زندگی مهدوی درسایه دعای عهد
۴. وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَ الاِنْجیلِ وَالزَّبُورِ؛ و ای نازل کننده تورات و انجیل و زبور.
کتابهای آسمانی را خداوند متعال نازل فرموده تا انسانها را هدایت فرماید و مراد از «صحف اولی» درسوره طه، آیه ۱۳۳ تورات و انجیل و زبور است.
تصدیق آسمانی بودن کتاب تورات وانجیل، به معنای ابقای آنها برای همیشه نیست؛ بلکه به معنای هم سویی و هماهنگی محتوای همه کتب آسمانی است: «مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ». [۱]
اصول همه ادیان، یکی است؛ ولی «شرایع» آنها متعدّد است. دین و شریعت، راهی است که ما را به حیات واقعی و انسانی میرساند؛ ولی در هر زمان، تنها یک شریعت پذیرفته است. امروزه
تنها دین مورد رضایت خداوند متعال، فقط اسلام است ( (إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ) ). [۲] اسلام که دین عدل و عدالت است و برای برپایی عدالت آمده، تمام دستورات اجرایی وروش تربیتی آن نیز براساس عدل است. با سیری در قرآن، روش عادلانه آن را در همه موضوعات مشاهده میکنیم و انصاف و عدالت و بی طرفی را در تمام برنامههای آن به وضوح میبینیم؛ زیرا با تمام امتیازاتی که قرآن دارد، کتابهای آسمانی قبل از خود را نادیده نمی گیرد و کتابهای تحریف نشده تورات و انجیل را که پیش از او بوده تأیید میکند و این، نمونه ای از انصاف است.
—————
[۱]: بقره: ۹۷.
[۲]: آل عمران: ۱۹.
صفحات: 1· 2
زندگی مهدوی درسایه دعای عهد
۳. وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ؛ ای پروردگار دریای پُر ازشعله.
در قرآن، دریای شعله ور و جوشان و خروشان، آمده است. در آیه ۶ سوره تکویر میخوانیم: «وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ».
منظور از این دریا، یا دریاهایی است که در آستانه قیامت برافروخته میشوند، و یا موادّ مذابّ و جوشان قعر زمین است که همچون دریایی از آتش، هرچندگاه یک بار از دهانه آتشفشانها فوران میکند.
خلاصه آنکه قرآن نازل، وقران صائد (دعا) توجّه انسان را از دیدنی ها، به نادیدنیها سوق میدهد و به مسائلی توجه میدهد که شاید باور کردنش در ابتدا سخت باشد؛ اما برای خداوند متعال این مسائل، آسان و ممکن است و او بر هر امری تواناست.
زندگی مهدوی درسایه دعای عهد
۲. وَ رَبَّ الْکرْسِیِّ الرَّفیعِ؛ ای پروردگار کرسی بلندمرتبه.
کرسی کنایه از قدرت، سلطه، تدبیر، هدایت و اداره کامل جهان است. در زبان فارسی هم، بر تخت نشاندن یا بر تخت نشستن، یعنی بر اوضاع مسلّط شدن و قدرت و حکومت را به دست گرفتن است.
البتّه ممکن است «عرش»، کنایه از جهان ماورای ماده و «کرسی» کنایه از جهان مادّه باشد؛ چنانکه در آیةالکرسی میخوانیم: «وَسِعَ کرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ».
امام صادق علیه السلام کرسی را علم خداوند معرفی میفرماید:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَسِعَ کرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَالارْض» قَالَ: «عِلْمُهُ».
امام صادق علیه السلام در حدیث دیگری از قول پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید:
کرسی، نام جهانی بس وسیع است، تا آنجا که آسمانها و زمین نسبت به آن، چون حلقه انگشتری است. مجموع، روایات درباره کرسی، مختلف است و همان طوری که امام صادق علیه السلام درحدیثی بیان فرموده، این مسئله، ازعلومی است که به جز خدا کسی آن را نمی داند.
امر به معروف و نهي از منكر در قرآن
اگر براي شناخت امر به معروف و نهي از منكر نخواهيم به هيچ كتاب يا احاديث نبوي مراجعه كنيم و تنها خود قرآن را در نظر يگيريم متوجه ميشويم كه اين موضوع دراين كتاب مقدس آسماني چقدر تكرار شده است و چه اندازه بدبختي ملل گذشته را مستند ميكند به اينكه امر به معروف و نهي از منكر نداشتند؛ (فلولا كان من القرون من قبلكم اولوا بقية ينهون عن الفساد). چرا در نسلهاي گذشته يك عده مردم صاحب مايه (ماية عقلي فكري روحي نبودند كه با فسادها مبارزه كنند، تا در نتيجه اين ملتها در اثر فسادها تباه و منقرض نشوند؟ درباره قوم ديگر ميفرمايد: (كانوا لا يتناهون عن منكر فعلوه لبئس ما كانوا يفعلون: اينها بدبخت و بيچاره شدند، به هلاكت رسيدند، از ميان مردم رفتند، چرا؟ چون نهي از منكر نمي كردند، و بسيار بد ميكردند. در جاي ديگر خطاب به مسلمانان ميفرمايد: (و لتكن منكم امة يدعون الي الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون: بايد در ميان شما يك امت يك جمعيت كارش امر به معروف و نهي از منكر باشد و اگر طور ديگر تفسير كنيم معنايش اين است از شما چنين امتي بايد ساخته شود؛ يعني همه شما بايد چنين امتي باشيد (امر به معروف و نهي ازمنكر كنيد). هر دو تفسير درست است و با هم منافات ندارد؛ چون امر به معروف و نهي از منكر يك وظيفه عمومي است براي همه مردم و وظيفه خاصي است براي يك طبقه معين كه از حد عامه مردم بيرون است بايد در ميان شما چنين جمعيتي باشد يا بايد شما امت چنين امتي باشيد كه كارتان دعوت به خير و امر به معروف و نهي از منكر باشد. (اولئك هم المفلحون، تنها چنين امتي كه در ميان آنها دعوت به خير و امر به معروف و نهي از منكر وجود دارد ميتواند رستگار، سعادتمند و مستقل باشد. در سوره آل عمران آيات مربوط به امر به معروف و نهي از منكر، زياد است يكي از آيات چنين است (واعتصموا بحبل الله جميعاًو لا تفرقوا). مردم را دعوت به اتحاد و از تفرقه نهي ميكند و پرهيز ميدهد: بپرهيزيد اي مسلمانان از اينكه در ميان شما تفرقه و اختلاف وجود داشته باشد. كوشش كنيد اختلافاتي كه به وجود آمده است حل كنيد، اختلافات را كمتر كنيد و دائماً شكافها را زياد نكنيد. از اين شكافها كه روز به روز بيشتر ميشود، چه كساني استفاده ميبرند؟ آيا غير از دشمن اسلام كس ديگري استفاده ميبرد؟ آيا دشمن اسلام غير از اين ميخواهد كه ما با نامهاي مختلف مذهبي و فرقه اي دائماًبه جان يكديگر بيفتيم و يكديگر را فحش بدهيم قرآن ميگويد: از تفرقه بپرهيزيد،بعد ميفرمايد: (ولتكن منكم امة يدعون الي الخير) در ميان شما بايد جمعيتي باشد كه هميشه مسلمين را دعوت به وحدت و اتحادكند و با تفرقههايي كه ميان مسلمين است مبارزه كنند. مثل اينكه در اينجا منظور قرآن از «خير»، بيشتر همان اتحاد است بعد ميفرمايد: (و لا تكونوا كالذين تفرقوا واختلفوا): مانند جمعيتهايي كه متفرق و مختلف شدند، دسته دسته و فرقه فرقه شدند، نباشيد. قرآن در ميان خيرها، حسن تفاهم وحدت و اتفاق ميان مسلمين را خيري كه مبدأ همه خيرهاست ميداند و در ميان منكرات و زشتيها و پليديها آن را كه از همه پليدتر و زشت تر ميداند، اختلاف و تفرقه است به هر نام و عنواني آيه ديگر ميفرمايد: (كنتم خير امة أخرجت للناس: مسلمانان شما بهترين امتي هستيد كه به نفع بشريت ظهور كرده ايد، يعني ملتي بهتر از شما به نفع بشريت ظهور نكرده است چرا؟ به موجب چه خاصيتي (تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر): به دليل آنكه شما آمر به معروف و ناهي از منكر هستيد. از همين آيه بايد بفهميم كه ما بهترين امتها براي بشر نيستيم چون ما آمر به معروف و ناهي از منكر نيستيم در هر روز شاهد هزاران فساد و منكر هستيم ولي دم برنمي آوريم در نتيجه نمي توانيم ادعاي شرف وبزرگي كنيم نمي توانيم افتخاري داشته باشيم چون اسلام ما يك اسلام واقعي نيست.
كم اهميت شدن اين اصل در دنياي اسلام
اگر بخواهيم در موضوع اهميت و عظمت اين اصل از نظر قرآن سنت حديث و آنچه كه در اين زمينه وارد شده بگوئيم روايات بسيار است و نشان ميدهد كه اسلام تا چه اندازه به اين موضوع اهميت داده است ولي در طول تاريخ اين موضوع به اين عظمت و اهميت در دنياي اسلام هضم و تحليل رفت و روز به روز كوچكتر شد و بايد انصاف داد كه از نظر علمي يعني از نظر بحث در كتابها، سنيها در اين مبحث بيش از ما شيعهها بحث كرده اند. اگر كتابهاي فقهي شيعه از كتاب الصلوة گرفته تا كتاب الديات را در مقابل فقه اهل تسنن قرار دهيم ميبينيم در مقابل ابواب فقه شيعه در مجموع دقيق تر، مشروح تر و مستدل تر است ولي متأسفانه در كتب فقهي ما در ميان همه ابواب باب امر به معروف و نهي از منكر، خيلي كوچك شده است معتزله كه يكي از فرقههاي متكلمين اهل تسنن هستند امر به معروف و نهي از منكر را از اصول دين ميدانند نه از فروع دين شيعه ميگويد اصول دين پنج تا و فروع دين هشت يا ده تاست و در ميان اصول ده گانه امر به معروف و نهي از منكر را ذكر ميكند؛ ولي معتزله به پنج اصل در دين قائل هستند كه يكي از آنها امر به معروف و نهي از منكر است اما خود اينها، تدريجاً در كتابهاي خود از اين بحث پرهيز كرده و آن را كوچك كرده اند. مورخين اجتماعي ميگويند: علتش برخوردي بوده كه بحث در اين موضوع با سياستهاي وقت داشت چون اين بحث به اصطلاح به قباي خلفاي وقت برمي خورد و براي آنها مزاحمت ايجاد ميكردند. معتزله مجبور بودند آن را در كتابهاي خود نياورند و يا كم بياورند. با اينكه اصلي از اصول دينشان بوده است همينطور در ميان ما شيعيان نيز اين مطلب كوچك شده است تا آنجا كه ديگر درباره امر به معروف و نهي از منكر در رسالههاي علميه چيزي نمي نويسند. در ميان رساله ها، آخرين كتابي كه اين موضوع را مطرح كرده جامع عباسي شيخ بهايي است كه تقريباً مربوط به سه قرن و نيم پيش است امر به معروف و نهي از منكر مثل نماز و روزه است نبايد دفن شود. امر به معروف و نهي از منكر، موضوعي نيست كه از بين برود، هميشه وجود دارد و بايد در رأس مسائل قرار گيرد، تا آن را فراموش نكنيم