شک و تردید در امامت امام جواد (علیه السلام)
می دانیم امام رضا (علیه السلام) در میان ائمه اطهار از همه کم اولاد بود بر خلاف پدرش که اولاد او از همه بیشتر بود و چهل و هفت سال از سن امام رضا (علیه السلام) گذشت که فرزند ذکوری از او بدنیا نیامد و همین سبب شد که عده ای از مردم در امامت او توقف کردند.
ولی چون در سنت و تقدیر الهی مقرر شده بود که تعداد دوازده نفر وصی و جانشین خاتم پیامبران باشند، نام حضرت جوادالائمه در صف اولیاء رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به خط نور بر ستون و ساق عرش نوشته شده بود و در اخبار زیادی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به اسامی جانشینان خود تصریح کرده بود و لذا این فرزند بدون تردید امام نهم پس از حضرت رضا (علیه السلام) بود.
موضوع به امامت رسیدن امام جواد در سن کودکی از بس عجیب و شگفت انگیز است که امامان قبلی، قبل از تولدش از آن موضوع سخن گفته اند و جهت آماده ساختن افکار شیعیان او را به مردم معرفی کرده اند.
چنان که ابو بصیر (نابینا) گوید: خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم و کودک پنج ساله نابالغی عصاکش من بود حضرت به من فرمود: حال شما چگونه باشد وقتی که حجت خدا بر شما، هم سن این کودک باشد یا فرمود هم سن این کودک بر شما ولایت داشته باشد.
توقف و شک برخی از معمرین موجب شد که امام رضا (علیه السلام) به مقام معرفی کامل امام بعد از خود برآید و هنوز به دنیا نیامده او را به اسم و رسم و وصف و شخصیت به مردم معرفی نماید و لذا موقعی که از امام (علیه السلام) میپرسیدند که امام پس از شما کیست؟ امام رضا (علیه السلام) قبل از تولد حضرت جواد مژده تولد او را به مردم میداد و همینکه متولد شد او را به اصحاب خود نشان داد و در وداع آخر که عازم خراسان بود به وجود او تصریح و تأکید و توصیه فرمود بدین ترتیب شک و تردید را از دل آنها زدود و رغم سن کم واجد شرائط امامت میباشد. از اینرو به فعالیت خود ادامه دادند و مبغلین را از کوفه و مدینه به شهرهای مختلف گسیل داشتند.
بنا به نقل نجاشی، بسیاری از محدثین کوفه همچون: محمدبن اشعث، احمدبن سهل، حسن بن علی مصری و اسماعیل بن موسی کاظم به مصر مهاجرت کردند و به فعالیتهای خود در آنجا ادامه دادند.
مرحوم کلینی روایت کرده است که علی بن اسباط کوفی از مصر به مدینه آمد تا امام جواد (علیه السلام) را ملاقات کند و آن را به شیعیان مصر تعریف کند.
علی بن اسباط میگوید: امام جواد (علیه السلام) به طرف من میآمد و من به سروپای آن حضرت مینگریستم تا اندامش را برای رفقای خود در مصر تعریف کنم من در این فکر بودم که آن حضرت بنشست و فرمود: ای علی خداوند درباره امامت حجت آورده، چنانکه درباره نبوت حجت آورده و فرموده:
اَتَیْنٰاهُ الْحُکْمَ صَبِیّاً (در کودکی به او حکمت دادیم) و باز فرموده: وَ لَمّٰا بَلَغَ اَشُدَّهُ (چون به نیرومندی رسید) و بلغ اربعین سنة (چهل ساله شد) فقد یجوز ان یؤتی الحکم صبیاً و یجوز ان یعطاها و هو ابن اربعین سنة پس رواست که در کودکی به امام حکمت داده شود چنانکه رواست در سن چهل سالگی به او عطا شود.
علی بن جعفر نخستین کسی بود که این گواهی را تأیید نمود و لب و دهان امام جواد را در کودکی بوسید و گفت: گواهی میدهم که تو امام و پیشوای خلق و برگزیده پروردگار هستی و برخی این خبر را در ۲۵ ماهگی امام نهم و در حضور امام رضا (علیه السلام) نوشته اند این جا بود که فرمود پدر و مادرم فدای تو باد که خود معرف شخصیت خود میباشی.
شخصیت شگفت انگیر امام جواد
در کتاب دلائل طبری به سند صحیح از زکریا بن آدم روایت شده است وقتی که در خدمت حضرت رضا (علیه السلام) بودم حضرت جواد (علیه السلام) را خدمت آن حضرت آوردند در آن موقع سن وی کمتر از چهارسال بود، دست خود را بر زمین زد و سرخود را به آسمان بلند کرد و مدت زیادی به فکر فرو رفت. امام رضا (علیه السلام) فرمود: فرزندم برای چه این اندازه فکر میکنی؟ گفت: در این فکرم که درباره مادرم فاطمه (سلام الله علیها) چه کردند اما والله لا خرجنَّهما ثم لا حرقنَّهما ثمَّ لا ذرینَّهما ثمَّ لا نسفنَّهما فی الیم نسفاً امام رضا (علیه السلام) او را نزدیک خود خواند و ما بین دیدگان او را بوسید و فرمود پدر و مادرم فدای تو باد توئی شایسته از برای امامت.
نوشته اند که سن امام جواد (علیه السلام) هنگام وفات پدر هفت یا نه ساله بود و در وقت شهادت امام رضا (علیه السلام) در مدینه بود. بعضی از شیعیان به خاطر صغر سنش در امامت او شک داشتند تا این که علماء و فضلاء و بزرگان شیعه از اطراف و اکناف عازم حج گردیدند و بعد از فراغت از مناسک حج به خدمت آن حضرت رسیدند، آنقدر از او معجزات و کرامات و علوم و کمالات دیدند که به امامت وی اقرار نمودند و زنگ شک و تردید از آئینه دلهای خود زدودند. حتی آنکه مرحوم کلینی و دیگران روایت کرده اند.
این جمعیت سی هزار مسأله از آن حضرت پرسیدند و از همه جواب کافی شنیدند.
در میان این جمع عمربن فرج رخجّی که یکی از مخالفین سرسخت خاندان رسالت بود حضور داشت میگوید گفتم به امام محمد تقی (علیه السلام) که شیعیان تو ادعا میکنند که تو در دجله هر آبی که هست و زن آن را میدانی؟ حضرت به من فرمود: یقدر الله تعالی ان یفوّض علم ذلک الی بعوضة من خلقهام لا؟ قلت: نعم یقدر فقال انا اکرم علی الله تعالی من بعوضة و من اکثر خلقه.
حق تعالی قدرت دارد که تفویض کند علم این را بر پشه ای از مخلوقات خود، یا قدرت ندارد؟ گفتم: آری قدرت دارد فرمود: من گرامی ترم بر خداوند تعالی از پشه و از بیشتر خلق خدا.
منشی نیکو
ازدواج، سنتی است آسمانی، الهی و ارزشمند که مایه آرامش و اطمینان فرد، تحکیم بنیان خانواده و ثبات و پایداری و امنیت اجتماع می گردد. اسلام بر این منش نیکو و این نهاد اجتماعی کوچک، امّا پراهمیّت چندان تأکید فرموده که گاه آن را تا حد وجوب رسانده است. شیوه ها و حدودی که در این دین مقدس برای امر مهم و حساس ازدواج به تفصیل بیان شده، راهی است به سوی استحکام آن و چارچوبی برای رسیدن آن به فرجامی نیک و سعادت مندانه است. بنابراین، زندگی موفق، در پناه ازدواجی موفق، و ازدواج موفق، در گرو عمل به دستورات روشن گرانه دین مبین اسلام است
خانه گِلی و گُل های یاس
فاطمه زهرا علیهاالسلام و همسر بزرگوارش، زندگی را در خانه ای گِلی آغاز کردند، اما زیباترین گل های یاس در همان خانه پرورش یافتند. حضرت امام خمینی رحمه الله با اشاره به این مطلب می فرماید: «یک کوخ چهار ـ پنج نفری در صدر اسلام داشته ایم و آن، کوخ فاطمه زهرا علیهاالسلام است. برکات این کوخ چند نفری آن قدر زیاد است که عالم را از نورانیت پر کرده است. کوخ نشینان این کوخ محقر، در مراتب معنوی آن قدر بالا بودند که دست ملکوتی ها هم به آنها نمی رسد. جنبه های تربیتی این کوخ، آن قدر والا بوده است که همه برکات در بلاد مسلمین، خصوصا در مثل بلاد ما، همه از برکات آنهاست.
منبع:حوزه نت
مهر علی علیه السلام ؛ مهریه زهرا علیهاالسلام
مشخص کردن میزان مهریه، از شرایط عقد در اسلام است. حضرت محمد صلی الله علیه و آله که نخستین مجری دستورات اسلام بود، در پیوند دخترش با حضرت علی علیه السلام ، از داماد آینده اش پرسید: آیا برای این ازدواج اندوخته ای داری؟ علی علیه السلام پاسخ داد: شما از وضعیت من به خوبی آگاهید. تمام دارایی من شمشیر، زره و شتر آبکشم است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: شمشیرت را برای جهاد در راه خدا نیاز داری؛ شتر هم برای انجام کارهای روزمره و امرار معاش می خواهی؛ ولی این زره (پیراهن جنگی) رابفروش و پولش را برایم بیاور. علی علیه السلام زره را به پانصد درهم فروخت و پول را به عنوان مهریه همسرش نزد پیامبر آورد تا برای ازدواجشان هزینه کند. بدین ترتیب مهریه برترین بانوی دنیا تعیین شد و پیام مهرآفرین آن برای همه دختران مسلمان باقی ماند. این مبلغ به عنوان سنت قرار گرفت و هر یک از اهل بیت علیهم السلام میزان مهریه همسران خود را به همین مقدار مشخص می کردند