در خیال ارامش: (نقدی بر عرفان های نوظهور
در خیال ارامش: (نقدی بر عرفان های نوظهور
علل گرایش بشر جدید به معنویت و عرفان
۱. سرخوردگی و علم مدرن
دیدگاه افراطی و صرفا تجربی پوزیتویستها [۱] (positivism) موجب شد بسیاری از اندیشمندان و عموم مردم نادرستی تجربه گرایی و به تبع آن ناکارآمدی علم و عقل بشری را به وضوح مشاهده کنند. افزون بر این، مردم دنیا محصولات علم جدید و تدابیر عقلی بشر بریده از خدا را در نیمه ی اول قرن بیستم در دو جنگ جهانی با همه ی وجود خود حس کردند.
—————
[۱]: پوزیتیویسم منطقی یکی از پرآوازهترین مکتبهای فلسفی سده اخیر است که صاحب نظران بسیاری در پیدایش آنسهیم بوده اند. این مکتب علیه مابعدالطبیعه شورش همهجانبه ای را سامان داد و در واقع آن را یکسره به دور انداخت، اثبات پذیری تجربی را تنها معیار معناداریگزارهها و قضایا دانست و بر این اساس گزارههای مابعدالطبیعی را به دلیل آن که قابلاثبات تجربی نیست، فاقد معنا برشمرد. پوزیتیویسم، اصالت تحصل، تحصل گرایییا اثبات گرایی، به رغم داشتن ریشههای کهن شهرت خود را با نام پوزیتیویسم منطقیبه دست آورده است و با همین نام دوره ای کوتاه از اندیشه فلسفی در مغرب زمین رابه خود اختصاص داده است.
۲. شکست نظامهای معنویت ستیز
نظامهای معنویت ستیز مثل کمونیسم و مارکیسم در پاسخ گویی به نیازهای بشری عاجز بودند لذا دچار فروپاشی شدند و در نهایت، در دهه هشتاد قرن بیستم به طور رسمی مرگ خود را اعلام کرد.
۳. پیروزی انقلاب اسلامی
همه ی اندیشمندان و متفکران دنیا و بسیاری از مردم با چشم خود دیدند انقلابی که با نام دین و روحانیت و معنویت و اسلام از آغاز دهه ی چهل شروع شد، علی رغم همه ی کارشکنیها و مخالفتها و محدودیتها نهایتاً در اواخر دهه ی پنجاه به پیروزی رسید.
پروفسور محمد حسین هدی، از اندیشمندان مسلمان مقیم اتریش در این باره میگوید:
اگر بنا باشد تاریخی را برای هویت دینی در جهان معاصر در نظر بگیریم، آن تاریخ ۱۹۷۹ میلادی است یعنی مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی ایران که خیزش عظیمی را برای تفکرات دینی در تمام ادیان به وجود آورده است. آخرین آمارها در مورد احیای تفکر دینی که در سال ۱۹۹۰ میلادی صورت پذیرفته نشان میدهد که تقریباً ۷۰% مردم اروپا احساس دین داری میکنند. در تمام ادیان از هندویسم گرفته تا بودیسم و… و انواع فرقههای مسیحیت همه از یک نوع بازگشت به تفکر دینی خبر میدهند و انقلاب اسلامی ایران موجب احیای تفکر دینی در جهان گشت.
۴. زندگی ماشینی و خستگیهای روحی – روانی
این امر باعث خلأ معنایی در زندگی بشر شده و راه را برای رفتن در مسیر عرفانهای نوظهور باز میکند.
۵. هیجان طلبی جوانان
اکثر جوانان به دلیل شور جوانی به دنبال امور هیجان انگیز هستند و مطالعه حالات ادعا شده از سوی عارفان دروغین، جذابیت خاصی برای آنان دارد.
چگونگی تسخیر جهان با یاران معدود
پرسش:
ممکن است توضیح دهید: افزایش روزافزون جمعیت بشر، که اکنون طبق آمارگیریهای دقیق از هشت میلیارد بیشتر است، چگونه حضرت صاحب الزمان علیه السلام با سیصد و سیزده نفر دنیا را مسخّر میفرماید؟
و چگونه ممکن است مثلاً هشت میلیارد نفر تسلیم یک عدّه اندک معدود شوند و از عادات و اخلاق و برنامهها و سنن خود دست بردارند؟
آیا غلبه آن حضرت به طور اعجاز و خرق عادت است؛ یا آن که با ملاحظه اسباب و علل و عوامل ظاهری نیز غلبه و پیروزی آن جناب ممکن است؟
پاسخ:
برحسب روایات و احادیث شریفه، وقتی حضرت صاحب الامر علیه السلام ظاهر میشوند، نخست سیصد و سیزده نفر از خواصّ اصحاب آن حضرت در مکّه معظّ مه به خدمتش حاضر میگردند و وقتی عدّه اصحاب و اجتماع کنندگان به ده هزار نفر رسید، از مکّه خارج میشوند.
و امّا غلبه آن حضرت و حکومت جهانی اسلام، ممکن است به طور اعجاز و خرق عادت انجام یابد، و ممکن است با فراهم شدن اسباب و علل ظاهری باشد، و ممکن است به هر دو نوع واقع شود؛ چنان که پیشرفت و غلبه پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و قوای اسلام به هر دو نوع بود.
امّا به طور اعجاز و خرق عادت، نیازی به توضیح نیست که حصول چنین غلبه مطلق برای آن حضرت به خواست خداوند، امری است ممکن و معقول، و با وعدههای صریح و بشارتهای حتمی که در قرآن مجید و احادیث متواتر داده شده، بدون شبهه حاصل خواهد شد و خداوند به مصداق آیه:
«کَمْ مِن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللّه ِ»؛ [بقره/249]
«چه بسیارند گروه اندکی که به اذن خداوند، بر گروه بسیاری چیرگی مییابند».
آن حضرت و اصحابش و عموم بندگان شایسته خدا را بر تمام ملل غالب و حاکم و وارث و مالک ارض قرار میدهد.
و از لحاظ اسباب و علل ظاهری هم، اگر موضوع را بررسی کنیم،
حصول چنین فتح و غلبه و تشکیل آن حکومت الهی ممکن و عملی خواهد بود؛ زیرا آن حضرت هنگامی ظهور میکند که اوضاع و احوال اجتماعی و اخلاقی و سیاسی کاملاً مساعد باشد.
در آن موقع، همه ملل از مدنیت معنوی و اخلاقی محروم، و دشمنی و کینه و ظلم و تجاوز، همه را نسبت به یکدیگر بدبین و از هم جدا ساخته و اتّحاد و وحدت، همفکری و همکاری، به کلّی از میان بشر رخت بربسته، و از این که کسی بتواند بدون مدد غیبی جامعه را رهبری کند، همه مأیوس میگردند. و خلاصه، همه با هم در مبارزه و جنگ و ستیز و همه از وضع خود ناراضی، و از مکتبهای مختلف که عرضه میشود ناامید بوده و منتظر تغییر رژیم و انقلاب و عوض شدن اوضاع و کنار رفتن زمامداران خدانشناس و برداشته شدن مرزها و الغای تجزیهها و تقسیمها میباشند.
در یک چنین موقعیتی، حضرت صاحب الزمان ارواح العالمین له الفداء و اصحابش، با نیروی ایمان و اخلاق حسنه و با نجات بخش ترین برنامههای عمرانی و اقتصادی و عدالت اجتماعی، برای انقلاب و دعوت به قرآن و اسلام، قدم به میدان میگذارند و آن نهضت الهی و دعوت روحانی را شروع میکنند و مردم را به سوی خدا و احکام خدا و زندگی برابری و برادری، عدل و امنیت، صفا و وفا، راستی و درستی و نظم صحیح میخوانند و خود و اصحابش، نمونه همه فضایل بشری میباشند و با نیروی ایمان و استقامت و پشتکار
و همّتی که مخصوص مؤمنان ثابت قدم است، هدف و مقصد خود را تعقیب مینمایند.
معلوم است این جمعیت با آن برنامهها و وضع کار در آن دنیای پرآشوب و غرق در طوفان گرفتاریها و فشارها، دلها را به خود متوجّه نموده و فاتح و پیروز و موفّق میشوند و هیچ نیرویی نمی تواند در برابر آنها مقاومت کند.
و شاهد این حقیقت، همان ظهور رسول اکرم صلی الله علیه و آله و پیشرفت سریع دین اسلام و فتوحات محیّر العقول مسلمین در قرن اوّل اسلام است، که یکی از علل ظاهری آن، پیروزیهای پی در پی و درهم شکسته شدن ارتشهای انبوه دولت شاهنشاهی ایران و امپراطوری روم، فساد اوضاع اجتماعی و اداری ایران و روم بود، که مردم این کشورهای پهناور را برای قبول یک دعوت صحیح و حکومتی، متّکی به مبانی عدالت و مساوات آماده کرده بود.
مردمی که در برابر دستگاههای دیکتاتوری و استبداد بسیار خشن و غیر انسانی سلاطین و امرای خود، از بنده هم خوارتر بودند و از حقوق انسانی محروم شده بودند، مردمی که به هر کس و هر مقام نظر میکردند، یک نقطه روشن در او نمی دیدند، نه فرهنگ داشتند و نه اقتصاد، نه عدالت، نه امنیت و نه… و نه….
از آن همه تعظیم و نیایش و بشرپرستی و استعباد سلاطین خسته شده بودند، و علاوه بر آن، ناراحت کننده ترین اختلاف طبقاتی نیز در بین آنها حاکم بود که مملکت متشکّل شده از اکثریت قریب به اتفاق محروم و استضعاف شده در برابر عدّه ای معدود برخوردار و اختیاردار و مطلق العنان و بی جهت عزیز….
مسلّم است وقتی به گوش مردم چنین مملکتی صدای روحانی و آزادی بخش برسد، که:
«تَعالَوْا إِلی کَلِمَةٍ سَوآآءٍ بَیْنَنا وَبَیْنَکُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّه َ وَلا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئا وَلا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضا أَرْبابا مِن دُونِ اللّه ِ»؛ [آل عمران/64]
«همانا خدا فرمان به عدل و احسان و به عطا و بذل به خویشان امر میکند و از کارهای زشت و منکر و ظلم نهی میکند».
و اعلان: «یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْنَاکُمْ مِن ذَکَرٍ وَأُنثی وَجَعَلْناکُمْ شُعُوبا وَقَبآئِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللّه ِ أَتْقیکُمْ»؛ [حجرات/13]
«ای مردم! ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم، آن گاه شعبههای بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید، بزرگوارترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شما است».
و آیات دیگر را بشنوند، با نهایت استقبال به آن ایمان آورده و راه را برای پیشرفت آن باز میکنند.
مردمی که از ظلم و ستم و خودخواهی سلاطین و ستمکاران آن عهد، به جان آمده بودند، به طور قطع یک دعوت خدایی و یک بانگ گوش نواز توحیدی را که براساس عدالت و الغای امتیازات و مساوی بودن آقا و نوکر، شاه و رعیت، سیاه و سفید، در برابر قانون و عدالت است، قبول میکند و از این جهت آنهایی که این دعوت برخلاف منافعشان بود، هرچه خواستند از آن جلوگیری کنند و مردم را از گرویدن به آن مانع شوند، نتوانستند؛ همه جا انقلاب میشد و در همه جا رژیم ظالم و وضع سابق را محکوم میکردند و اوضاع تغییر میکرد.
اوضاع جهان برای قبول دعوت حضرت مهدی علیه السلام که همان دعوت به اسلام و قرآن است، مطابق اخبار، به مراتب از اوضاع عالم در زمان بعثت پیغمبر صلی الله علیه و آله آماده تر خواهد شد و همان طور که کلمه اسلام در
آغاز ظهور اسلام به سرعت پیشرفت کرد و صدای توحید بر همه صداها غالب شد، و اسلامی که در مقداری از تاریخش منحصر به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و علی و خدیجه علیهماالسلام بود، با فقدان وسایل در جهاد و دفع یورش مشرکان، به زودی موفّق گردید و لشکرهای منظم مسلّحی را که در دنیای آن روز مجهّزترین سلاحها را در دست داشتند، درهم شکست و نابود ساخت.
همین طور امام زمان علیه السلام نیز با اصحاب و یاورانش که از ابتدای کار به تعداد مجاهدین میدان جهاد بدر میباشند، میتوانند دنیای منقلب و ناآرام آن روز را آرام و مردم را چنان امیدوار به آینده درخشان و پر از خیر و رحمت و برکت نمایند که در سریع ترین فرصت، همه به دین اسلام گرویده و آمادگی خود را برای قبول یک سازمان الهی اسلامی محکم و پایدار، تحت سرپرستی امام عصر علیه السلام نشان دهند.
وما ذلک علی اللّه بعزیز
منبع:پاسخ ده پرسش پیرامون امامت، خصایص و اوصاف حضرت مهدی ارواحنا فداه/لطف الله صافی گلپایگانی.
نگاهی به معنویتهای نوظهور
در جهان ماديت زده امروزي، چه بسيار انسانهايي كه از ماديت زده شده اند و روي به معنويت آورده اند.
پيروزي انقلاب اسلامي در ايران كه صبغة غالب آن فرهنگ و معنويت است و بنيانگذار آن نيز عارف وارسته اي بود عامل بسيار مهمي در گرايش مردم سراسر جهان به سوي دين، اخلاق و معنويت شد.
اردو گاه استكبار و داعيان مادي گرايي در جهان، براي مقابله با معنويت گرايي به طور عام و براي ناكام كردن دعوت انقلاب اسلامي به معنويت به طور خاص، راههاي متعددي را آزموده اند.
ازجمله اشاعه فرهنگ ابتذال در شكلهاي گوناگون آن همچون ترويج مواد مخدر و روان گردان، برهنگي. البته راههاي ياد شده در جوامع دين باوري همچون جامعه ايران، تأثير چنداني ندارد. از اين رو، براي مقابله اثرگذارتر با معنويت گرايي، از راههاي غيرمستقيم بهره گرفته اند.
از جمله ترويج انديشهها و آموزههايي كه در ظاهر عرفان گونه اند ولي در واقع بهره اي از عرفان و معنويت حقيقي ندارند. ترجمه و نشر كتابهايي با درون مايه ي عرفانهايي غير از عرفان اسلامي و حتي مخالف با آموزههاي اسلامي در سالهاي پس از پيروزي انقلاب و به ويژه در دو دهه ي اخير، آن هم در شمارگان بسيار بالا، امري نيست كه بتوان به سادگي از كنار آن گذشت و احساس خطر نكرد. بعضي از اين كتاب ها، آموزههاي عرفانهاي هندي، چيني و به طور كلي عرفانهاي شرقي را ترويج ميكنند و برخي ديگر، انديشههاي به اصطلاح عرفان سرخ پوستي، آمريكايي و به طور كلي، عرفانهاي غربي را انتقال ميدهند. در كتابهاي گروه اول، تناسخ، برابري اديان و مذهب ها، قدرتهاي معنوي و مانند اينها به طور غيرصريح و حتي گاهي باصراحت به خواننده القا ميشود. در اين كتاب ها، گرچه مفاهيم و آموزههاي آشنا براي خواننده مسلمان ايراني هم به چشم ميخورد؛ ولي آنچه رهزن است تصوير نادرستيست كه در اين گونه آثار ارائه ميشود. براي مثال، چهره
ايست كه، ساي بابا از خدا ارائه ميدهد. او گاهي خدا را عشق و عشق را خدا ميداند. ساي بابا به شدّت از عرفان بودايي كه جزو عرفانهاي بدون خدا به شمار ميآيد متأثر است؛ در آثار شخصيت مشهور ديگر چون اشو كه انديشه هايش نه تنها در ايران، بلكه در سراسر جهان به شدت ترويج ميشود. بيشترين تأكيد بر «عشق» است.
تا آنجا كه او عشق را عصاره پيام خويش ميداند. در آثار اشو، متعلق عشق، «خدا» نيست، بلكه خود عشق، خداست.
زندگی مهدوی درسایه دعای عهد
۴. یا حَیُّ یا قَیُّومُ؛ ای زنده! ای پابرجا!
در آیةالکرسی میخوانیم: ( (اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ) )
معنای حیات درباره ذات پروردگار با دیگران فرق میکند و مانند سایر صفات الهی، از ذات او جدایی ناپذیر است و در آن، فنا راه ندارد: ( (وَتَوَکلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ) ). [فرقان/58)] او در حیات خویش، نیازمند تغذیه، تولید مثل، جذب و دفع نیست: «یا حی الذی لیس کمثله حی».
«قَیّوم» از «قیام» است و به کسی گفته میشود که روی پای خود ایستاده و دیگران به او وابسته هستند. کلمه «قیّوم» سه بار در قرآن آمده است که در هر سه مورد در کنار کلمه «حَی» قرار دارد.
قیام خدا از خود اوست؛ ولی قیام سایر موجودات به وجود اوست. مراد از قیّومیّت پروردگار، تسلّط و حفاظت و تدبیر کامل او برای مخلوقات است. قیام او دائمی و همه جانبه است؛ میآفریند، روزی میدهد، هدایت میکند و میمیراند و لحظه ای غافل نیست.
هر موجود زنده ای برای ادامه حیات، نیازمند منبع فیض است؛ همچون لامپی که برای ادامه روشنی، به اتصّال برق نیاز دارد. تمام موجودات برای زنده شدن، باید از «حی» تغذیه شوند و برای ادامه زندگی باید از «قیّوم» مایه بگیرند.
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید:
کلّ شی ء خاضع له و کلّ شی ء قائم به؛
هر چیزی تسلیم او و هر چیزی وابسته به اوست.
نقل کرده اند که در جنگ بدر، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مکرر در سجده میگفتند: «یا حیّ یا قیوم».
قرآن و نهج البلاغه
اين كتاب وقتى در كنار قرآن قرار بگيرد، يقينا تالى قرآن است. يعنى ما ديگر كتابى نداريم كه داراى اين حد از اعتبار و جامعيت و قدمت باشد. لذا احياى نهج البلاغه وظيفه ما شيعيان تنها نيست، وظيفه همه مسلمانهاست، يعنى هر كس على بن ابيطالب « عليه السلام » را قبول دارد، و مسلمان است چون در اسلام كسى نيست كه اين بزرگوار را قبول نداشته باشد همه مسلمانها به عنوان احياى يك ميراث بى نظير اسلامى بايد #نهج البلاغه را زنده كنند. و اين احيا نه فقط به معناى كثرت چاپ، كه خوب زياد هم چاپ شده، بلكه به معناى# كار كردن و تحقيق كردن در زمينه آن است، همچنانكه در زمينه قرآن كريم كار شده، تفسيرهاى زيادى نوشته شده، در علوم قرآنى كار شده، در باره نهج البلاغه هم بايد اين كارها انجام گيرد. همان طور كه قرآن خوانده مى شود #نهج البلاغه هم بايد خوانده شود. چون تالى قرآن است، دنباله قرآن است. همان طور كه مسلمانها خودشان را موظف مى دانند با قرآن انس پيدا كنند و ندانستن قرآن را براى خود نقص مى شمارند، ندانستن نهج البلاغه هم بايد نقص به حساب بيابد.