اعتماد به نفس
افراد دارای اعتماد به نفس ابتکارات واقع گرایانه دارند. حتی وقتی که بعضی از انتظاراتشان برآورده نمی شود دیدگاه مثبتشان را حفظ می کنند و خودشان را قبول دارند.
تعریف اعتماد به نفس
اعتماد به نفس (self confidence) یعنی دیدن خود به عنوان فردی توانا باکفایت دوست داشتنی و منحصر به فرد با توجه به در نظر گرفتن تفاوتهای فردی. به تعبیر دیگر اعتماد به نفس یعنی آن احساس و شناختی که از توانایی ها و محدودیت های درونی و بیرونی خود دارید. شکل گیری اعتماد به نفس در دوران کودکی با حمایت والدین از فرزندانشان به طور موثر شکل می گیرد.
ویژگی افراد دارای اعتماد به نفس
افراد دارای اعتماد به نفس ابتکارات واقع گرایانه دارند حتی وقتی که بعضی از انتظاراتشان برآورده نمی شود دیدگاه مثبتشان را حفظ می کنند و خودشان را قبول دارند. افراد با اعتماد به نفس ریسک رد شدن از طرف دیگران را قبول می کنند به خاطر اینکه به تواناییهای خود اعتماد دارند.
ویژگی افراد فاقد اعتماد به نفس
این افراد به تایید دیگران نیاز دارند . آنها از ریسک کردن اجتناب می کنند به این دلیل که از شکست می ترسند . انتظار موفقیت در کارها را از خود ندارند و خود را دست کم میگیرند. و اگر به دلیل موفقیت تحسین شوند آن را کوچک تلقی می کنند.
راهکارهایی برای بالا بردن اعتماد به نفس
1️⃣ گذشته را بپذیرید و آینده را دگرگون کنید.
2️⃣ درباره اهدافتان با خود گفت و گو کنید.
3️⃣ تصمیم گرفتن را تمرین کنید.
4️⃣ نتایجی را که می خواهید مجسم کنید.
5️⃣ در برخی زمینه ها متخصص شوید.
بهار بارک
- سر خوش آن عیدی که آن بانی نور
- از کنار کعبه بنماید ظهور
- قلب ها را مهر هم عهدی زند
- از حرم بانگ انا المهدی زند
این یک معیار است...
در واقع من همانی هستم که بر من اثر میگذارد. این یک معیار است؛ ما درست مساوی با چیزی هستیم که خوشحالمان میکند و رنجمان میدهد. این شناسنامهمان است. خودمان را بشناسیم. خیال نکنیم این نگاه، سواد میخواهد. ابوذرهای عالم سواد نداشتند. ابوذر حتی اسم خودش را هم بلد نبود بنویسد. ابوذرها این مدارک تحصیلی را هم نداشتند؛ اما با فکرشان کار کرده بودند. برخی مهندسها فقط مسائل تئوری و فرمولها را خوب بلدند؛ ولی برخی عملی کار کردهاند و گروه دوم است که به جایی میرسند. این است که ابوذرها که جریان فکری پیدا کردند و به شناختی رسیدند، فهمیدهاند که این انسان از در و دیوار عالم بزرگتر است.
آدم زود میفهمد اندازهاش چقدر است و چه کسی است! اگر این فرش را به ما بدهند و خوشحال شویم، ما به اندازه آن فرش هستیم. اگر صندلی اول را به ما دادند و خوشحال شدیم، ما به اندازه یک صندلی هستیم. ما همان چیزی هستیم که بر ما اثر میگذارد. به سادگی میتوانیم بفهمیم یک دانه کاغذیم، یک دانه عکسیم، یک دانه بارکالله هستیم! الان خیلی مدعی هستیم و خودمان را از ملائکه، از کروبیان، جلوتر میدانیم؛ ولی یک لحظه میبینیم عجب، ته صف هستیم! سنگی، توپی، گُلی بیشتر نیستیم. گل بزنیم خوشحال میشویم؛ گل بخوریم گریه میکنیم. این، همه وجود ماست. یک تکه آهنیم؛ چراکه درِ ماشینمان سوراخ میشود، میخواهیم خودمان را بکشیم!
برشی از کتاب: جمعها و حاصل جمعها، ص۱۹
علی صفایی حائری (عین.صاد)
احترام به کودک
واژهی احترام معمولاً ما را به یاد بزرگترها میاندازد اما آیا کودکان هم به احترام نیاز دارند؟ چگونه میتوان به یک کودک احترام گذاشت.
یکی از اجزای محبت واقعی، احترام گذاشتن است. ساده ترین نوع آن، برآورده ساختن نیازهای اساسی کودک مانند محافظت از او در برابر خطرات و بیماریهای جسمی و روحی، تغذیه مناسب و … است. اما اینها به تنهایی کافی نیست. در ادامه ابعاد مختلف احترام به کودک را بیان میکنیم:
-گوش دادن و صحبت کردن
با تشویق کودک به صحبت کردن و واکنش مناسب به اولین کلماتی که بر زبان میآورد، هم به تقویت مهارتهای کلامی او کمک کردهایم و هم اولین قدم را برای خوب گوش دادن و توجه به حرفهای او برداشتهایم. با رشد کودک و مهارتهای گفتاری او، میتوانیم با افکار و احساسات او آشنا شده و ارتباط عاطفی خوبی برقرار کنیم. شنوندهی خوب بودن برای کودک یا نوجوان خود، جدای از موافقت یا مخالفت با عقایدش ، گامی ضروری برای رشد عزت نفس فرزند ماست.
در طول روز بجز دستور دادن، نصیحت، درخواست یا سوال کردن از کودک خود، چقدر با او صحبت میکنیم؟ گفتگو درباره موضوعاتی مانند برنامه تلویزیونی مورد علاقهاش، کتابی که به تازگی خوانده یا بیان خاطرهای از دوران کودکی خودمان، به ایجاد ارتباطی امن و صمیمی کمک میکند. این کار باعث میشود کودک مسائلی را که تمایلی به بیان آنها ندارد با شما مطرح کرده و برای حل آن روی شما حساب کند.
- جلسات خانوادگی
یکی از راههای احترام به کودک این است که نظر او را در مورد تصمیمات مهم خانوادگی بپرسیم. از سنینی که کودک وارد مدرسه میشود، میتوان او را در این تصمیم گیریها شریک کرد. موضوع جلسات میتواند حل مسائل و دغدغههای خانوادگی مانند تقسیم کارهای منزل بین اعضای خانواده یا صحبت در مورد تصمیماتی مانند برنامه ریزی برای یک سفر تفریحی باشد. بهتر است جلسه را بعد از صرف غذا و در زمان استراحت اعضا برگزار کنیم. بعد از بیان مسئله، همهی افراد میتوانند راهحلهای خودشان را بیان کنند تا در مورد آنها گفتگو شود. شنیدن نظرات و افکار فرزندان همان احترام به آنهاست. با این کار، در حالی که به کودک خود مهارت حل مسئله را به روشی عملی میآموزیم، به رشد عزت نفس او نیز کمک بزرگی خواهیم کرد.
-احترام به تفاوتهای فردی
حتما دیدهاید که تمام بچهها حتی آنهایی که در یک خانواده و با سبک تربیتی یکسان بزرگ میشوند تفاوتهای زیادی با هم دارند. این تفاوتها از همان روزهای اول تولد خود را نشان میدهد. بعضی نوزادها آرام هستند و بعضیها بیش از حد بی قراری میکنند. بعضی کودکان در مقایسه با همسالان خود از قدرت تکلم بالاتری برخوردارند و بعضی دیگر در انجام فعالیتهای هنری یا ورزشی برتری دارند. هر کودک ترکیب منحصر به فردی از نقاط ضعف و قوت است. شاید کمی مشکل بنظر برسد اما ما به عنوان والدین باید بپذیریم که فرزندمان در تسلط بر برخی اموری که ما یا جامعه از او انتظار داریم با مشکل روبروست و در عوض از مهارتهای خاصی نیز برخوردار است.
اگر شخصیت و تفاوتهای فردی بچهها را بشناسیم و به آنها احترام بگذاریم قطعا به رشد عزت نفس آنها کمک بزرگی کردهایم.
ریحانه سادات موسوی (کارشناسی روانشناسی و مربی حوزهی کودک)
آرزوهای طولانی
کسی که صاحب آرزوهای طولانی است، همواره لذّت را در چیزی میداند که ندارد و به همین جهت، از آنچه دارد بهره مند نمیشود. چنین افرادی همواره از آنچه دارند، نالان و ناراضیاند و چیزهایی را آرزو میکنند که ندارند.
مهم نیست که چه دارند، مهم آن است که همواره آنچه را ندارند، مایه خوش بختی میدانند و وقتی به آنچه زمانی آرزویش را داشتند، دست یافتند، باز هم احساس بهره مندی و خوش بختی نمیکنند و به آنچه در دور دستها وجود دارد، میاندیشند. این، معنای آرزوی دور و دراز است.
برای احساس بهره مندی، داشتن فلان نعمت، کافی نیست؛ باید انسان از وجود نعمت، باخبر شود و از داشتن آن، احساس بهره مندی کند، تا لذّت آن را بچشد. چه بسا نعمتهایی که وجود دارند، ولی کسی از وجود آنها خبر ندارد و یا از داشتن آنها لذّت نمیبرد.
ناخشنودی بسیاری از کسانی که از زندگی خود راضی نیستند، نه به دلیل نداری و محرومیت، بلکه به دلیل ناچیز شمردن و اهمیت ندادن به چیزهایی است که دارند.
اگر روحیه فرد، این گونه باشد که آنچه را دارد ناچیز میشمارد و لذّت خود را در آن چیزی میداند که ندارد، در این صورت، راه تحقّق رضایت از زندگی، تأمین خواستهها و افزایش سطح زندگی نیست؛ زیرا او به هر سطحی از زندگی که برسد، باز همین الگوی فکری را دارد که: «آنچه دارم ناچیز است و خوش بختی در چیزهای بالاتری است که ندارم». از سوی دیگر، چنین افرادی به جهت آرزوهای بی حد و مرزی که دارند، هیچ گاه به خواستههای خود دست نمییابند و لذا همواره به خاطر آنها حسرت میخورند.
لذا آرزوهای دور و دراز، سبب میشود که انسان، داشتههای خود را کوچک ببیند و از آنها لذت نبرد و نسبت به نداشتهها نیز حسرت بخورد. به همین جهت، امام علی (ع) میفرماید: از آرزوها[ی طولانی] بپرهیزید؛ زیرا نشاط نعمتهایی را که دارید، از میان میبرد و آنها را نزد شما کوچک میسازد و حسرتِ آنچه را که آرزو دارید، در پی میآورد.
منبع: هنر رضایت از زندگی؛ عباس پسندیده، ص ۴۴