نهج البلاغه و نماز
#اميرالمومنين #علي عليه السلام در #نهج البلاغه در موارد عديده اي از #نماز، اين فرمان بزرگ الهي و محبوب مورد علاقه اش كه براي هيچ عملي بمانند آن ارج نمي نهاد، سخن به ميان آورده و اهميت آن را ياد آور شده است.
از جمله در آغاز خطبه ي ۱۹۹ كه موضوعات مهم اسلامي را به اصحابش وصيت مينمايد و نسبت به انجام دادن آنها سفارش ميكند، ميفرمايد:
از جمله در آغاز خطبه ي ۱۹۹ كه موضوعات مهم اسلامي را به اصحابش وصيت مينمايد و نسبت به انجام دادن آنها سفارش ميكند، ميفرمايد:
#نماز را چنان كه بايد بر پا داريد و در حفظ و اداي آن كوشا باشيد، و هر چه بيشتر به جا آوريد و به وسيله ي آن به خداوند تقرب جوئيد، زيرا كه خداوند در قرآن ميفرمايد: نماز فريضه اي است كه در وقت معين بر اهل ايمان واجب شده است. آيا پاسخ دوزخيان را نشنيده ايد كه وقتي طبق گفته خداوند در قرآن از آنها ميپرسند: «چه چيز شما را به دوزخ افكند» ميگويند: ما از نماز گزاران نبوديم.
#نماز، گناهان را مانند ريزش برگ درختان ميريزد، و همچون رهايي چهار پايان از بند، انسان را رها ميسازد. رسول خدا- صلي الله عليه و آله و سلم- نماز را به چشمه ي آب گرمي تشبيه فرمود كه بر در خانه ي مردمي باشد و شباه روز، پنج نوبت از آن شستشو كند، كه در اين صورت ديگر چركي در بدن وي باقي نخواهد ماند.
#مقام و اهميت #نماز را مرداني از مومنين ميدانند كه زينت كالاي دنيا و فرزندي كه نور چشم انسان است، و ثروت و دارائي، آنها را به خود مشغول نمي دارد چنان
كه خداوند در قرآن مجيد فرموده است: مرداني هستند كه تجارت و داد و ستد دنيا آنها را از ياد خدا و اقامه نماز و پرداخت زكات باز نمي دارد.
با اين كه خدا، بهشت را به #پيغمبر مژده داده بود از بس نماز ميگزارد، خود را به رنج انداخته بود، و در اين كار نظر به اين آيه شريفه داشت: خانواده ات را فرمان ده نماز بگزاردند، و خويشتن نيز بر انجام آن شكيبا باش.
از اين رو پيغمبر هم خانواده خود را به انجام اين فريضه بزرگ الهي وادار ميكرد و خود نيز با بردباري به اداي آن ميپرداخت.
از اين رو پيغمبر هم خانواده خود را به انجام اين فريضه بزرگ الهي وادار ميكرد و خود نيز با بردباري به اداي آن ميپرداخت.
دعا و درخواست ظهور
يكي از وظايف مسلم شيعيان در زمان غيبت امام، دعا براي قرب ظهور و درخواست قيام آن حضرت است. نشانه شيعه راستين آن است كه هر صبح و شام و با هر نماز و نياز، دست حاجت به پيشگاه خداوند رئوف ميبرد و از او ظهور مولايش را درخواست ميكند. شيفته حقيقي امام زمان عليه السلام، در دعا براي ظهور محبوبش اسير الفاظ نيست، گرفتار عبارت پردازي نيست، بلكه از عمق جان دعا ميكند و با تمام وجود، ديدار امامش را ميطلبد. تنها زبانش سخن نمي گويد، بلكه قلبش در هجران يار ميسوزد. دلش در فراق محبوب، مضطرب است. ديدگانش در انتظار ديدار اشكبار است و گردش زبانش در كام، همچون اشكهاي غلطانش بر گونه، نشانه محبت دروني و علاقه قلبي به مولا و محبوب است. در دوران تاريك و طوفان زده غيبت، تنها كساني به راه نجات و سعادت رفته اند كه پيوسته به ياد امام زمان عليه السلام هستند و همواره در فراقش اشك ميريزند و براي قرب ظهورش دعا ميكنند. [ صفحه ۲۲] شيعه شيفته به سان انساني فارغ و بي سوز، نيايش نمي كند، بلكه مانند عاشقي دلباخته، با دلي پر سوز و گداز دعا ميكند. او از صميم قلب، امامش را ميطلبد و با تمام وجود براي ظهور مولايش دعا ميكند. آيا ميتوانيد حال شخص غريق را تصور كنيد؟ دريا طوفان ميشود. امواج سهمگين، كشتي را زير و رو ميكنند. ابرها ميغرند. باران به شدت ميبارد. هوا تاريك ميشود. كشتي در ميان طوفان و تلاطم شديد آبها، واژگون مي گردد. سرنشينان كشتي، و حشتزده و مضطرب، به دريا ميريزند. اقيانوس بي پايان، انسانها را لابلاي امواج خروشان ميپيچد و به كام مرگ ميفرستد. انساني كه در ديار گرفتار طوفان شده، كشتي اش شكسته، به دريا افتاده و در حال غرق شدن است، چگونه براي نجات خويش دعا ميكند؟ با چه حالي خدا را ميخواند و چطور از پرده دل به پيشگاهش التماس ميكند؟ شيعه دلباخته در زمان غيبت، ميان موجهاي پر خروش حكومتهاي خود كامه، در دل درياي طوفان زده و تاريك اجتماعات فاسد بشري، كشتي سعادتش شكسته ميبيند، دل را در فراق امام و مولايش مضطرب و پريشان مييابد و بدونم يكذره ظاهر سازي و خود نمايي از صميم قلب فرياد ميكشد: اين بقيه الله؟ و با اشك و سوز ميگويد: اين المنتظر لاقامه الامت و العوج؟ كجا است مصلحي كه انتظار ميكشيم انحرافها و كجيها را راست گرداند؟ [ صفحه ۲۳] اين المرتجي لازاله الجور و العدوان؟ كجا است مايه اميدي كه ستم و بي عدالتي را از جهان برچيند؟ اين معز الاولياء و مذل الاعداء؟ كجا است عزت بخش دوستان و ذليل كننده دشمنان؟ اين ابن النبي المصطفي و ابن علي المرتضي و ابن خديجه الغراء و ابن فاطمه الكبري؟ و همين دعاها و اشكها است كه شيعيان دلباخته را از تيرگيها نجات ميدهد. حضرت امام حسن عسكري عليه السلام به احمد بن اسحاق فرمودند: و الله ليغيبن غيبه لا ينجو فيها من الهلكه الا من ثبته الله عز و جل علي القول بامامته و وفقه للدعاء بتعجيل فرجه. سوگند به خدا - فرزندم - داراي غيبتي خواهد بود كه هيچ كس در آن دوران از هلاكت و نابودي، رهايي نمي يابد، مگر مسي كه خداوند، او را بر اعتقاد به امامت وي استوار ساخته و بر دعا براي تعجيل ظهور آن حضرت تويقش بخشد. دلباختگان حضرت ولي عصر عليه السلام و شيفتگان آن حضرت، از ياد او و جستجوي وجود شريفش غفلت نمي ورزند. آيا ممكن است كسي شيفته او باشد و فراموشش كند؟ هرگز. و آيا ميشود دلباخته جانسوزي پيوسته به ياد او باشد، به حضرتش درود و سلام فرستد، اشك اندوه ببارد، در هجرانش بسوزد، براي ظهورش دعا كند، ولي آن حضرت، او را از ياد ببرند و به فريادهاي مشتاقانه پاسخ نگويند؟! نه، نه، هرگز، او چشمه لطف و احسان است. او منبع جود و بزرگواري است. او باب رحمت خداوند است. اللهم ارني الطلعه الرشيده و الغره الحميده و اكحل ناظري بنظره مني اليه و عجل فرجه و سهل مخرجه.
امام زمان بهار دلها -صفحه۱۷
یاران مهدی عج
در سوره صف، آیه ۱۴ آمده است:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ….أَنْصارَ اللَّهِ کما قالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوارِیِّینَ مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللَّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طائِفَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ کفَرَتْ طائِفَةٌ فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرِینَ؛
ای کسانی که ایمان آورده اید! یاوران [دین] خدا باشید؛ همان گونه که عیسی بن مریم به حواریون گفت: «یاوران من در راه خدا چه کسانی هستند؟ » حواریون گفتند: «ما یاوران [دین] خدا هستیم»؛ پس گروهی از بنی اسرائیل ایمان آوردند و گروهی کافر شدند؛ پس کسانی را که ایمان آوردند، بر دشمنشان یاری دادیم، تا [بر آنان غلبه کرده و] پیروز شدند.
برخی نکات موجود در این آیه عبارتند از:
۱. مؤمن باید گام به گام رشد کند. در آیات قبل، دعوت به تجارت با خدا بود؛ اما در این آیه در مرتبه ای بالاتر، رسماً به «انصار اللّه» بودن دعوت میکند. «… أَنْصارَ اللَّهِ» یعنی برای همیشه بر نصرت قانون و اولیای الهی پایدار باشید.
۲. خداوند، به نصرتِ ما نیازی ندارد؛ زیرا همه نصرتها و پیروزیها از اوست: «نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ». انصار خدا بودن، برای ما افتخار است.
۳. انبیای الهی، مردم را برای خدا میخواهند، نه برای خود یا گروه و حزب خود: «مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللَّهِ».
۴. پیامبران برای غلبه بر دشمن، مسیرهای عادّی و طبیعی را طی میکردند و از اسباب ظاهری و نیروهای مردمی استفاده میکردند: «مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللَّهِ».
۵. رهبر باید ارزیابی دقیقی از یاران خود داشته باشد: «مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللَّهِ».
۶. اقرار گرفتن از یاران، نوعی تجدید بیعت و اعلام وفاداری است: «مَنْ أَنْصارِی … قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ».
۷. باید دعوت رهبران دینی را پاسخ دهیم: «مَنْ أَنْصارِی … نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ».
۸. انسان، مختار است که دعوت انبیا را بپذیرد و سعادتمند شود یا آن را رد کند و بدبخت شود: «فَآمَنَتْ طائِفَةٌ… وَ کفَرَتْ طائِفَةٌ».
۹. معمولًا همه مردم به یک پیامبر ایمان نیاورده اند؛ بلکه بعضی کفر میورزیدند و بعضی ایمان میآوردند: ما نیز نباید ایمان آوردن همه مردم را انتظار داشته باشیم: «فَآمَنَتْ طائِفَةٌ… وَ کفَرَتْ طائِفَةٌ»
۱۰. شناخت نیروهای وفادار و سازماندهی و تمرکز بخشیدن آنان و جداسازی جبهه حقّ از باطل، برای رهبری و ادامه حرکت او ضروری است: «مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللَّهِ».
۱۱. تجدید بیعت با رهبری الهی، ارزش سیاسی، اجتماعی و دینی دارد: «نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ».
۱۲. یاری کردن منادیان الهی، یاری خداوند است: «نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ».
۱۳. سبقت در حمایت از رهبران دینی، دارای ارزش است. با اینکه حضرت عیسی طرفدارانی داشت؛ ولی خداوند ایمان حواریّون را
ستوده است، و این به دلیل سابقه و صراحت آنان است: «مَنْ أَنْصارِی… قالوا: نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ».
منتظر امام با اینکه به او اعتقاد دارد، باید در مرحله عمل نیز کوشا باشد و به یاری و نصرت او بشتابد.
سه ویژگی اساسی مؤمن
عنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُ الَّذِي إِذَا رَضِيَ لَمْ يُدْخِلْهُ رِضَاهُ فِي إِثْمٍ وَ لَا بَاطِلٍ وَ إِذَا سَخِطَ لَمْ يُخْرِجْهُ سَخَطُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ وَ الْمُؤْمِنُ الَّذِي إِذَا قَدَرَ لَمْ تُخْرِجْهُ قُدْرَتُهُ إِلَى التَّعَدِّي وَ إِلَى مَا لَيْسَ لَهُ بِحَقٍّ.
امامباقرعلیهالسلام فرمود:
مؤمن کسی است که:
هرگاه شاد باشد، شادیاش او را به گناه و باطل نمیکشاند
هرگاه خشمگین شود، خشمش او را از گفتار حق خارج نسازد
هرگاه قدرت یابد، قدرتش او را به ظلم و کردار ناروا نکشاند.
خصال شیخ صدوق، ج۱، ص
تقي يعني چه؟
در مجمع البحرين آمده است:
«سمي محمد الجواد، «التقي» لأنه اتقي الله تعالي فوقيه شر المأمون اذ دخل عليه بالليل و هو سكران، فضربه حتي ظن أنه قتله، فوقيه الله تعالي شره. »
«امام جواد عليه السلام را «تقي» ناميدند زيرا خداوند او را از شر مأمون حفظ كرد در هنگامي كه شبانه با حالت مستي به بستر او هجوم آورد و ضربات پي در پي شمشير را بر امام وارد ساخت به گونه اي كه گمان كرد حضرت را به قتل رسانده است ولي خداوند متعال امام را از شر مأمون حفظ نمود. »
دانشنامه امام جواد علیه السلام٬ ص۲۰۴