مارك اورل» و «كنفوسيوس» از رهبران بزرگ مكتب فضيلت در سياست بوده اند.
در قرن ما «مهاتما گاندي» برجسته ترين رهبر اين مكتب بود. اساس سياست او بر «انضباط اخلاقي» نهاده شده بود. وي در اين باره مي گويد: «نهضت ما، تهذيب نفس است ولي بعضي ها مي گويند: اخلاق ربطي به سياست ندارد. طهارت نفس قدم اوّل خدمت به بشريّت است. خدمت واقعي جز اين نيست.» «جواهر لعل نهرو»، شاگر برجسته ي او مي گويد: «گاندي كسي بود كه با روحاني كردن سياست، توانست به اين همه پيروزي برسد.» خود نهرو مي گويد: «قدرت واقعي در نيروي جهاني و مادّي نيست. بلكه در غلبه بر تمايلات و شهوات خويش است. پروفسور لسگي فيلسوف انگليسي مي گويد: «سياست، بخشي از اخلاق است.»
شناخت ارزشها
شهیدمظلوم بهشتی:
ارزشها را بشناس و اشخاص را باارزشها
بسنج؛حمایتها باید از ارزشها باشد، اول
ارزشها،بعداشخاص،نه اول اشخاص بعد
ارزشها…
جوان انقلابی
رهبرانقلاب:جوانی که به سرنوشت کشور نیندیشد و نسبت به خصومتهایی که نسبت به کشورش سازماندهی میشود، نخروشد، لایق این نیست که نام جوان شهروند یک ملت انقلابی را روی خود بگذارد.
انتخابات یکی از مراحل امتهان الهی
انتخابات یکی از مراحل امتحان جامعۀ اسلامی است و هر امتحانی هم معمولاً در یک جامعۀ دینی-مثل جامعۀ ما- موجب رشد آن جامعه خواهد شد، ولی ما باید بتوانیم با یک آرامشی با اصل انتخابات و نحوۀ برگزاری و نتیجۀ آن برخورد کنیم.
نتیجۀ انتخابات هرچه باشد، به نفع مردم است؛ مبنای این حرف هم این است که چون انتخابات امتحانی است که موجب رشد جامعه میشود، لذا نتیجهاش هرچه باشد در نهایت موجب افزایش تجربۀ مردم و موجب تقویت راه انقلاب خواهد شد. و همیشه هم اینطور بوده است. حتی وقتی افرادی که شایستگی لازم را نداشتند انتخاب شدند، در نهایت موجب رشد مردم شده و رشد جامعه با همین فراز و نشیبها بهدست میآید. هرچند با هزینههای بسیار زیاد که فلسفۀ تلاش ما این است که هزینهها را کاهش دهیم و به بهترین انتخاب برسیم.
البته ما دوست داریم که این رشد در مسیر انقلاب، با کمترین آسیب و بالاترین سرعت، اتفاق بیفتد ولی این آرامش و نشاط انتخاباتی را باید برای خودمان حفظ کنیم و نسبت به نتیجۀ انتخابات، حساسیت فوقالعاده نداشته باشیم.
در این انتخابات نیز به آرامش و طمأنینه نیاز داریم. آرامش و منطق نیروهای انقلابی، در همۀ فعالیتهای انتخاباتی باید غلبه پیدا بکند؛ خصوصاً در شرایطی که خیلیها دوست دارند نیروهای انقلابی را تحریک کنند.
اساساً نیروهای انقلابی کارشان با منطق و همدلی و مهربانی پیش میرود، هیجانات کاذب سیاسی به نفع راه حق نیست و هیچوقت نمیشود با جنجال، حق را بر کرسی نشاند.
حجت الاسلام والمسلمین پناهیان
عجز آفت است و صبر شجاعت...
و العجز افه، و الصبر شجاعه، و الزهد ثروه، و الورع جنه، و نعم القرين الرضا.
ناتوانى آفت است و بردبارى شجاعت، پرهيز كارى و پارسايى توانگرى است و خرسندى به رويدادها يار و همراهى است با ارزش.
شرح حدیث
انسانى كه گرفتار ضعفهاى روحى و اخلاقى باشد، هميشه با يك خطر اين است كه: در برابر مسائل مختلف و پيش آمدهاى گوناگون، قدرت ايستادگى نخواهد داشت، و دچار سستى و لغزش خواهد شد و از راه راست، انحراف پيدا خواهد كرد.
از اين رو است كه در تعاليم اسلامى، هميشه تكيه بر اين است كه انسان، قبل از هرچيز، ضعفهاى روحى و اخلاقى را از خود دور كند، و قدرت درونى لازم براى ايستادگى در برابر مسائل مختلف را به دست آورد و در حفظ و تقويت آن بكوشد.
امام عليه السلام نيز، در اين كلام، از اين گونه جنبه هاى مثبت و منفى سخن مىگويد و انسان را با عيب و ضعفها، و ارزش قدرتهاى روحى و اخلاقى آشنا مى سازد.
بر اساس فرمايش امام (ع)، ضعف و ناتوانى، بزرگترين آفت و دشمن زندگى انسان است. زيرا انسان ضعف، زود فريب ميخورد، زود به لغزش دچار مىشود، و زود از راه راست منحرف مى گردد. يك انسان ضعف، ممكن است در برابر چند كلمه فريبنده، از راه بدر شود. ممكن است با هر تهديد پوچى دچار وحشت شود، يا اگر پول و مقامى به پيشنهاد كنند، در برابر آن تاب مقاومت از دست برهد، و حاظر به انجام هر كار نادرستى بشود.
افراد بسيارى بوده اند كه سالها از عمر خود را در راه عبادت و انجام وظايف شرعى و دينى گذراندهاند. ولى بخاطر همين ضعف، ناگهان از راه بدر رفته و حاصل تمام عمر خود را چند لحظه بر باد دادهاند و چيزى جز رسوايى و بد نامى بدست نياوردهاند. اين است كه ضعف و ناتوانى از بزرگترين آفتهاى زندگى و از خطر نازكترين دشمنان انسان است.
اما در برابر اين عجز و ناتوانى، صفتهاى نيكوى روحى و اخلاقى قرار دارد، كه تعدادى از آنها را، امام (ع) در همين كلام پر معنى، بر شمرده است.
يكى از اين صفات، صبر و بردبارى است، كه عالىترين جلوههاى شجاعت انسان بشمار مىرود. شجاع، آن كسى نيست كه در برابر هر مسئله يى به خشم مى آيد و عجولانه دست به اقدامات حساب نشده مىزند. چون بسيار ديده شده كه چنين افرادى، صدها گرفتارى براى خود، و هزاران مشكل براى ديگران ايجاد كردهاند. بلكه آن كسى براستى شجاعت دارد كه در برابر مسائل و مشكلات بردبار باشد و با صبر و حوصله، درباره آن فكر كند و هميشه، بجاى سريعترين راه حل، در جست و جوى بهترين راه حلها باشد.
صفت ديگر، پارسايى و پرهيز كارى است، كه براى انسان، بهترين ثروتها و بالاترين توانگريها به شمار مىآيد. انسان پارسا و پرهيز كار، در وجود خود، آنقدر ارزشهاى روحى و معنوى ذخيره مىكند، كه ديگر به مال و ثروت دنيا چشم نمىدوزد. و همين بىنيازى از مال دنيا، او را از بزرگترين ثروتمندان و توانگران، ثروتمندتر مى سازد.
خرسندى به رويدادهاى نيز از صفات ارزنده انسان است. اصولا يك مسلمان مؤمن، از آنچه با اراده و قدرت خداوند، در زندگىاش رخ دهد، هرگز اظهار نارضايى نمىكند. يعنى به هر پيشامدى كه خداوند برايش مقدر كرده باشد راضى و خرسند است و همين رضايت و خرسندى، باعث مىشود كه از پيش آمدهاى گوناگون، دچار رنج و عذاب نشود. چنين كسى اگر ببيند كه ديگران به قدرت و مقام رسيدهاند و مال و ثروت بدست آوردهاند. و او از آنها بىنصيب مانده است، هرگز حسادت نمىورزد و غم و غصه به دل راه نمى دهد. زيرا صفت خرسندى و رضايتى كه در او وجود دارد، مانند نعمتى با ارزش، هميشه همراه اوست و مانند دوستى مهربان و دلسوز، هميشه او را از دچار شدن به اينگونه رنج و عذابها، باز مىدارد