رشتههاي مختلف علمي در دانشگاه جعفري
گزارشهاي متعددي در دست است كه امام صادق عليه السلام شاگردان خود را بر حسب استعدادشان به تبحر در رشتههاي مختلف دانش هدايت ميكرد. روايت زير يكي از اين گزارشها را به ما منعكس ميكند و گواهي بر اين مدعاست.
هشام بن سالم يكي از شاگردان ممتاز حضرت صادق عليه السلام ميگويد: روزي به همراه عدهاي از شيعيان امام صادق عليه السلام بوديم كه مرد دانشمندي از اهالي شام به محفل آن حضرت وارد شد. او به امام عليه السلام عرضه داشت: من شنيدهام كه تو در تمام رشتههاي علوم مهارت داري و هر پرسشيرا به راحتي پاسخ ميدهي! آمدهام تا با تو مناظره و گفتگو كنم. امام فرمود: در چه موضوعي ميخواهي مناظره كني؟ او مناظره در علوم قرآني را پيشنهاد كرد.
امام صادق عليه السلام به حمران فرمود: اي حمران! با اين مرد در موضوعات علوم قرآني مناظره كن! دانشمند شامي گفت: من با شخص شما ميخواهم گفتگو كنم نه با حمران. امام فرمود: فرقي نميكند، اگر در اين مناظره بر حمران پيروز شوي، مثل اين است كه بر من پيروز شدهاي.
او با حمران مناظره آغاز كرد و آن قدر سؤال كرد تا اينكه خسته شد و حمران بدون درنگ و پشت سر هم به تمام سؤالات او پاسخ ميداد. امام عليه السلام از شامي پرسيد: او را چگونه يافتي؟ مرد شامي گفت: او مهارت عجيبي در اين علم دارد؛ هر چه پرسيدم، با كمال توانايي و تسلط پاسخ گفت. امام به حمران فرمود: تو نيز از او بپرس و مرد شامي در اولين سؤال از پاسخ فرو ماند و ناتواني در چهرهاش پديدار گرديد.
عالم شامي سپس پيشنهاد مباحثه در ادبيات عرب را پيش كشيد و امام صادق عليه السلام به شاگرد ديگرش، ابان بن تغلب اشاره كرد و او به نحو شايستهاي شامي را مغلوب كرد. او گفت: ميخواهم در علم فقه بپرسم. امام صادق عليه السلام زراره را براي علم فقه برگزيد و شامي از زراره بن اعين هم شكست خورد. او همچنين در مناظرة در علم كلام از مؤمن طق و در استطاعت از حمزة بن محمد طيار و در علم توحيد و خداشناسي از هشام بن سالم و در موضوع مهم امامت از هشام بن حكم شكست خورد و ناتوان گرديد.
امام صادق عليه السلام كه به همة اين گفتگوها نظارت ميكرد، از مهارت و دانش سرشار تربيت يافتگان مكتب خويش خوشحال شد و اظهار رضايت كرد. سپس توضيحاتي در كيفيت گفتگوي شاگردانش و رهنمودهايي به دانشمند شامي بيان كرد. مرد شامي كه عالمي خوش فكر و پاكدل بود، بعد از اينكه خود را با دريايي از علم و معرفت و انديشه مقابل ديد، حق را پذيرفت و از امام صادق عليه السلام در زمينة علمي استمداد طلبيد و آن حضرت نيز او را به شاگردي هشام بن حكم مفتخر ساخت.
امام زمان از زبان امام حسين عليه السلام
قال الحسین علیه السلام:
«لولم یبق من الدنیاالا یوم واحد، لطول الله عزوجل ذلک الیوم حتی یخرج رجل من ولدی، فیملاها عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما، کذلک سمعت رسول الله (ص) یقول »
اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد و خداوند آن روز را چنان طولانی می گرداند که مردی از فرزندان من قیام کند و دنیا را پس از آنکه از ظلم و ستم پر شده بود پر از عدل و داد نماید، من این سخن را از رسول خدا، که درود و سلام خداوند بر او باد، شنیدم.
نزديك ترين حالت بندگان به خدا
امام صادق (علیه السلام) فرمودهاند:
نزدیکترین حالت بندگان به خدا و خشنودی او، از آنها هنگامی است که حجت خدا در میان آنها نباشد و برای آنها ظاهر نشود و آنها محل او را ندانند،ولی در عین حال معتقد باشند که حجت خدا هست، در این زمان شب و روز در انتظار فرج باشند.(بحارالانوار جلد 52، صفحه 145)
مبنای زندگی...
حیات و زندگی در گرو بودن با امام حی و ناظر است. اگر مبنای زندگی و زیستن را بر اساس بودن با امام حی بگذاریم، آن گاه محصل فرهنگ این امام عزیز هستیم؛ که باید به فرهنگ امام حی معرفت پیدا کنیم و زندگی خویش را با عین الله الناظره و این حجت الهی، در جهت رضایتمندی ایشان التزام ببخشیم. انسانی که از شناخت این نعمت بزرگ الهی محروم است در گردابی بزرگ غرق است، چرا که، هستی آفرین، وجود انسان را به گونه ای آفریده که زندگى و پویایى او با شناخت حجت زمانش امکان پذیر است.
درک ما از مهدویت چگونه است؟
شهید مطهری :
کوشش کنید فکر خودتان را در مسئله حضرت حجت با آنچه که در متن اسلام آمده تطبیق بدهید. غالب ما این را به صورت یک آرزوی کودکانه یک آدمی که دچار عقده و انتقام است در آوردهایم. گوئی حضرت حجت فقط انتظار دارند که کی خداوند تبارک و تعالی به ایشان اجازه بدهند که مثلا بیایند ما مردم ایران را غرق در سعادت بکنند یا شیعه را غرق در سعادت بکنند، آن هم شیعهای که ما هستیم که شیعه نیستیم. نه، این یک فلسفه بزرگ جهانی است، چون اسلام یک دین جهانی است، چون تشیع به معنی واقعیاش یک امر جهانی است. این را ما باید به صورت یک فلسفه بزرگ جهانی تلقی بکنیم.
وقتی قرآن میگوید: «و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون» صحبت از زمین است نه صحبت از این منطقه و آن منطقه و این قوم و آن نژاد. اولا امیدواری به آینده است که دنیا در آینده نابود نمیشود … دوم، آن دوره، دوره عقل و عدالت است…
آیا دورهای نخواهد آمد که آن دوره، حکومت، نه حکومت اساطیر باشد و نه حکومت خشم و شهوت و بمب و مینی ژوپ؟ دورهای که واقعا در آن دوره معرفت و عدالت و صلح و انسانیت و معنویت حکومت کند؟ چگونه میشود که چنین دورهای نیاید؟! مگر میشود که خداوند این عالم را خلق کرده باشد و بشر را به عنوان اشرف مخلوقات آفریده باشد، بعد بشر به دوره بلوغ خودش نرسیده یک مرتبه تمام بشر را زیرورو کند؟!
سیری در سیره ائمه اطهارحجت،